شاهنامهی فردوسی به عنوان بزرگترین سند هویت ملی ما ایرانیان با تمام ابعاد و زوایای گوناگون، همهجانبه و شگرفی که در درون خود دارد سرشار از مفاهیم عبرتآموز و نجاتبخش برای انسان عصر حاضر نیز هست؛ چراکه نقش این حماسه ملی در هوشیاری و آگاهسازی ایرانیان نسبت به هویت و میراث گذشتهشان و همچنین زنده نگاه داشتن روحیه اتحاد و همبستگی فرهنگی و اجتماعی آنان انکارناپذیر است. بدیهی است که در این میان، نگاه خلاقانه و تیزبینانه هنرمندان سهم بسزایی در حفظ این اندیشه و پویایی آن در جامعه و همچنین در نوع نگاه اقشار گوناگون به این اثر مهم دارد.
در این راستا رویداد فرهنگی– هنری «جشنواره ملی عکس شاهنامه» آثاری را به نمایش گذاشته که در بیشتر آنها پویایی، تحرک، امید و سرزندگی فرهنگ و عناصر گذشته ایران، در مقابل انفعال، روزمرگی و فراموشی انسان معاصر نسبت به گذشته غنی و پربارش خودنمایی میکند. انسانی که در دنیای مدرنیته و عناصر زندگی مدرن فرو رفته، اما به پیشینه تمدنی و فرهنگی خود بشدت نیازمند است و در این میان آنچه بیش از همه زنده است، پویاست و تحرک دارد «شاهنامه» است. این نگاه به ویژه در عکس جناب آقای علیرضا آزادکیا دیده میشود که فردوسی و اثر بیبدیلش را پس از قرنها «هماره در اوج و جاویدان» به تصویر کشیده است.
نگاه متفاوت و جذاب عکس «نام این درس فردوسی» اثر جناب آقای محمدحسن باقری نیز دختری را در حال خواندن شاهنامه و پسرانی را که به خوانش او گوش سپردهاند نشان میدهد. این تصویر ناخودآگاه انسان را به یاد هویت زنان و دختران شاهنامه و آن نقش و تاثیری که بر روی مردان گذاشتهاند میاندازد؛ همچنین ویژگی این تصویر آن است که بستر قدیمی و سنتی را که در جامعه امروز ما به دست فراموشی سپرده شده به خوبی حفظ کرده است.
در عکس «تندیس فردوسی در شهرک توحید سبزوار» اثر جناب آقای نعمتالله معینی امین، نیز با یک تضاد و تقابل بسیار جالبی روبهرو هستیم. در سمت راست تصویر، تندیس فردوسی بزرگ وجود دارد که بر بالای سرش یک فضای روشنتر، همراه با نوعی تحرک و پویایی موج میزند. روشنی موجود در این تصویر میتواند یادآور تاثیر و جایگاه نور در فرهنگ و اندیشه گذشته ایرانیان باشد و این عکس هنرمندانه در واقع به این نمادهای نور بر بالای سر فردوسی اشاره نموده و نوعی زیباسازی را ایجاد کرده است؛ بدین ترتیب تصویر سمت چپ را که فضایی تیره با چراغهای خاموش و صنعتی با دستمایه غربی است تحت الشعاع خود قرار داده؛ بنابراین در یک نگاه کلی، فضای این عکس، هرچند ابرآلود و مهگرفته است، اما آنچه بدان جان میبخشد نگاه متفکرانه و امیدبخش فردوسی به غنای فرهنگی تمدن ایرانی است؛ هر چند که بشر امروز گرفتار صنعتی شدن و غرق در فرهنگ بیگانه شده باشد؛ اما آنچه نجاتبخش است توجه به هویت گذشته است که بخش عظیمی از آن را در شاهنامه میتوان جستجو کرد.
در تصویر «آرامگاه فردوسی» اثر جناب آقای علی حسنعلیزاده نیز علاوه بر آنکه پیکرههای نقش بسته بر روی دیوار در عین بیتحرکی سرشار از تحرک، پویایی و زندگیاند، یک تضاد و تقابل بسیار جالب «به جهت فاصله زمانی» هم دیده میشود. در یک سو بشر امروزی وجود دارد و در پشت سرش یک فرهنگ و یک هویت زنده و پویا خودنمایی میکند؛ گویی این پیکرهها احساس نیاز، دغدغه، علاقه و افتخار انسانهای امروز را به شاهنامه و میراث گذشته با دقت مینگرند؛ چراکه شاهنامه پلی است میان انسان حاضر با گذشتهاش که این مفهوم و نگرش در موضوع و هدف این جشنواره که نمود شاهنامه در زندگی ایرانیان است دیده میشود که هنرمندان عکاس ما هم تقریبا در تمامی عکسها آن را به روشنی به تصویر کشیدهاند.
*سمیه ارشادی، دکترای زبان و ادبیات فارسی و پژوهشگر شاهنامه