امروز گوش ایزد از ماه مهر سال 3758 زرتشتی، نَبُر، روز پرهیز از خوردن گوشت، سهشنبه هشتم مهرماه 1399 خورشیدی، 29 سپتامبر 2020 میلادی
در سالنمای رسمی کشور ایران روز هشتم مهرماه زادروز مولانا جلالالدین محمد مولوی عارف و شاعر بزرگ ایرانی، به عنوان «روز بزرگداشت مولوی» نامگذاری شده است.
عارف و شاعر بزرگ، هم اوست که میگوید:
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
مـا بـه فلک می رویم عزم تماشا کـه راست
مـا بـه فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله کـه آن شهر ماست …
عارف و شاعری ایرانی که سرودهها و اندیشههایش جهانی را به شگفتی وا داشته است.
هشتم مهرماه، روز بزرگداشت شاعر نامی و بلند آوازه ایرانی مولاناست که این نام شهرت جهانی داشته و بر همگان آشناست. در این میان شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که با گفتن نام شاعر سرشناس پارسیگو، محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی که نام کامل مولاناست او را بشناسد، چرا که بیشتر افراد با فرنام (:لقب) او مانند “مولانا خداوندگار”، “خداوندگار” و “جلالالدین” او را میشناسند. فرنامهایی مانند «ملای رومی»، «مولوی رومی» و «مولوی» گویا از قرن نهم به تدریج برای نام بردن از “مولانا” به کار رفته است.
ایشان در یکی از روزهای پاییزی، روز یکشنبه هشتم مهرماه سال ۵۸۶ شمسی در شهر بلخ زاده شد. در آن زمان شهر بلخ که اکنون بخشی از خاک کشور افغانستان بشمار میرود، بخشی از گسترهی فرمانروایی ایران بود. بهاءالدین ولد نامور به سلطانالعلما واعظ، عارف و از مشایخ تصوف را که بیشتر مردم او را به عنوان پدر رومی میشناسند، به شوند اختلافش با سلطان محمد خوارزمشاه، دیار خود را ترک کرد و بعد از سفرهای طولانی خود راهی شهر قونیه در کشور ترکیه کنونی شد. در آنجا روزگار خود را سپری کرد. خود را سپری نماید. بهاءالدین در آنجا نیز شاگردان بسیاری پیدا کرد که شیفته آداب و رسوم صوفیه شدند. پس از مرگ بهاالدین، مولانا از آموزههای برهانالدین استفاده کرد و جانشین مسند تدریس پدرش شد تا اینکه دیدار پر رمز و رازش با شمس تبریزی اتفاقی عجیب را در زندگی وی ایجاد کرد و آغازی شد برای دگرگونیهای اساسی، که وی پس از این آشنایی، مولانایی شد که اکنون جهانیان شیفتهی آثار او شدهاند.
اما باید بدانیم نظم کتاب مثنوی، بزرگترین و باارزشترین یادگار او، ثمرهی همنشینی مولوی با حسام الدّین چلبی است. او از مولوی خواست تا کتابی به شیوهی الهینامهی سنایی یا منطقالطّیر عطّار به نظم درآورد و نکتههای دقیق عرفانی را در آن جای دهد. وقتی حسامالدّین در فرصتی مناسب با مولوی در این باره گفتوگو میکند، مولوی بیدرنگ از دستار خود کاغذی بیرون می آورد. در آن ۱۸ بیت از سرودههای مولوی بود. این ابیات همان «نی نامه»ی مشهور مولوی است که در آغاز دفتر اول مثنوی دیده میشود و این چنین آغاز میشود :
بشنو این نی چون شکایت میکند/ از جدایی ها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا بُبْریدهاند / از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق
مولانا کتاب مثنوی معنوی را با بیت « بشنو از نی چون حکایت میکند /از جداییها شکایت می کند
آغاز مینماید. مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. مولانا بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. اهمیت مثنوی از آن رو است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد. مثنوی فقط عرفان نظری نیست بلکه کتابی است جامع عرفان نظری و عملی. مثنوی معنوی در 6 دفتر در مجموعهای 26 هزار بیتی و 424 داستان نگاشته شده است.
روشنایی زندگی دانشمند فرهیخته ایرانی، سرایندهی بیش از 70 هزار بیت، سرانجام پس از تحمل تبی سوزان در سن 63 سالگی به خاموشی پیوست و در روز یکشنبه 27 آذرماه سال ۶۵۲ خورشیدی مولانا در شهر قونیه چشم از جهان فروبست.
من ز بهر سماع خواهم گوش
بیسماعم مدار در هر حال
امروز، روز «گوش ایزد» چهاردهمین روز از گاهشمار زرتشتی است. بنابر گاهشمار زرتشتی که دیرینگی آن به روزگار پیش از اسلام میرسد، هر ماه، ٣٠ روز دارد و هر کدام از این ٣٠ روز، نامی و امروز، روزی است که نامش «گوش» است. گوش، یک ایزد است و عنوان ایزد برای آنچیزهایی کاربری دارد که ستودنی هستند، یعنی دادههای نیک اهورایی که در خور ستایشند. گوشایزد، ستودنی است آن اندازه که حتا یکی از یشتهای اوستا، به این ایزد ویژه شده است. «گوشیشت» یا «درواسپیشت»، آن یشتی است که درآن از «گوشایزد» سخن رفته است.
روز «گوش» نام این ایزد در اوستا «گئوش» آمده به چم «جهان». چهاردهمین روز هر ماه با این ایزد در پیوند است. ایزد گوش نگهبان همه جهان هستی است. این روز یکی از چهار روز پرهیز از خوردن گوشت است. زرتشتیان این روز را «نبر» مینامند و از کشتن حیوانات و خوردن گوشت خودداری میکنند. گویند در این روز باید جشن گرفت.
واژهی «گِوش» یا «گئوش» بارها در «گاتها» (سرودههای اشوزرتشت)، در «اوستا» و در نوشتههای پهلوی آمده است. واژهی گئوش همچون واژگان بسیار دیگری که معناهایی گوناگون دارند، چند معنا دارد که بیگمان باید در جمله معنایش کرد. این واژه به معنای «گیتی» و «مجموعهی آفرینش» و از سویی دیگر به معنای «گاو» است، البته این معنا یعنی گاو نیز در استورههای ایرانی، همان «آفریده» یا گیتی است. گوش یا گئوش در اوستا هم به معنی گاو و هم به معنی گیتی آمده است. «اورو» نیز که به معنی روان است همراه با واژهی گئوش، معنی روان جهان یا روان گاو را میرساند. «گئوشارورون» نگاهدار گلهها و چارپایان سودمند است. گاو در استورهها، نماد گیتی است و از دیدگاه فلسفی نماد زندگی دنیوی و خاکی است.
بنابر باور ایرانیان گوشایزد، پاسدار و نگهبان جانداران سودمند است که این خویشکاری با معنای این ایزد، همخوانی دارد. یعنی آزردن جانداران سودمند به نوعی به معنای آزار آفرینش، به معنای آزار گیتیست.
ایزد گوش برای پاسداری از جانداران سودمند، به همراهیِ «ماه ایزد» و «رامایزد» به یاریِ «وهمن امشاسپند» میشتابد. پس ماه ایزد، رامایزد و گوشایزد، یارانِ «وهمن امشاسپند» در این خویشکاری هستند.
زرتشتیان از دیرباز در این ۴ روز از ریختن خون جانوران و از خوردن گوشت آنها پرهیز میکنند و این کار برای نگهبانی از شمار جانوری و سلامتی انسانها انجام میشود.
پرهیز از کشتن و خوردن جانوران همچون یک قرارداد کلی است برای آنکه در این ۴ روز، جانوران در امان باشند.
تصور کنید که این قرارداد از این دایرهی کوچک (هازمان زرتشتی) فراتر رود و جهانیان در این ۴ روز بر خود بایسته بدانند که از کشتن جانوران و خوردن خوراکهای گوشتی بپرهیزند؛ بیگمان که آمار کشتار جانوران به اندازهی بسیاری پایین خواهد آمد و از سویی برای انسانها تمرینی خواهد بود برای خوردن خوراکهای گیاهی.
روز «گوشایزد» همچون یک تلنگر، هر ماه، به ما «مجموعهی آفرینش» را یادآوری میکند. گوشایزد، همچون رامایزد و ماه ایزد و وهمنامشاسپند، تلنگری است تا «گیتی» را از یاد نبریم و یادمان نرود که بخشی از این مجموعه هستیم، اگر بخشی از هستی را بیازاریم، آزرده خواهیم شد. گویند در این روز باید جشن گرفت.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
گوشروز ای نگار مشکین خال
گوش بربط بگیر و نیک بمال
من ز بهر سماع خواهم گوش
بیسماعم مدار در هر حال
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
پرورش گوش اورون کن، گاو به ورز آموز.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (گوش) اندرون گاو ساله، به مرز / ببند و بیامرز بر گاو، ورز