مهرگان، جشنی است كه در شانزدهمین روز از ماه مهر در گاهشمار زرتشتی (بنابر سالنمای رسمی كشور، روز دهم مهر) كه برابر شدن روز مهر از ماه مهر است، برگزار میشود.
از آنرو كه «ایزدِ مهر» دارای فروغ و روشنایی است، سراسرِ روی زمین، میدانهای فراخ و پهن و دشتها را میپاید، تا پیمانِشكنی روی ندهد. در كردهی1- بند2 مهریشت، ویرانكنندهی یك كشور را، پیمانِشكنندهی نابكار میداند. به گونهای كه پیمانشكستن نه با یك دروغپرست و دروغكار رواست و نه با یك راستكار.
بشود كه او برای یاری ما آید
بشود كه او برای گشایش كار ما آید
بشود كه او برای چارهی ما آید
بشود كه او برای پیروزی ما آید
بشود كه او برای خوشبختی ما آید
بشود كه او برای دادگری ما آید
«مهریشت، كردهی 1، بند5»
در سراسر «مهریشت»، ایزدِ مهر دارای دشتهای پهن است و از سخن راستین مردمان، آگاه است. اینگونه برداشت میشود كه هر بخشی از این جهان هستی خویشكاریای(:وظیفهای) دارد. خویشكاری ایزد مهر، آنگونه كه از كردهی26- بند 103 برمیآید آن است كه اهورامزدا او را برای پاسبانی و نگهبانی و دیدهبانی خوشبختی مردمان گماشته است، تا مردمان در پیمانهای خود استوار باشند. پیمان شكستن، كرداری است اهریمنی كه سرچشمههای بسیاری از رفتارهای نابههنجار آدمیان میشود. «مهر» كسانی را كه به او دروغ گویند، به نامش پیمانی ببندند كه به آن وفا نكنند، در سراسركشور، هر جاییكه باشند، دنبال كرده و به كیفر میرساند. با هر كه پیمانی بسته میشود، آن پیمان را میبایست ارج نهاد و به آن وفادار بود.
«مهر»، به چَم(:معنای) «خورشید» نیست، چه ایزد «خُور» یا «خیر» خود ایزدی دیگر است. بلكه «مهر»، روشنایی و فروغِ خورشید است. در كردهی 4 مهریشت- بند 13 میخوانیم؛ «نخستین ایزد مینوی، كه پیش از خورشید در بالای كوه هَرا(:كوه البرز) برآید، نخستین كسی كه با زینتهای زرین آراسته از فراز (كوه) زیبا سر بهدر آورد، و از آنجا همهی كشورهای آریایی را مینگرد». جایگاه «مهر» به گستردگی سراسر زمین است.
این جشن فرخنده و زیبا در گذشته میان ایرانیان جایگاهی بسیار ارجمند همانند نوروز داشت و همانگونه که ایرانیان نوروز را از برای فرارسیدن پایان سرما و آغاز بهار جشن میگیرند، مهرگان را نیز در نیمهی سال و با پایان فصل گرما و آغاز سرما جشن میگرفتند. آیینهای برگزاری جشن مهرگان بسیار با نوروز همانندی دارد و همانگونه که نوروز را به پادشاه افسانهای ایران، «جمشید» نسبت میدهند، مهرگان را نیز به پیروزی «فریدون» دیگر قهرمان ایرانی بر ضحاک نسبت میدهند. ضحاك، فرمانروای خودکامهای است، كه نخست و پیش از هر کاری به سوی جوانان و«مغز»شان میرود. شاید در اینجا میخواهد هشدار بدهد كه اهریمنان، همیشه خرد و مغز آدمیان و به ویژه جوانان را هدف قرار میدهند. در «مهرگان»، با فریاد دادخواهی آهنگری، کاوهنام و با افراشته شدن درفش کاویانی و خیزش ایرانیان به رهبری فریدون، هزار سال ستم و بیداد ضحاک به پایان میرسد. جالب آنجاست كه پس از بهزیر آوردن ضحاك، بهجای کشتن وی، او را در دل کوه به زنجیر میکشند زیرا او هرگز نمیمیرد و شاید هرآن، خودکامگی بازگردد. كه این آمادهبودن، رمز پیروزی است:
فریدون چوشد بر جهان کامكار
ندانست جز خویشتن شـهریار
به رسم کیان تاج و تخت مهی
بیاراســت با کــاخ شاهنشهی
به روز خجسـته سر مهر ماه
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفـتند هر کــس ره ایزدی
دل از داوریها بـپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شـاد کام
گرفتند هر یک ز یاقوت جام
می روشن و چهرهی شاه نو
جهان نو ز داد و سر ماه نو
بفـرمود تا آتش افروختند
همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست
تنآسانی و خوردن آیین اوست
كنون یادگارست از او ماه مهر
بکوش و بهرنج ایچ منمای چهر
در گذشته، جشن مهرگان شش روز بهدرازا میكشید. از روز شانزدهم مهر (روز مهر- مهرگان كوچك یا عامه) آغاز و به روز بیستویكم (روز رام – مهرگان بزرگ یا خاصه) پایان مییافت. چنین نامور است كه، ایرانیان در روز شانزدهم بر ضحاك چیره شدند و در روز بیستویكم وی را در كوه دماوند بهبند كشاندند.
مردم در این روز برای شادباش گفتن جشن، به خانهی خویشان و آشنایان خود رفته و همچون بیشتر جشنهای ایرانی به شادی و خوردن میوه، آجیل و شیرینی میپردازند. خوردن میوههایی چون انار، سیب، بِه، عَناب، انگور و برپایی سفرهی ِ ویژهی ِ جشن مهرگان که رنگارنگ است و برسر آن آیینه، شمع و … گذاشته میشود، دیده میشود.