در دورهای که سود مادی و بهرهوریهای اقتصادی حرف نخست را میزند، هدف از باستانشناسی معمولا زیر سوال میرود. گذشته از اینها باید گفت هدف اصلی از باستانشناسی رسیدن به دادههایی دربارهی شیوهی زندگی و عملکرد هازمانهای(:جوامع) نوین و هازمانهای گذشتههای بسیار دور است. میل به دانستن و یافتن، بسته به میزان دانش علمی هر فرد، به گونههای متفاوتی نمود مییابد. برای بیشتر مردم، کنجکاوی در مورد گذشته، همسان است. میل به دانستن اینکه مردم چگونه زندگی و رفتار میکردند و چه عواملی شوند(:دلیل) دگرگونی در گونهی زندگی مردمان در درازای سدهها شده است را میتوان تا اندازهای زیاد با بهرهوری از دانش باستانشناسی پاسخگو بود. جسدهای برجای مانده از گذشته، به ما کمک میکند تا صورت ظاهری انسانهای گذشته را بشناسیم. خانههای آنها، شیوهی زندگی انسانهای پیشین را بر ما آشکار میسازد و ابزارهایشان گونهی کارهای آنها را روشن میکند. مدارک محیطی هم دادههای بزرگ و دامنهداری دربارهی گونههای آبوهوا را به دست میدهد. پرسشهایی در پیوند با ویژگیها و چشماندازهای زندگی مردمان باستان وجود دارد که دربارهی جای زیست انسانها و گونهی بناهای باستانی است. اینکه چه هستند، پیشینگی آنها چند سال است یا به دست چه کسی ساخته شدهاند تا اندازهی زیادی با مدارک باستانشناسی قابل پاسخگویی است.
در جهان صنعتی امروز، مردم بیش از پیش به دنبال یافت و شناخت گذشتههای دور و نزدیک خود هستند و امکان دارد این توجه و علاقه در آینده از این نیز بیشتر شود. این انگیزه، باستانشناسان را وا میدارد که دادههای گذشته را پیش از نابودی به درستی ثبت کنند. مهمترین شوند و شاید نهفتهترین آن برای کارها و پژوهشهای باستانشناسی این است که به راستی گذشته، کلیدی برای زمان کنونی و آینده است. باستانشناسی به ما کمک میکند درک بیشتری از زندگی هازمانهای گذشته بیابیم. همواره باید نقشه و راهنمایی برای پیشرَوی داشت؛ مردمانی که ندانند از کجا آمدهاند، نخواهند دانست که در آینده به کجا خواهند رفت. از اینرو است که باستانشناسی نقشی همهگیر و اساسی مییابد و توجه روزافزون انسانها به آن توجیه میشود. به بیانی دیگر میتوان گفت باستانشناسی برای هرکسی با هرعلاقه و خواستهای حرفی برای گفتن دارد.