امروز فرخ روز آسمان ایزد از ماه آذر سال 3758 زرتشتی، آدینه 21 آذرماه 1399 خورشیدی، اا دسامبر 2020 میلادی
چنین روزی دسامبر سال 525 میلادی، در نشستی که در کاخ پادشاهی ایران در شهر تیسفون برگزار شده بود تنی چند از بلندپایگان کشوری و لشکری شهر تازه بنیاد به دستور قباد یکم شاه وقت ایران را ارگان نام نهادند که سپسترها شهری با نام امروزی بهبهان در نزدیکی آن ساخته شد.
بلندپایهگان لشکری و کشوری با پیشنهادِ بزرگ وزیرِ قباد یکم شاه وقت ایران از دودمان ساسانیان به گذاردن نام قباد برشهر تازهساز میان شوش و استخر (شیراز) مخالفت کردند و گفتند که نباید نام یک شاهِ زنده در مدت زندگانی او بر یک شهر گذارده شود که تاریخ از این کار، داوری چاپلوسی خواهد کرد و قباد نیز پذیرفت که نام دیگری بر شهر گذارده شود. پیشنهاد شد که نام شهر را «ارگان» بگذارند و پس از درگذشت قباد، با پذیرفتن جانشین او، شهر به نام وی دوباره نامگذاری شود؛ زیراکه این شهر تازه به دستور قباد و زیر نگرش مستقیم او ساخته شده بود و محل آن را نیز خود قباد در کنار رودخانه مارون تعیین کرده بود. آیین شاهان ساسانی بود که هر کدام یکی، دو شهر تازه بسازند.
شهر ارگان سپسترها ویران و رها شد، شاید در پی رخداد زلزله و عوامل طبیعی، و مردمان آن سرزمین ترجیح دادند که به جای کوچ به جایی دیگر، شهر کوچک «بهانBohan » در همان نزدیکی، شهری به فاصلهای نه چندان دور در جنوب ارگان برای خود بسازند که پس از به انجام رسیدن ساخت این شهر، نام آن را «به بهان» به چمار (:معنای) بهتر از «بهان» گذاردند که این نام تا به امروز به جا مانده است و شهری است دیرین
آنچه امروزه برپایهی پژوهشهای باستانشناسی پیرامون پیشینهی تاریخی بهبهان انجام گرفته آن است که ساخت شهر بهبهان همگام با ارگان یکی از سرزمینهای تمدنخیز در آن دیار شمرده میشده و آثار باستانی موجود در آن نشان از شهری با تمدن غنی دارد. سنگهای آسیاب پیدا شده در کوی “سلطان محراب” بهبهان پس از پژوهش سنشناسی و کربن ۱۴، دیرینگی ۷ هزار ساله را به این شهرستان نسبت داد.
برپایهی آنچه در کتاب “ناهید خداوند هفت قلعه” نوشتهی محمدابراهیم باستانی پاریزی آمده است، بهبهان در کرهی زاگرس در نزدیکی ارگان محلی بوده است که آن را محل بغان مینامیدند. بغ نام خدا در آیین زرتشتی بوده است و بغان جمع بغ است. و بهبهان کنونی را بغبغان مینامیدند که در اثر تکرار کلمه در میان مردم بغبغان به بغبغو و کلمهی بغبغو در اثر تکرار و برای آسانی در گویش به بهبهو دگرگونی نام پیدا کرد.
آسمانروز ای چو ماه آسمان
باده نوش و دار دل را شادمان
بیستوهفتمین روز از هر ماه در گاهشمار مزدیسنی آسمان نامیده میشود. آسمان از آفریدههای اهورایی و ایزد نگهدارندهی سپهر. واژهی آسمان در اوستا به صورت اسن، اسمن، در پارسی میانه و در پازند به صورت آسمان آمده است. این واژه در اوستا به چم (:معنی) سنگ نیز به کار رفته است. آسمان نخستین آفریدهی اهورامزدا پیش از جهان مادی است که آغاز و انجام آن نادیدنی است. (یشتها فروردین یشت بند۳) و در اوستا ستوده شده است.آفرینش دیگر پدیدهها با آسمان در پیوند است. به این معنی که اهورامزدا از گوهر آسمان آب و از آب زمین را آفرید. و به یاری آسمان شادی را آفرید. “که در دوران آمیختگی که ”روزگار ماست” آفریدگان به شادی زندگی کنند. ایرانیان باستان آسمان را هفت پایه میدانستند. نخست ابر پایهی دیگر سپهر اختران، سه دیگر ستارگان آلوده نشده، چهارم بهشت که ماه بدان پایه ایستد، ششم گاه امشاسپندان، هفتم روشنایی بیکران که جای اورمزد است. در برخی منابع برای آسمان فقط سه پایه، ستاره پایه و ماه پایه و خورشید پایه نام برده شده است اما در ادبیات پهلوی از هفت طبقهی آسمان یاد شده است. همکاران آسمان، شهریور، خور و مهر و انارم ”انغر روشن ”میباشند.
آسمان نخستین گیتیایی اهورامزداست و در گهنبار میدیوزرم آفریده شده است. آسمان از آفریده های بسیار زیبا و ستودنی اهورامزداست. آسمان برای ایرانیان باستان سرچشمه نور و گرمای خورشید بوده و همان گونه که خورشید نیایش می شده، آسمان هم ستوده می شده است.
در شاهنامه آمده است:
« مه بهمن و آسمان روز بود / که فالم بدین نامه پیروز بود».
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
آسمانروز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان
جان ز باده شاد کن زیرا که عقل / باده را بیند همی شادی جان
هر زمان باده خور ای تازه چو گل / تازه کن شادی به باده هر زمان
یک پاسخ
نوشته زیبا بود👏سپاس