این نوشتار کوتاه میکوشد برای رویارویی با دستهای از بزرگترین تهدیدهای تمدنیمان در پیوند با جنگ قرهباغ/آرتساخ در قفقاز (۱)، ریشهی ماهروزی و تاریخی افسانه شدهی هزاران ساله ایرانیان، دیدگاهی (:نظریهای) راهبردی پیشنهاد شود.
نخست باید چند مفهوم پایهای، یادآوری شود. نگارنده در برابر واژگان سیاسی-جغرافیاییِ «خاور میانه» و «خاور نزدیک» (به جهان غرب) که به ایرانزمین، ایران بزرگ تکهتکه شده گفته میشود، دیدگاهی دارد که در آن باخترزمین سه بخش شده است: «باخترِ نزدیک»، «باخترِ میانه» و «باخترِ دور».
در این دیدگاه، «باختر نزدیک» مفهومی سیاسی است که در اصل برای دولت اسراییلی و دولت عربستان در نظر گرفته شده است ولی با رویکرد رویدادهای سیاسی-جغرافیایی کنونی و آشکارترشدن جایگاه دولت ترکیه، این مفهوم گسترش پیدا کرده است. باید گفت گرچه در این دیدگاه، فدراسیون روسیه هم در باختر است و هم در خاور ولی در مفهوم سیاسیِ در گسترهی «باختر نزدیک» میگنجد. رویهم رفته، مفهوم سیاسی «باختر نزدیک» را برای دولتهای عبری، عربی، ترکی و البته دیگر دولتهای زیر نفوذ و رخنهی آنان میتوان بهکار برد.
در این دیدگاه، «باختر میانه» مفهومی است سیاسی که بیشتر جغرافیای قارهی اروپا را دربر میگیرد و «باخترِ دور» نیز مفهومی است سیاسی که جغرافیای آمریکای شمالی و ایالات متحده آمریکا را پوشش میدهد.
بهراستی پشت پردهی این جنگها که بهدست «باختر نزدیک» پیاده میشود، دو مفهوم سیاسی-جغرافیایی بزرگ نهفته است؛ یکی از نیل تا فراتِ نامدار که البته بیشتر از فرات، آبوخاک ایران (خلیج فارس و خوزستان) هدف است و سالهاست که این مفهوم و طرح در جامعهی دانشگاهی جهان زیر دو نام پوشیده میشود: «میانرودان بزرگتر» ((Greater Mesopotamia) ) و «خاور نزدیک باستان» (Ancient Near East) و دیگری برپا ساختن قلمرویی در قفقاز به نام «خزر» (Khazar empire.)
قلمرویی ترکزبان با دین یهودی که در باور آنان بخشی از شمال باختری ازبکستان، باختر قزاقستان، باختر روسیه، خاور اوکراین، گرجستان، خاور ترکیه، ارمنستان و «جمهوری آذربایجان» (با نامهای ماهروزی و تاریخی اَران و سپس شیروان) (2) را دربر میگیرد و هر آینه ایران هدف است و اینبار شمال آن یعنی از باختر تا خاور.
جنگ قرهباغ/آرتساخ و پیامدهای سیاسی-جغرافیایی آن در چند ده کیلومتری مرزهای شمال باختری ایران، سیاستهای خارجی دولتهای روسیه و ترکیه (و هر آینه، دولتهای دیگرِ باختر نزدیک و باختر میانه) را بیشازپیش روشن ساخته است. بیگمان، این دو کارد نوگرایانه شوروی-عثمانی دو لبهی تیزی بر گردن هستی و موجودیت ایران و تمدن هزاران سالهی آن است. پروانهی پدیدآوردن دالان انرژی از نخچوان (۳) به جمهوری آذربایجان (اران و شیروان)، هم راه «خلافت نوگرایانه عثمانیِ» ترکیه را تا ترکستان (۴) باز خواهد کرد و هم بینندهی بودنِ دوبارهی نیروهای نظامی «اتحادیه جمهوریهای نوگرای چپ شوروی» در مرزهای شمال باختری ایران خواهیم بود.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاری است با عنوان «دو بال سیمرغ» به خامهی دکتر الهام قاسمی که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی پنجم(اندیشه) هفتهنامهی شمارهی 433 بخوانید.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
لینک اشتراک ایمیلی هفتهنامهی امرداد
لینک فروش اینترنتی هفتهنامهی امرداد شماره 433