یادگار ایرانی نامدار به «تاق خُسرو» که تازیان در دورهی اسلامی آن را تاق کسرا نامیده و در ایران پس از دورهی ساسانی نیز با همین نام خوانده شده و نماد ایرانشهری است به بهانههای گوناگون و این دست و آن دست کردن مسوولان میراث فرهنگی کشور و کلاف سر درگُم تصمیمگیریهای آنها، سرانجام بنا شد تا از سوی یک بنیاد تخصصی برونمرزی مورد حفاظت و مرمت قرار گیرد.
به گزارش اَمرداد، یکی از یادگارهای ارزشمند و میراث فرهنگی ایرانیان که در برون از مرزهای سیاسی کنونی کشور جای دارد، «تاق خُسرو» یا تاق کسرا است که هماینک در کشور عراق جای گرفته است. اما در چندین سال گذشته، خبرهای ناگواری از وضعیت حفاظتی این یادگار ایرانی در رسانههای جهان و ایران بازتاب یافته است. ولی هر بار مسوولان و مدیران فرهنگی کشور و بهویژه وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایع دستی که مسوولیت اصلی را بر دوش دارد، تنها با دادن وعده و مژدههایی از بازسازی و مرمت آن خبر دادهاَند که در فَرجام هیچ کاری برای حفاظت و مرمت آن از سوی ایران انجام نشد. سرانجام همین یک ماه پیش بود که تاق کسرا بیمهریها را تاب نیاورده و زخمهای کهنهی خود را رو کرد و بخشهایی از آجرهای تاق آن فرو ریخت تا شاید این بار هُشداری باشد برای مسوولان و مدیران فرهنگی کشور. اما کلاف سر درگُم تصمیمگیریهای مدیران فرهنگی کشور و در راس آن مسوولان وزارت میراث فرهنگی برای حفاظت و مرمت یادگار ایرانیان و کاغذبازیهای اداری و سخنان ناسازگار (:ضد و نقیض) آنها و پاسکاری و توپ را در زمین دیگری اَنداختن، سبب شد تا فرصت همکاری در زمینهی بازسازی تاق کسرا از دست برود. سرانجام نیز، بُنیاد «الف» با اختصاص دادن هزینهای به دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا و گزینش یک مشاور بخش خصوصی با نام «مشاور حفاظت و توسعه» برای عملیات اضطراری استحکامبخشی تاق و برای مرمت کامل آن در آیندهای نزدیک، آغاز به کار کند. از همینروی، بنا است در نخستین گام یک داربست ویژه برای پیشگیری از ریزش بخشهای در خطر ایوان نصب شود، داربستی سازش پذیر (:انعطاف پذیر) که میتواند با حرکت طبیعی دیوارها و همچنین انبساط و انقباض مصالح بر اثر تغییرات دما خود را همساز کند. در دنباله نیز گروه مرمتی کارهای اسکن، عکسبرداری و آزمایشهای ژئوفیزیک را آغاز میکند که این دادهها (:اطلاعات) به آمادهسازی طرح مرمت جامع این سازه میانجامد.
در دنباله، گفتوگویی را که با یک باستانشناس پیشتر انجام داده بودیم و بخش کوتاهی از آن نیز در هفتهنامهی اَمرداد شماره 435 چاپ شده را بخوانید :
تیسفون، اُردوگاه نظامی بهجا مانده از اَشکانیان
یک کارشناس میراث فرهنگی و تاریخ ایران دربارهی پیشینهی شهر باستانی تیسفون به اَمرداد گفت : «کمابیش در سال 32 پیش از میلاد اَشکانیان به سبب باروَری (:حاصل خیزی) منطقهی تیسفون و همجواری آن با شهر مهم سلوکیه و نیز وجود رود دجله و موقعیت راهبردی (:استراتژیک) میان رودان (:بینالنهرین)، دست به ساخت یک اُردوگاه نظامی بزرگ میزنند که واپسین پایتخت آنها شد. پس از آن و به آرامی در سالهای آغازین میلادی پادشاهان اَشکانی به اَنگیزهی سرسبزی و پرباری به آنجا آمده و تیسفون مورد توجه آنها قرار گرفت و دست به ساختوسازهای گُستردهای زدند. در برخی از دورهها استقرار پادشاهان اَشکانی در این منطقه از حالت فصلی به همیشگی (:دایم) تبدیل میشود. همچنین برخی از کارشناسان و پژوهندگان از تیسفون به عنوان واپسین پایتخت اَشکانیان نام میبرند. به هرروی، شهر تیسفون رفته رفته در دورهی اَشکانی پیشرفت میکند. زمانی که دودمان ساسانیان بر سرکار آمده، از اوایل تا اواخر این دوره در چندین هکتار هفت شهر در آنجا میسازند که پس از گُشایش شهر به دست سپاه تازیان به اِیوان مدائن یعنی جمع شهرها نامدار میشود. آنچه اکنون به نام تاق کسرا میبینیم، بخش بسیار کوچکی از آن کاخ است و سازهای هم که تودهی مردم امروز میشناسند در واقع، دو اِیوان روبهروی یک دیگر بوده که ما تنها یکی از آنها را میبینیم. از سویی، این یادمان تاریخی تا دورههای درازی از دید مِهرازی (:معماری) هیچ نمونهی همانندی نداشته و یگانه بوده است».
علی هُژبری در دنبالهی سخنانش نمونهای را برای درک بهتر موضوع آورد و گفت: « امروز ما انسانهایی هستیم که در کشور جمهوری اسلامی ایران بدون نگاه سیاسی به موضوع، زندگی میکنیم. هنگامی که در برابر یک ستون در پارسه (تختجمشید) به درازای 21 متر با آن شکوه قرار میگیریم در برابر آن ناتوان بوده و نامی که برای آن گزینش میکنیم، تختجمشید است. یعنی ما توان ساخت آن را هیچگاه نخواهیم داشت. زیرا باید انسان پرتوان و بزرگی همانند جمشید (به گونهی اَفسانهای) آن را بسازد. ما خود را در برابر آن کوچک میدانیم. همچنین زمانی که ساسانیان میآیند و آن شکوه و بزرگی را در شهر تیسفون برپا میکنند، باید دریابیم که این یادگار تاریخی هم بیانگر توانایی (:اقتدار) سیاسی و هم نشاندهندهی توانایی اقتصادی و شکوه آنها بوده است. از همه مهمتر، یک سامانهی (:نظام) بسیار برجسته از مهندسی، مِهرازی، دانش، هنر و فناوری پیشرفته را به نمایش گذاشته و به ما نشان میدهد».
آنچه امروزه از آن غافلیم، دل ایرانشهر است
این دانشجوی دکترای باستانشناسی با گرایش دورهی ساسانی که تاق «خُسرو» را از نزدیک دیده است در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «ارزش و اهمیت بُنیادین یادگار ایرانیان که ما همواره از آن غافل بودهایم، این است که آنجا دل ایرانشهر است. آنچه که امروز برای ما مهم بوده، فلسفهی ایرانشهری است که امروزه بسیار در تبعید قرار دارد و به سبب مسایل دینی نامی از آن برده نمیشود. آن فلسفهی ایرانشهری که ایرانیان را زیر یک پیکرهی سیاسی بزرگ فرهنگی از خاور تا باختر (:شرق تا غرب) حفظ میکند. آنچه که بیگمان کورش بزرگ در دورهی هخامنشی بُنیادش را گذاشته است و با یکپارچگی و همبستگی تیرههای (:اقوام) گوناگون بنا بوده چیزی به نام ملیت را پایهگذاری کند که تا دورهی ساسانیان به درازا کشیده و نامی برای آن برگزیده شده است که به نام ایرانشهر میشناسیم. پس تاق کسرا به عنوان حفظ نماد ایرانشهری نسبت به مسایل باستانشناسی و مِهرازی کاخ بسیار مهمتر است از سویی، هرچند امروزه این یادگار تاریخی و فرهنگی درکشور عراق جای گرفته، ولی زمانی که آن را میبینیم، چیزی را به نمایش گذاشته که از دید آمایش سرزمینی پیشینهی پر رنگ مِهرازی و تمدنی در آن نمایان است. اینجا است که بهدست ایرانیها در سرزمینی که امروزه برون از مرزهای سیاسی است، دل ایرانشهر پدیدار شده است. باید دانست که آن کاخ و خانه و شهرها به یکباره پدید نیامده که نام اِیوان مدائن به خود گیرد، بلکه دارای پشتوانههای فرهنگی پرمایه (:غنی) و بزرگ سرزمینی بوده و آن را به ما نشان میدهد و ساسانیان از آن بهدرستی بهرهبرداری کردهاَند و تا امروز برای ما به یادگار مانده است و ما هم باید در پاسداشت و نگهداری از آن کوشا باشیم».
آنچه بر تاق کسرا گذشته است
این باستانشناس در پاسخ به این پرسش که در چه دورههایی بر اثر یورش دشمنان ایران به شهر تیسفون آسیب جدی رسیده و کاخهای آن ویران شده است، گفت: «دو رُخداد بزرگ سبب ویرانی شهر تیسفون شده است، یکی در اوایل اسلام که سپاه عمر به فرماندهی سعدبن اَبی وقاص به تیسفون میرسد، فرش نامدار ساسانیان را تکه پاره کرده و زر و زیور (:زیور آلات) کاخها را به عنوان غنیمت میان سپاهیان خود تقسیم کرده است. همچنین آنها زنهای ایرانی را به بردگی گرفته و میان تازیان تقسیم میکنند. با این همه، در این نبرد شهر تیسفون آنگونه که میپنداریم، زیاد نابود نمیشود. از سویی، نخستین مسجد دوران اسلامی در شهر تیسفون ساخته شده است. مکانی که به عنوان نخستین مسجد جهان اسلام از آن نام میبرند. در واقع، با این کار نماد شهریاری ساسانی را گرفته و جایگزین میکنند.
در دورهی «منصور» از خلیفههای اسلامی، برای ساخت شهر بغداد از مصالح برخی از کاخهای شهر تیسفون بهره برده و دارالخلافه را میسازد. همچنین در زمانی دیگر که میخواهند در سدههای دوم یا سوم مَهی (:قمری) شهر سامرا را در میان رودان بسازند، بیشتر مصالح کاخهای تیسفون را جدا کرده و یک شهر شگفتاَنگیز و باشکوه بهویژه از دید مِهرازی (:معماری) در سامرا میسازند که پشتوانهی بزرگ آن، هنر و مهرازی ساسانیان است که میتوان هوش (:نبوغ) ایرانی را در آنجا آشکارا دید. با این گفته، برآنم که گوشزد کنم هنوز ساسانیان وجود دارند و از میان نرفته و همچنان در زندگی ما حضور دارند.
پس از آن معتصم بالله، خلیفهی عباسی دستور میدهد که برخی کاخها و خانههای گوناگون (منازل ماحوزه) شهر تیسفون را ویران کنند و بخشی از مصالح شکسته را به سامرا ببرند. با این کار است که رفته رفته آثاری از شهر تیسفون روبه نابودی میرود.
همچنین اگر به نگارههای (:تصاویر) برجای مانده از تاق خسرو پیرامون سالهای 1888 میلادی نگاه کنیم، بخش نمای شمالی تاق خسرو و نمای ساختمان هنوز سالم و پابرجا است. اما پس از این سالها و در نگارههای تازهتر بینندهی ویرانی بخشهای دیگر تاق کسرا هستیم که به سبب خروش (:طغیان) رودخانهی دجله در سال 1888 میلادی است که بخشهای مهمی از تاق خسرو آسیب دیده و از میان میرود.
باید دانست که یکی از پژوهشگران و استاد دانشگاه بغداد در عراق در نوشتاری آورده است که، بانو «گِرترود بِل» که درجهدار ارتش کشور انگلستان و عکاس و جهانگرد و مهندس بوده است در اوایل سدهی 19 میلادی دستور میدهد که دیواری در بخش نمای جنوبی تاق کسرا برای پیشگیری از ریزش آن ساخته شود و به آن اَفزوده شده است که برای حفاظت بهتر بنا است. پس از آن نیز، در سال 1934 میلادی کارهایی بر روی تاق برای حفاظت و نگهداری بهتر انجام شده است. در چندین سال پیش هم که گروهی مرمتگر از کشور چک که در واقع، یک شرکت پیمانکاری بوده که در مناقصه برنده شده و برای مرمت بنا آمدند که کار خود را نیمه تمام گذاشته و رها کردند. و همین موضوع سبب خشم مسوولان بومی منطقه شده و گلایههایی را در پیش داشته است. همچنین موردی که در میان برخی از مردم پراکنده است و به زمان ریاست جمهوری صدام حسین در عراق میرسد، این است که، باور دارند رییسجمهور عراق به تاق خُسرو آسیب زده است. اما چنین چیزی نادرست بوده و صدام به آن هیچ آسیبی نرسانده است. هرچند که، آن را به حال خود رها کرده و رسیدگی مناسبی نمیکند. در زمان ورود گروه تروریستی داعش به عراق که آنها به منطقه آمده و حتا تا نزدیکی مرز ایران و منطقهی «گلوگاه، (جلولا)» که چندین کیلومتری قصرشیرین در استان کرمانشاه است، میرسند. اما خوشبختانه بسیار زود به عقب رانده شده و مدت کوتاهی در آنجا بیشتر نبودند و هیچ آسیبی به یادگار ایرانیان نمیرسد. ولی بیگمان اگر بیشتر در منطقه ماندگار شده بودند، بدون تردید با دستیابی به تاق خسرو، آن را کامل نابود کرده و از میان می بردند. در پایان نیز، سربازان آمریکایی که در عراق بودند وارد بنا شده و در آنجا پرسه زده اَند، ولی هیچ آسیبی به بنا نرسانده و ویرانی صورت نگرفته است».
نام «تاق خسرو» از کجا آمده است
هُژَبری در پاسخ به این پرسش که آیا نام این بنا در زمان ساسانیان «تاق خسرو» بوده است، گفت: «تا آنجایی که من می دانم در سرچشمه های کهن که برجای مانده است، نام شهرستان های ایرانشهر آمده که شهر تیسفون را داریم. نام تیسفون در کتاب دینی تورات «کسفیا» آمده، ولی در سده های آغازین دوره ی اسلامی در یک سروده به زبان تازی به نام تاق کسرا برمیخوریم که منظور آنها همین نام «خُسرو» است و خسرو اَنوشیروان یا خسرو یکم به شمار میآید. پس بیانگر آن است که، نام تاق خسرو در این زمان در منطقه پرآوازه بوده است. نکتهای دیگر که نام تاق خسرو را تقویت میکند، مهرازی دورهی خسرو اَنوشیروان در بناها است که در ساخت ایوانها از ستون برای استواری و پایداری بناها بهره برده نشده است. همان چیزی که در بنای تاق خسرو میبینیم که بسیار شگفتاَنگیز و ارزشمند است. از سویی، باید دانست در همهی دوران ساسانی پادشاهان ساخت و سازهایی را در شهر تیسفون انجام داده و شهر به آرامی گستردهتر شده است. همچنین، در تمام دوران ساسانی شهر تیسفون پایتخت آنها بوده است و دارای ارزش و اهمیت بوده و جایگاه ویژهای نزد ساسانیان داشته است. برگزینی پایتخت در این شهر نشان از نوعی توانمندی و نیرومندی نظامی و سیاسی ساسانیان است که قدرت خود را به نمایش میگذاشته است».
میراث فرهنگی و مشاهیر ایرانی برون از مرزهای کشور، مورد غفلت قرار گرفته است
یکی از مواردی که مسوولان فرهنگی کشور به ویژه وزارت میراث فرهنگی نسبت به آن توجهی ندارد، یادگارهای تاریخی و میراثی ایرانیان در برون از مرزهای سیاسی امروز کشور در کنار نامآوران (:مشاهیر) ایرانی است. بزرگانی همانند ابوریحان بیرونی، رودکی، مولوی بلخی و نظامی و غیره است که کشورهای نوپای همسایه در اَندیشهی رُبودن آنها و استفادههای سیاسی و اَبزاری از بزرگان ایرانی در بخشهای گوناگونی فرهنگی هستند و گاه پا را فراتر گذاشته، آنها را به نام خود مصادره کرده و به عنوان نامآوران کشور خود به جهانیان معرفی میکنند! تا هم پشتوانهی توانمند فرهنگی برای خود دست و پا کرده و هم پیشینهی نداشتهی تاریخی را برای خود بسازند. آشکارترین نمونهی نزدیک آن، آرامگاه ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در افغانستان است که در بدترین شرایط نگهداری به سر برده و به حال خود رها شده است و بهتازگی کشور ازبکستان درخواست بازسازی و ساخت آرامگاهی برای این دانشمند ایرانی داده است! و می توان نتیجهی این گام سیاسی و مرموزانه را پیشاپیش حدس زد. همچنین در بیشتر کشورهای همسایه که یادگارهای تاریخی و میراث ایرانی در آنها وجود دارد، از وضعیت بد حفاظتی و نگهداری رنج میبرند.
آنسوی داستان و در ایران مسوولان و مدیران فرهنگی کشور به ویژه میراث فرهنگی در خواب زمستانی و اَبدی فرورفتهاَند. همین سال گذشته و اوایل امسال بود که کُرسیهای آموزش زبان پارسی به دانشجویان و هنرجویان که زیر مجموعههای بُنیاد سعدی و بُنیاد ایرانشناسی است در چندین کشور به تعطیلی انجامید و پیوند دانشگاهی قطع شد. هرچند که، خوشبختانه با فشار رسانهها و دلسوزان فرهنگ و تاریخ ایرانی، بیشتر آنها دوباره بازگشایی شدند. به هرروی، اگر مسوولان فرهنگی کشور بهراستی در اَندیشهی حفظ و پاسداشت فرهنگ و میراث ایرانی هستند باید به نامآوران و میراث ایرانی در دیگر کشورها نیز، اهمیت دهند. اما میبینیم که مدیران فرهنگی کشور بهویژه میراث فرهنگی و در پایان کار دولت، بیشتر سرگرم دادن وعده و مژدههای بیهوده و آمار و ارقامهایی که بیشتر بر روی کاغذ میماند و حکم رزومه برای آنها دارد، بَسنده کرده و در حال نمایشدادن هستند.
در پایان باید گفت که، ای کاش مدیران و مسوولان کمی به فکر حفظ فلسفه و اَندیشهی ایرانشهری که تا به امروز در زندگی ایرانیان دنباله داشته، بوده و نگذارند ریشهها و هویت ایرانی در دیگر کشورها دچار آسیب شود.
پیکرک های جانوری و تزیینی که از کاوش های باستان شناسی در سال های 1930 میلادی بدست آمده و مربوط به شهر تیسفون و ساسانی استتاق ساسانی ارزشمند نامدار به خسرو و وضعیت آن پیش از فرو ریختن آجرهای تاق گچ بری های ساسانی بسیار ارزشمند از کاخ های شهر تیسفون بدست آمده از کاوش ها که از سال 1929 میلادی و در چندین فصل انجام شده است گچبری های ساسانی و تزیینات بسیار ارزشمند کاخ ایرانی نگاره ای مربوط به سال 1931 میلادی نگاره ای مربوط به سال 1936 میلادی در حال مرمت تاق نگاره بالا پیش از طغیان رود دجله در سال 1888 میلادی است که با نگاره پس از طغیان و پایین سنجیده شود نمایی از بالا به تاق کسرا نمایی از پشت تاق خسرو و درون کاخ در امروز آن وضعیت اسفبار امروز تاق کسرا که مردم بر روی آن راه می روند!؟
فرتورها از علی هژبری و بایگانی شخصی وی است.
1719