امروز فرخ روز سروش ایزد از ماه آذر سال 3758 زرتشتی، سهشنبه 11 آذرماه 1399 خورشیدی، یکم دسامبر 2020 میلادی
11 آذرماه در سال 310 خورشیدی، دسامبر سال 931 میلادی، مرداویز زیاری، که «تاریخ» از او به عنوان یک ایراندوست بزرگ انقلابی نام میبرد پس از بیرون راندن نظامیان خلیفهی عباسی از شهرهای مرکزی ایران و درهم کوبیدن آنان وارد اصفهان شد و آن را پایتخت همهی ایران خواند.
مرداویز پادشاهی بود که برای نخستین بار پس از اسلام به برپایی جشن سده با شکوه تمام در ایران فرمان داد. آن گونه که در منابع تاریخی آمد، آتش بزرگ سده تا فرسنگها بیرون از اصفهان، تختگاه مرداویز دیده میشد. در همین روز در گردهمایی بزرگ مردم اصفهان که برای ابراز احساسات نسبت به او گرد آمده بودند خطاب به آنان سخنان مهمی بیان داشت که درونمایهی آن بدینگونه است:
“من و یارانم که به خاطر گرامی میهن، شمشیر برگرفته و جان بر کف نهادهایم در زادروز روشنایی و گرمی که روز خوش یمنی برای ایرانیان بوده است در نزدیکی اصفهان سپاهیان وفادار به خلیفه را بشکستیم و از ایران بگریزاندیم. من از دیلمان برخاستهام ــ از میان مردمی شکستناپذیر. هیچکس به خاطر کارهای غیرمیهنی که تا به امروز کرده است؛ بازخواست و مجازات نخواهد شد. ولی، از امروز مجازات خیانت به میهن و همکاری با بیگانه؛ مرگ است. میخواهم که از این پس جز به پارسی سخن نگویید و همه آیینها و جشن های گذشته را که میراث فرهنگیمان و بازمانده از نیاکانمان هستند به همان صورت و با رعایت اصالت هر چه تمامتر برگزار کنید، ترس و دروغ را از خود دور سازید که مایهی همه بدبختیها هستند. میدانید که من یک مسلمان هستم؛ برگزاری آیینهای ملی با اسلام ناسازگاری ندارد. تا این جشنها و مراسم را رعایت کنیم ایرانی باقی خواهیم ماند. «گفتار نیک ــ کردار نیک ــ پندار نیک» یک اندرز نیاکانمان است که تمدن و بزرگی خودرا بر پایهی آن استوار داشته بودند و هرگاه که از چارچوب آن خارج شدند آسیب دیدند. از رعایت این اندرزها کسی آسیب نخواهد دید. من همین امسال ــ 58 روز دیگر ــ در همینجا جشن سده را بر پا میدارم تا یادآور سه آموزشی باشد که یادآور شدم.
مرداویز که بود و چه کرد؟
مرداویز فرزند زیار فرزند وردان، بنیادگذار دودمانی بود که تا ۹۳۹ سال پیش ( ۹۲۸ تا ۱۰۷۷ میلادی به مدت ۱۴۹ سال) بر بخشهای بزرگی از ایران از جمله گرگان، قومس، طبرستان، دیلم، گیلان، قزوین، ری، اصفهان و خوزستان فرمان راندند.
گفته شده او در فومن به دنیا آمد. تبار وی از سوی پدر به فرمانروایان پیش از اسلام گیلان و از مادر به اسپهبدان رویان مازندران میرسد. زیاریان تبار خود را به شاهنشاهان پیش از اسلام میرساندند و بر این باور بودند که نوادگان ارغش فرهادان، شاه گیلانند.
مرداویز در پی گشودن اصفهان دستور داد، تاج پادشاهی وی همانند تاج خسرو انوشیروان، شاهنشاه ایران ساسانی باشد و نیز فرمان داد تا تختگاه تیسفون یا همان ساختمان نامور به تاق کسرا برای برگزاری جشن پادشاهی وی به شکل نخست خود بازسازی شود. کار بزرگ مردآویز در درازی ۶ سال فرمانروایی خود، تلاش وی برای برپایی پرشکوه جشن سده بود. وی نزدیکبه یک سده پس از سرکوبی جنبشهای ایرانخواهان همچون جنبش سرخ جامگان و جنبش سپیدجامگان، فرماندهی تیرههای گیل و دیلم را به دست گرفت و با در هم شکستن قشون المقتدر، خلیفه عباسی، فرمانروایی دودمان ایرانی زیار را از تبرستان در شمال تا خوزستان در جنوب برپا ساخت.
مسعودی در کتاب تاریخ خود تایید میکند، هنگامی که مرداویج میخواست به بغداد رود و خلیفه را دستگیر کند کشته شد. ابوعلی مسکویه و مسعودی هردو، خلیفه و دو تن از غلامان او بجکم و توزون را در کشتن مرداویز سهیم میدانند چرا که این دو از کینه غلامان ترک نسبت به مرداویج بهره جستند و پس از کشتن مرداویز به عراق گریختند و در شمار سپاهیان خلیفه درامدند و اندک زمانی به مقام امیرالامرایی رسیدند…
طبری میگوید: «تابوت مرداویج را از اصفهان به ری بردند و هنگامی که تابوت به ری رسید، ازدحامی غریب بود وهمه دیلمان و مردم گیل با پای برهنه تا چهار فرسنگ جنازه سردار شجاع خود را استقبال کردند». قتل مرداویز یکی از بزرگترین زیانهایی بود که ملت ایران برد . زیرا این امر باعث شد که مرداویج نقشه وسیع و مهم خود یعنی ایجاد حکومت بزرگی در ایران و تجدید دوره ساسانی و برانداختن حکومت بنی عباس را به پایان نرساند …»
غفلت نابخشودنی ملت ایران از بزرگمرد تاریخ خود؛ …اما امروزه مزار مرداویز زیاری در گوشهای از پایتخت ایران در چنان محاقی از فراموشی قرار گرفته که شوربختانه بسیاری از مردم شهر ری نیز از بودن آن آگاهی ندارند.
به راستی باعث افسوس و اندوه است که مزار این بزرگ مرد تاریخ ایران در فراموشی مسوولان و ناآگاهی و طمع سودجویان مورد تجاوز و غارت قرار گرفته است… مزار مرداویز با نشانی شهرری، سه راه تقیآباد، روستای هفت دستگاه به فراموشی سپرده شده است.
اینک من سروش ترا که
از همه بزرگتر است، میطلبم
روز هفدهم از هر ماه در گاهشمار زرتشتی به نام سروش ایزد پیوند یافته است. سروش به چم (:معنی) گوش دادن و فرمان بردن است به خواست خدایی و ما آن را نیوشایی معنا کردهایم تا نزدیکتر به اصل باشیم.
اینک من سروش ترا که
از همه بزرگتر است، میطلبم
تا به آرمان خود رسم
و زندگانی درازی به دست آورم
و به شهریاری منش نیک در آمده
و به راه راستی گام زده،
به جایگاهی رسم که مزدا اهورا میباشد. (۳۳_۵)
اشو زرتشت میگوید:
کسی را که مزدا دوست دارد ، نیوشایی و منش نیک به او روی میآورد (۴۴_۱۶)
زرتشت میخواهد به دستیاری نیوشایی به خواست و آرمان خود برسد (۳۳_۵)
نیوشایی راهی است که به اهورامزدای توانا میرود (۲۸_۵)
نیوشایی راه رستگاری را ، هم برای رستگار و هم برای دروغکار ، همواره روشن میسازد (۴۳_۱۲)
از این گفتهها به ویژه آنجایی که نیوشایی با منش نیک است، بر میآید، که فرمانبرداری زرتشت کورکورانه نیست بلکه از روی اندیشه و با دلی پر از مهر است .
2 پاسخ
سلام. بسیار زیبا ازین اطلاعات تاریخی.
درود بر ناجیان ایران زمین ، مردآویز ، بابک ، ابومسلم ، یعقوب لیث ، مازیار ووو