امروز زامیاد ایزد و اَمُردادماه به سالمهی 3758 زرتشتی، آدینه 24 اَمُردادماه 1399 خورشیدی، 14 آگوست (اوت) 2020 میلادی
بحرین از آغاز پایهگذاری ایران یکپارچه در زمان کوروش بزرگ بخشی از ایران بود و میش ماهیگ نامیده میشد. در دوران تاریخ دستخوش دگرگونیهایی شد تا زمانی که چهاردهم آگوست 1971 انگلیسیها به بحرین 660 کیلومتری مرکب از 33 جزیره کوچک و بزرگ که امروزه حدود 700 هزار تن جمعیت دارد استقلال دادند.
انگلیسیها در زمان چیرگی بر بحرین تلاش بسیار کردند تا نهاد و چیستی (:ماهیت) ایرانی آن را سست کنند. در درازای چیرگی انگلیسیها، همواره بر سر بحرین میان دولت ایران و دولت لندن کشمکش بود. پارلمان ایران با تصویب یک قانون، بحرین را استان چهاردهم ایران قرار داده بود.
بحرین از آغاز پایهگذاری ایران یکپارچه در زمان کوروش بزرگ، بخشی از ایرانزمین بود و «میش ماهیگ به معنی ماهی گوسفندنما» خوانده میشد. در زمان ساسانیان، تازیان کوشیدند که به میش ماهیگ کوچ کنند که شاپور یکم و شاپور دوم (ذوالاکتاف) آنان را بیرون راند. شاپور دوم شانههای تازیان یورشگر را سوراخ کرد و آنان را به ریسمان کشید تا بار دیگر وارد بحرین نشوند. در دوران ساسانیان سرزمینهای غرب خلیج فارس از جمله قطیف و … را هم بحرین میگفتند. سرزمینی که کویت خوانده میشود دنباله ایالت اِراک بود که پایتخت ایران ـ تیسفون ـ در این ایالت جا گرفته شده بود. نامی که از دههی سوم قرن بیستم برکشور تازه ساخت (عراق) گذارده شده است از نام استان (:ساتراپی) اِراک گرفته شده است.
درپی شکست ارتش ایران از تازیان در سدهی هفتم میلادی، کوچ تازیان بدوی (صحرانشین) از جزیرهالعرب به میش ماهیگ از سر گرفته شد که بوئیان (دیلمیان) بار دیگر آنان را سرکوب کردند و این جزایر و قطر را در کنترل فرمانروای فارس (شیراز) قراردادند. این جزایر با حفظ ماهیت ایرانی (دین شیعه، زبان فارسی، و فرهنگ ایرانی) تا قرن 16 و ورود پرتغالیها به خلیج فارس همچنان بخشی از ایالت فارس بودند. صفویان در سال 1602 پرتغالیها را بیرون راندند و حالت پیشین را به جزایر بحرین بازگردانیدند. نادرشاه در پاسداشت ایرانی یکپارچه در منطقه خلیج فارس و امتداد آن وضعیت تا جزایر زنگبار تلاش بسیار کرد و به ساخت کشتی جنگی کوشید تا از بازگشت اروپاییان جلوگیری شود. پس از کریمخان زند، انگلیسیها بر جزایر خلیج فارس چیرگی یافتند زیرا که ایران، نیروی دریایی کارآمد نداشت. انگلیسیها، آل خلیفه (تازیان کوچیده از جزیرة العرب) را فرمانروا بر جزایر بحرین کردند. با وجود این، فرمانروای وقت این جزایر با دربار ناصرالدین شاه رایزنی دوستانه داشت و پس از آن نیز این فرمانروایان تلاش میکردند که کاری نکنند که باعث برانگیختگی ایرانیان شوند. (برگرفته از تارنمای نوشیروان کیهانیزاده)
چون روز زامیاد نیاری ز می تو یاد
زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد
روز «زامیاد» بیستوهشتمین روز ماه در گاهشمار زرتشتی به این ایزد منسوب است. . زامیاد (زم ، زمین + یزد) یا زامیاد نام فرشتهی زمین است که با صفت نیک کنش، از او یاد شده است. زامیاد به چم زمین است. ایزد زامیاد از ایزدان همکار امرداد است. زمین سرچشمهی همه دادهها برای زندگی بهتر آفریدههایی است که روی آن زندگی میکنند. ایزد زامیاد (زمین) با ایزد آسمان یکجا یا جداگانه مقدس شمرده شدهاند. زمین نماد مادر است برای انسان و دیگر موجودات زندهی روی آن، بنابراین ستودنی و سپندینه بوده و در آموزشهای دین زرتشتی به نگهداری پاک و نیکو از آن بسیار سفارش شده است. گویند در این روز درخت نشاندن و تخم کاشتن و آبادانی کردن بسیار خوب است.
در ستایش زامیاد
نیایش و ستایش اهورمزدای یگانه
از همهی ،
نیکوکاران به داده های هرمز هست ،
نگهدارنده و پروراننده ی
آفریدهی زمین نیکو
را همی مىستاییم ….
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
چون روز زامیاد نیاری ز می تو یاد / زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
دارو مخور
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
گرت خوردن دارو افتد به سر
به (زامیاد) روز، هیچ دارو مخور
4 پاسخ
با درود
تئودورنلدکه خاورشناس برجسته آلمانی بر این عقیده است که لقب ذوالاکتاف شاپور یک لقبی است به معنی چهارشانه یعنی کسی که بارهای بسیار دولت را می کشد و سوراخ کننده شانه صحیح نیست
نقشه پیوست این جستار با آن که به نظر می رسد ناقص و جزیی از یک نقشه بررگ تر بوده است، خود گویای بسیاری رازهای تاریخی است که جا دارد در صورت دسترسی به اصل آن بیشتر مورد مکاشفه قرار گیرد. از جمله، و نه همه، نکاتی که در یک مشاهده اجمالی از آن به چشم می خورد، این موردهاست:
– در امتداد شاخاب پارس، یا با نام کنونیش خلیج فارس، جایی که اینک تنگه هرمز نامیده می شود، در آن زمان گویا شاخاب اورمزد خوانده می شده است و باز در دنباله آن، جایی که امروزه بحر عمان خوانده می شود، به احتمال زیاد دریای پارس نامیده می شده، که در این نقشه تنها دو حرف “پی” و “ای” آن باقی مانده که نشان از ماهیت پارسی و ایرانی بودن آن دارد.
– بحرین بخشی از عربستان کنونی بوده و هیچ ربطی به بحرین کنونی نداشته است و حد فاصل آن بحرین و شاخاب پارس در کناره های جنوبی آن سرزمینی بوده به نام بهاران یا بهارا، که خود ماهیت ایرانی آن را نشان می دهد و بعید نیست حتا نام بحرین از آن گرفته شده باشد. زیرا این نام به معنی دو دریا در میانه یک کویر خیلی بی مسما به نظر می رسد.
– نام های سرزمینی ایران نیز در این نقشه جالب توجه است، از جمله نامی که در محل استان هرمزگان کنونی به چشم می خورد، به نظر می رسد مغستان بوده باشد، یا کریستان؟ در جای کرمان کنونی. جالب این که نام های کنونی شهرها و استان ها در آن زمان اغلب با پسوند “ستان” ذکر می شده اند، مانند لارستان، فارسستان و جای های دیگری که موفق به خواندن درستشان نشدم.
امیدوارم کوشندگان دیگر، به ویژه چنانچه به اصل این نقشه دسترسی داشته باشند بتوانند بسیاری از رازهای تایخی دیگر نهفته ایران باستان را برملا گنند.
من هم با نظر جناب هممسلک موافقم ، شاپور شخصی بسیار چهارشانه بوده و اعراب به او ذوالاکتاف می گفتند يعني صاحب شانه ها و يا چهارشانه .
هرگز شاهان ايراني به شوند الهام از اهورامزدا ، آدمکش و سلاخ نبوده اند و اگر شاهي ظالم در تاريخ ايران يافت شود اصالتا ايراني نبوده و يا مشکل ذهني داشته است .
در بازنگری نظر پیشینم و نیز نقشه پیوست جستار مربوطه، لازم دیدم چند نکته را اضافه کنم.
۱- در خصوص بحرین، باید روشن تر توضیح داده می شد که آن در واقع نام منطقه ای در بیابان عربستان بوده و هیچ گونه رابطه ای با بحرین کنونی در شاخاب پارس نداشته است.
۲- در خصوص سرزمین مابین منطقه بحرین در عربستان و شاخاب پارس، نام آن در واقع ترکیبی از دو نام بوده، که نخستین آن به طور قطع “بهاره” است که در شیوه نوشتن آن به خط لاتین، حرف پایان آن به صورت a نوشته می شود، نظیر فاطمه یا مهاراجه که به لاتین به صورت فاطیما یا مهاراجا نوشته می شود. خواندن نام دوم این سرزمین بسیار دشوار است ولی نزدیکترین نامی را که می توان از روی شکل آن حدس زد و با در نظر گرفتن M مابین دو نام، شاید واژه “مروارید” باشد، که در هر حال نامی فارسی و نشان از ایرانی بودن آن سرزمین دارد.
3- در خصوص اشاره به دریای پارس که به احتمال زیاد نام پیشین دریای عمان کنونی بوده است، به دو حرف آغازین باقیمانده در نقشه اشاره شد که PE بوده که باید اضافه می شد با توجه به جای کاربرد، نمی تواند واژه ای جز PERSIAN باشد.
۴- نام اصلی بحرین، با وجود ناخوانا بودن نشان می دهد که نام دیگری بوده که شاید همان ماهیگ باشد.
ضمنا اهمیت این نقشه تنها در کمک به شناخت بهتر جغرافیای تاریخی ایران نیست، بلکه به شناخت جغرافیای تاریخی جاهای دیگر، از جمله عربستان، نیز کمک می کند. برای نمونه، واژه های باقیمانده از نام آن نشان می دهد که آن بیابان نامش ARABIA نبوده بلکه چیزی شبیه IBN RABIA بوده است، که همه اینها محتاج به مطالعه کارشناسانه آن توسط متخصصان فن است، که امیدوارم زمانی هر چه زودتر انجام گیرد.