لوگو امرداد
گفت‌و‌گویی خواندنی با لوریس چکناواریان

در کشور ما کسی دغدغه‌ی فرهنگ و هنر ندارد

lorissتنها یکی دو هفته به دادن جایزه‌ی ویژه «کتاب‌های صلح»‌ سال ۲۰۲۰ به «لوریس چکناواریان» مانده ‏است. قرار است که روز دوازدهم سپتامبر این جایزه به‌ شوند(:دلیل) فعالیت‌هایی که چکناواریان برای گسترش فرهنگ صلح انجام داده است، به او پیشکش شود.
در همین پیوند خبرگزاری ایسنا گفت‌و‌گویی با این هنرمند نام‌آشنا داشته که در دنباله آمده است.

خبرگزاری ایسنا می‌گوید، این کار انگیزه‌ای شد تا با آهنگساز سمفونی‌هایی چون «رستم و سهراب»، «رستم ‏و اسفندیار»، «آفرینش»، «سیاوش»، «ضحاک» و «شمس و مولانا» گفت‌وگو‌کنیم و درباره دریافت این جایزه با او سخن بگوییم. افزونبر اینکه از زندگی این موسیقیدان ایرانی در دوران کرونا آگاه شویم.
داوطلبانه خودم را در منزل زندانی کردم!
او در آغاز درباره‌ی دریافت جایزه ویژه «کتاب‌های صلح»‌ سال ۲۰۲۰ می‌گوید: «سال ۱۳۹۸ این افتخار را داشتم که بتوانم سفیر صلح باشم ولی به خاطر فراگیری کرونا نتوانستم فعال باشم و با سفر به نقاط گوناگون جهان کشورم را از لحاظ فرهنگی و هنری به جهان معرفی کنم. متاسفانه به خاطر جهان‌گیر شدن ویروس کرونا امکان رفتن به رم را برای دریافت این جایزه ندارم».
چکناواریان درباره‌ی فعالیت‌های خود در دوران گسترش کرونا گفت: «فراگیری کرونا برای من از لحاظ آهنگسازی اتفاق خوبی بود؛ چون فرصت این را داشتم که داوطلبانه خودم را در منزل زندانی کنم و شب و روز مشغول آهنگسازی شوم. در این مدت نزدیک به ۲۰ اثر گوناگون نوشتم که البته بیشتر آثارم را براساس آثار ادبی نویسندگانی همچون صادق هدایت، کامو، کافکا و … ساختم و داستان‌های مختلف را به موسیقی تبدیل کردم. این اواخر نیز اثر “عاشورا” که سال‌ها روی آن کار کرده بودم و اثر “سیاوشون” را تمام کردم. البته پروژه‌های دیگری نیز دارم که باید روی آن‌ها کار کنم».
هنرمندان ارکستر سمفونیک پشتیبانی نمی‌شوند
در ادامه، بحث ارکستر سمفونیک را پیش کشیدیم و از این رهبر ارکستر درباره‌ی مشکل اصلی ارکستر سمفونیک تهران پرسیدیم. او می‌گوید: «ارکستر سمفونیک تهران با مشکلات زیادی روبه‌رو است. نوازندگان ارکستر سمفونیک می‌خواهند که پیشرفت کنند و به نتایج بهتری برسند ولی برای این کار نخست باید از لحاظ مالی تامین شوند و حقوق خوبی دریافت کنند تا مجبور به کار کردن در جاهای دیگر نشوند، به خصوص در ارکسترهای موسیقی سنتی با کُرن سوری نزنند. نباید اینگونه باشد که صبح در ارکستر تمرین کنند و تا شب چند جای دیگر هم برای کار بروند. همچنین در ارکستر سمفونیک تهران سازهای خوبی نداریم و این سازها باید خریداری شود؛ ۴۰ سال پیش در ارکسترهای درجه یک امریکا اگر نوازنده‌ای ساز زهی ارزانتر از ۱۰۰ هزار دلار داشت، نمی‌توانست در ارکستر حضور پیدا کند. ولی در ایران نوازندگان ما پول چنین سازهایی را ندارند و حمایتی هم نمی‌شوند».
او ادامه می‌دهد: «زمانی که بوریس یلتسین پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در روسیه به ریاست جمهوری رسید، چندصد میلیون دلار هزینه کرد و بهترین سازها را برای نوازندگان خرید؛ چون که نوازندگان خودشان نمی‌توانند از پس چنین هزینه‌هایی بربیایند. در ایران هم وزارت ارشاد باید کمک کند تا نوازندگان با سازهای خوب روی صحنه بروند».
این آهنگساز می‌گوید یکی دیگر از دلایل پیشرفت نکردن ارکستر سمفونیک تهران، نداشتن معلم‌های باتجربه و با شمار کافی برای آموزش هر ساز ارکستر است.
هر چقدر پول بدهی آش می‌خوری
چکناواریان می‌گوید: «در هنرستان‌های موسیقی جهان برای هر ساز چندین استاد دارند. پرخرج‌ترین دانشگاه‌های جهان، برای رشته‌های طب یا معماری نیست، بلکه برای موسیقی است. در حال حاضر ارکستر سمفونیک تهران استاد ندارد که این مشکل اساسی این ارکستر است. از طرفی امکان حضور رهبرهای مهمان خوب در ارکستر سمفونیک تهران وجود ندارد؛ چون برای هر بار دعوت یک رهبر خوب باید ۵ تا ۱۰ هزار پوند یا یورو هزینه شود. به قول قدیمی‌ها هر چقدر پول بدهی آش می‌خوری».
او می‌افزاید: «بنابراین نباید مشکلات ارکستر سمفونیک را از چشم نوازندگان دید؛ چون به آن‌ها کمکی نمی‌شود که بخواهند سطحشان را بالا ببرند و توان واقعی خود را نشان دهند».
باید در کشور آموزش آکادمیک موسیقی داشت
او در پاسخ به این پرسش که مشکلات ارکسترهای ما تا چه اندازه به وضعیت آکادمیک برمی‌گردد؟ می‌گوید: «تمام هنرستان‌ها و دانشگاه‌های موسیقی جهان، ارکستر خودشان را دارند و هنرجویان در همان‌جا قطعه‌های گوناگون را اجرا می‌کنند، با آن‌ها آشنا می‌شوند، یاد می‌گیرند و سپس وارد ارکستر می‌شوند. یادگیری زبان موسیقی یکی از طولانی‌ترین رشته‌ها است؛ زیرا هنرجو از کودکی یادگیری یک ساز را آغاز می‌کند، پس از آن وارد هنرستان می‌شود و سپس وارد دانشگاه. مدتی هم باید در ارکسترهای درجه دو و سه بنوازد و اگر خیلی خوب باشد شاید در سن ۴۰ سالگی موفق به ورود به ارکسترهای درجه یک شود».
چکناواریان می‌افزاید: «هنرستان عالی موسیقی باید ارکستر سمفونیک داشته باشند تا نوازندگان در آنجا بتوانند آثار مهم آهنگسازانی همچون بتهوون، موتسارت، باخ را یاد بگیرند و سپس وارد ارکسترهای حرفه‌ای شوند».
از این هنرمند باپیشینه درباره‌ی فعالیت ارکستر سمفونیک تهران با رهبرهای مهمان می‌پرسیم؛ و پاسخ وی چنین است: «با اداره‌ی ارکستر سمفونیک تهران با رهبرهای مهمان مخالف هستم، کما اینکه در جهان چنین چیزی وجود ندارد و یک‌بار اتفاق افتاده؛ آن هم زمانی که “آرتورو توسکانینی” رهبر ارکستر سمفونیک ان بی سی ایالات متحده امریکا بود و زمانی که توسکانینی از دنیا رفت، ارکستر سعی کرد خودشان بدون رهبر کنسرت بدهند و موفق نشدند. در حال حاضر نیز تنها ارکستر فیلارمونیک وین رهبر دائمی ندارد ولی با چند رهبر درجه یک به طور دائم کار می‌کند. فعالیت ارکستر سمفونیک بدون رهبر دایم عملی نیست و حتما باید یک سرپرست هنری داشته باشد».
رهبر ارکسترهای درجه سه، تنها دست‌شان را تکان می‌دهند
او ادامه می‌دهد: «اینکه در ایران می‌گویند که می‌خواهند ارکستر سمفونیک تهران را با رهبرهای مهمان اداره کنند، حرف درستی نیست و امیدوارم که این‌گونه عمل نکنند؛ چون بودجه ندارند که بخواهند رهبر مهمان حرفه‌ای دعوت کنند و اگر بخواهند دعوت کنند برای هر کنسرت حداقل باید پنج تا ۱۰ هزار یورو پرداخت کنند. پس رهبرهای درجه سه را که تجربه رهبری ندارند، موسیقی را با شنیدن اثر حفظ می‌کنند، دستانشان را مانند پلیس راهنمایی و رانندگی تکان می‌دهند و ارکستر نیز چون چندین بار یک قطعه را تمرین کرده‌اند آن را حفظ کرده و در اجرا می‌نوازند و آن اجرا تفسیر خاصی ندارد و همین طور فی البداهه اجرا می‌شود. از طرفی رهبرهای درجه یک با ارکسترهای درجه یک کار می‌کنند و رهبرهای درجه دو نیز به درد ما نمی‌خورد. گاهی حضور برخی از رهبرهای سطح پایین در ارکستر سمفونیک تهران، برای این رهبرها جنبه تمرین رپراتوارهایی را دارد که بلد نیستند. به همین دلیل است که تمرین هر اجرا برای ارکستر سمفونیک تهران گاهی اوقات تا یک ماه طول می‌کشد. باید از رهبرهایی استفاده شود که هر قطعه را چندین‌بار رهبری کرده باشند و بتوانند به خوبی ارکستر را هدایت کنند».
کوری که عصاکش کور دگر شد!
چکناواریان با یادآوری اینکه باید همان‌گونه که برای تیم ملی فوتبال مربی‌های خوبی می‌آورند، برای ارکستر سمفونیک تهران نیز به همین گونه رفتار کنند، می‌گوید: «در کشور ما فرهنگ و هنر دغدغه نیست. ما همانند کشور اتریش یا آلمان بر موسیقی تعصب نداریم. آن‌ها در هر شهر کوچکی اپرا و ارکستر دارند و مردم برای فرهنگ مالیات اضافی می‌دهند. آن‌ها بدون فرهنگ و هنر نمی‌توانند زندگی کنند. ویترین کشورهای معتبر جهان ارکستر سمفونیک، اپرا و باله‌ی آن‌ها است».
او ادامه می‌دهد: «باید از رهبرهای با تجربه‌ای که سابقه رهبری با ارکسترهای سطح بالای اروپایی دارند و دارای رپرتوار هستند برای ارکستر سمفونیک استفاده شود. تنها رهبر ایرانی‌ای که تجربه زیادی برای همکاری با ارکسترهای خارجی دارد، علی رهبری است و رهبرهای دیگر شاید با ارکسترهای درجه دو و سه جهان دنیا کار کرده باشند. جالب این است که برخی از رهبرهای ما که در رشته رهبری تحصیل نکرده‌اند، در ایران تدریس می‌کنند! مانند کوری که عصاکش کور دیگر می‌شود».
اگر فرهنگ نداشته باشیم ساختن ماشین به چه درد می‌خورد؟
او در ادامه داستانی را درباره‌ی اهمیت فرهنگ در اروپا تعریف می‌کند و می‌گوید: «زمانی که جنگ جهانی دوم تمام شد، سناتور جرج مارشال که در زمان ریاست جمهوری هری ترومن، وزیر امور خارجه امریکا بود، طرحی به اتحادیه اروپا داد که کارخانه‌های خود را که بر اثر بمباران نابود شده بودند، بازسازی کنند. ولی امریکایی‌ها پس از مدتی متوجه شدند که آلمانی‌ها و اتریشی‌ها همزمان با بازسازی کارخانه‌ها، برای ساخت ارکستر سمفونیک، اپرا، باله و مسایل فرهنگی هزینه می‌کنند. در آن زمان امریکا به علت اینکه مهاجرت خارجی‌ها زیاد صورت نگرفته بود، فرهنگ بالایی نداشتند و نمی‌دانستند که فرهنگ باید چه جایگاه بزرگی داشته باشد. پس به اروپایی‌ها نسبت به صرف هزینه برای فرهنگ اعتراض کردند. ولی آلمانی‌ها به سناتور مارشال پاسخ دادند که اگر کارگر ما فرهنگ نداشته باشد، پس ساخت ماشین به درد چه کسی می‌خورد؟ ملت ما در آغاز باید فرهنگ داشته باشند و بعد در کارخانه کار کنند».
موسیقی زبان خداست
این هنرمند درباره‌ی ارزش موسیقی می گوید: «این اقدام‌ها بعدها پس از جنگ در ژاپن، چین و کره هم پیاده شد که ارکسترها را به کشور خود دعوت کردند و معلم‌های موسیقی بردند، مردم‌شان را تعلیم دادند و هنرستان‌های موسیقی ساختند و اکنون بهترین ارکسترها را دارند؛ چون متوجه شدند موسیقی در جهان حرف اول را می‌زند و پل ارتباطی میان فرهنگ‌ها است، زبان خدا است، همه آن را می‌فهمند و مترجم نمی‌خواهد».
او همچنین داستانی را بر پایه‌ی تورات تعریف می‌کند و می‌گوید: «مردم آمدند تا برجی بسازند و به خدا برسند. خداوند از آن‌ها پرسید که چه می‌کنند؟ پاسخ دادند که می‌خواهیم به تو برسیم. خداوند گفت نه من شما را به زمین فرستادم تا دنیا را آباد کنید. اکنون بروید در قسمت‌های مختلف دنیا پخش شوید. به هر کدامتان زبان‌های مختلف می‌دهم تا صحبت کنید ولی یک زبان مشخص خواهید داشت تا با هم و من ارتباط برقرار کنید. این زبان، موسیقی است».
موسیقی، آب گرم و سرد نیست که با هم قاطی کنیم
این رهبر ارکستر در بخش دیگری از سخنان خود درباره‌ی ارکستر ملی گفت: «در ایران دو ارکستر سمفونیک و ملی را تشکیل داده‌ایم و اعضای این دو با هم ترکیب هستند. گرچه سبک اجرای آن‌ها با هم متفاوت است و اعضای آن کاملا باید جدا باشند. در ارکستر ملی کُرُن سوری و دستگاه‌های موسیقی ایرانی را می‌نوازند ولی در ارکستر سمفونیک کرن سوری وجود ندارد. پس وقتی نوازنده در ارکستر ملی کرن سوری می‌زند در ارکستر سمفونیک هم اثر موتسارت را با کرن سوری می‌نوازد. نوازنده این دو ارکستر اصلا نباید با هم ترکیب شوند. موسیقی ایرانی دارای حال و هوا و سبک دیگری است و شیوه‌ی اجرای آن بسیار متفاوت است. آب گرم و سرد نیست که با هم قاطی کنیم».
مدیران موسیقی ما نمی‌دانند موسیقی چیست!
او ادامه داد: «افرادی که مدیریت ادارات موسیقی را در ایران بر دوش دارند، سواد موسیقایی ندارند و اصلا نمی‌دانند موسیقی چیست».
این هنرمند درباره‌ی راهکارهای پیشنهادی برای بهبود وضعیت ارکستر سمفونیک تهران می‌گوید: «افراد مناسب برای رهبری باید شناسایی شوند، آن‌ها را برای تحصیل به خارج از کشور بفرستند و برایشان هزینه کنند تا در آنجا به خوبی مهارت کسب کنند. در حال حاضر دو خانم رهبر ارکستر حرفه‌ای در خارج از کشور فعالیت می‌کنند. یکی از آن‌ها خانم آقاخانی بود که نخستین‌بار ۱۰ سال پیش ارکستر سمفونیک تهران را رهبری کرد».
در ایران برخی خیال می‌کنند موسیقی یعنی مطربی!
چکناواریان در ادامه‌ی گفت‌و‌گو افزود: «در ایران برخی گمان می‌کنند موسیقی یعنی مطربی؛ به صورتی که یک خواننده می‌آید و آهنگ‌های مجلس گرم‌کنی می‌خواند، البته این هم بخشی از موسیقی است ولی نمی‌شود گفت که به خاطر این بخش به دنبال موسیقی نرویم. مانند این است که بگوییم زبان فارسی را یاد نگیریم؛ زیرا حرف‌های رکیک خواهیم زد؛ زبان فارسی حافظ و سعدی هم دارد».
وی در پایان گفت: «زمانی که پس از جنگ به آلمان رفتم، مردم بسیار خشنی بودند. راه حل روان شناس‌ها برای این مردم این بود که موسیقی وارد مدارس آنها شود و بچه‌هایشان ماهی یک بار پای اپرا و ارکستر می‌نشستند و من به چشم خودم دیدم که با یکی دو نسل تغییر کردند».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. درود و تندرست باشید سرمایه و گنج هنری سرزمینم.
    بعضیها نعمتند، اما آنقدر نزدیک که گاه بسادگی دوربینیمان مات و گم میشوند h-m

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-03