شاید این دردل یک مردم شناس باشد. سفر کردن او با بیشتر مردم تفاوت دارد. از زمان حرکت تا برگشت دغدغهاش آن است تا با مردم آن شهر و دیار به گفتوگو بنشیند. از خوراک محلی آنها گرفته تا پوشاک و آیینهای مردم آن منطقه برایش گیرایی دارد. اگر هم آیینی از میان رفته باشد دلگیر میشود و افسوس میخورد آخر به او میگویند مردمشناسی که جزییات فرهنگها در هر شهر و روستا و تمدنی از دیرباز تا کنون به واسطهی او در سطح ملی یا فرا ملی فراگیر شده است. هرچند دشواریهای رشته ی مردم شناسی و مردمشناس بودن به دلیل ناشناس بودن بسیار است.
مردمشناس بودن یعنی بتوانی با هر فرهنگی از عشایر گرفته تا روستاهای کوچک و بزرگ عجین شوی و از لابهلای گفتههای مردم آنچه را بشنوی که ناگفته است. اما مردمشناس کیست و جایگاه او در کجاست؟ مردمشناسی در واقع علمی است کهن و در هر کشوری اساس پژوهشهای فرهنگی را برپایهی دانش مردمشناسی میگذارند. در ایران هم شورای فرهنگ عمومی کشور 13 شهریورماه را به عنوان روز مردمشناسی یا به گفتهی ما، نسل جوان این دانش، روز انسانشناسی تعیین کرده است هر چند این روز برای مردمشناسانی که سهم بسیاری در آگاهیرسانی فرهنگی کشور برعهدهدارن خجسته است اما باید به کاستیهای این رشته پرداخته شود چراکه تقویت این دانش در کشور میتواند زمینهساز رشد و پویایی در هر بخش شود. یادمان باشد ایران مردمشناسان بزرگی را در دل خود پرورش داده است که باید سپاسدار آنها باشیم. مردمشناس از استوره و تاریخ تا خوراک و آیینهای از بین رفته در ذهن مردم را زنده میکند.