برجهایی که آسمان تهران را خراش میدهند کمشمار نیستند. سایهی آنها خانههای پیرامونشان را میپوشاند و آسمان را خراش میدهد. هر جای شمال شهر تهران را نگاه کنیم برجهایی را خواهیم دید که قارچگونه روییدهاند، بی آنکه نظم و چینشی بسامان داشته باشند. برای آنها که شهری با نشانههایی از زیستبومی روینده و شادیبخش میخواهند، سازههای بلند و بدقوارهی برجها، نفَس را تنگ میکند و نگاه را تیره میسازد. افسوس ما زمانی بیشتر خواهد شد که بدانیم جایی که برجها سربرآوردهاند زمانی باغ و درختستانهایی فرحبخش بوده است. «فرمانیه» در شمالیترین بخش شهر تهران یکی از همان محلههایی است که بلندمرتبهسازیهایش از اندازه گذشته و نامونشان باغهایش را کموبیش از یاد بُرده است.
در فرمانیه نیز رد و نشان شاهزادگان قاجاری پیداست؛ همان شاهزادگان و درباریانی که در زمینهای پیرامون تهرانِ سالهای دور کاخ و عمارت میساختند و البته در آباد کردن آن منطقه کوشش بسیاری داشتند. آن نشانهها را نهتنها در فرمانیه که گرداگرد آن نیز میتوان یافت؛ از کامرانیه و سامیان گرفته تا آجودانیه و اختیاریه.
فرمانیه نام خود را از شاهزادهای قاجاری به نام فرمانفرما گرفته است. به این نام بازمیگردیم. گسترهی فرمانیه در منطقهی یک شهرداری کنونی تهران جای گرفته است و از شمال به محلهی سامیان راه دارد و از جنوب به محلهی اختیاریه و بزرگراه صدر. محلههای چیذر و اراج نیز در باختر و خاور آن سایه افکندهاند. اصلیترین خیابان آن پیشتر فرمانیه نامیده میشد و اکنون لواسانی نام گرفته است. این خیابان چهارراه فرمانیه در خاور را به چهارراه کامرانیه در باختر میرساند و تا دزاشیب ادامه پیدا میکند.
پیدایی فرمانیه و شکلگیری محلهی آن
زمانی زمینهای فرمانیه بخشی از املاک کامرانمیرزا نایبالسلطنه، فرزند سوم ناصرالدینشاه قاجار بود. او به سبب هزینههای بسیار نگهداری باغ و سازهای که در روستای کامرانیه ساخته بود، ناگزیر شد که بخشی از زمینهایش را که اکنون فرمانیه نامیده میشود، بفروشد. خریدار زمینها شاهزادهای دیگر به نام عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود. از آن پس فرمانیه از کامرانیه جدا شد و اکنون محلههایی دوگانه شمرده میشوند. فروش زمینها در سال 1326 مهی، در واپسین سالهای پادشاهی قاجاریه انجام گرفت.
فرمانفرما از سیاستورزان پُرآوازهی آن روزگاران بود. در فارس، کرمان و کرمانشاهان فرمانفرمایی کرده بود و داراییهایش بسیار بود. در رویدادهای سیاسی پیش و پس از مشروطیت، بارها و بارها نام او به میان آمده است و به وزارت و نخستوزیری رسیده است. زمانی که او فرمانیه را خریداری کرد، باغی در آنجا ساخت و سازهای بدان افزود که در زیبایی کممانند است. به خانهی فرمانیه که هنوز هم بهجا مانده است، اشاره خواهیم کرد. اما پیش از آن باید از باغ فرمانیه یاد کرد.
باغ فرمانیه نظمی هندسی دارد و بسیار باریکبینانه طراحی شده است. برای آبیاری درختان و گلهای باغ، استخر گستردهای در میانهی باغ ساختهاند که افزونبر زیبایی، مخزن آب شناخته میشود. سازهی درونی باغ آکنده از کاشیکاریهایی است که طرحهایش برگرفته از هنر کاشیکاری دورهی ناصرالدینشاه است. ایوان سراسری، نمای جنوبی عمارت را میسازد و روبه فضای باغ دارد. بنای بیرونی نیز دربردارندهی یک شاهنشین و دو اتاق در دوسوی حوضخانه است. دو اتاق پنجدری نیز در دو سوی شاهنشین ساخته شده است. در ساخت آن عمارت، هر آنچه در معماری ایران بتوان یافت و به زیبایی سازه افزوده میکند، یافتنی است؛ بدان اندازه که باغ و سازهی فرمانیه را باید یکی از آثار تاریخی بسیار باارزش شهر تهران بهشمار آورد.
فرمانفرما چندان در فرمانیه نمیماند و جز برای سرکشی و گذران ساعتهایی از روز به آنجا نمیرفت. او گرفتار و سرگرم کارهای دولتی بود. اما هر کدام از همسرانش باغ و سازهای در فرمانیه داشتند. تا آنکه فرمانفرما تصمیم گرفت که زمینهای فرمانیه را میان فرزندانش تقسیم کند. خانه و باغ فرمانیه به پسر بزرگ او نصرتالدوله فیروز میرزا رسید. در زمانی که هنوز فرمانفرما زنده بود، بر اثر کشمکشهای سیاسی، فیروزمیرزا در سال 1316 خورشیدی کشته شد و بازماندگانش باغ و عمارت فرمانیه را به سفارت ایتالیا فروختند تا اقامتگاه تابستانی سفیر کشور آن کشور باشد. از آن زمان تاکنون آن سازه و باغ پیوسته به آن، از آنِ سفارت ایتالیاست؛ از اینرو امکان بازدید از آن وجود ندارد. تنها میتوان با گذر از خیابان فرمانیه، بخشی از آن سازهی زیبا و دلانگیز را دورادور دید.
با خرید باغ از سوی سفارت، شمار ایتالیاییها در فرمانیه بسیار شد. از اینرو در آنجا مدرسهای برای آموزش فرزندانشان ساختند و نام آن را «پیترو دلاواله» گذاشتند. دلاواله جهانگرد نامدار ایتالیایی بود که در زمان شاهعباس صفوی به ایران آمده بود و سفرنامهای خواندنی دربارهی آمدنش به ایران نوشته است. مدرسهی دلاواله روبهروی باغ و سفارت ایتالیا در خیابان فرمانیه ساخته شده است.
محلهی فرمانیه کنونی
فرمانیه جایی برای زندگی ثروتمندان است و بهای بسیار زیاد زمینها و خانههای آن، امکان زندگی در آن محله را به هر کسی نمیدهد. اگر بخواهیم چند محلهی گرانقیمت تهران را نام ببریم، یکی از آنها فرمانیه خواهد بود. پیشتر نیز اشاره کردیم که شمار فراوان برجها، از ویژگیهای این محله است. با اینهمه، برخی از کوچههای فرمانیه بافت سنتی خود را از دست ندادهاند. هر چند برجسازان فضای سبز محله را ساسر نابود کردهاند.
یکی از برجهای بسیار بلند فرمانیه آسمان نام دارد که اکنون دومین برج مسکونی بلند پایتخت، پس از برج بینالمللی تهران (میان بزرگراههای حکیم و کردستان) شناخته میشود. این برج 37 طبقه دارد. همهی ساختمانهای محله فرمانیه نیز کموبیش مدرن و بسیار زیبا ساخته شدهاند. شمار سفارتخانههای بیگانه و نیز بیمارستانها در این محله بسیار است. بهویژه باید از بیمارستان فرمانیه یاد کرد که در سال 1389 خورشیدی ساخته شده است.
فرمانیه در سالهای بسیار دور، در روزگاری که هنوز نامی نداشت و ساخت و سازی در زمینهای آن انجام نگرفته بود، بخشی از زمینهای رستمآباد و سپس کامرانیه شناخته میشد. در آنجا شمار اندکی از روستاییان سرگرم کشاورزی و باغداری بودند و روزگار خود را به سختی میگذراندند. هرگز در تصور آن روستاییان سخت کوش نمیگنجید که زمانی خواهد آمد که زمینهای کشاورزیشان جایی مالامال از ساختمانهای بلند و بسیار بلند، و خیابانهای فراوان و گذر پُرهیاهوی خودروها خواهد شد و کسانی زندگی در آنجا را برمیگزینند که بسیار ثروتمند هستند. فرمانیهی آن روزگاران دور کجا و فرمانیه امروز کجا!
* با بهرهجویی از نوشتهی علیمحمد مرادیانمنفرد در تارنمای «مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» و نیز «ویکی پدیا».
سه راهی فرمانیه – پاسداران
دوراهی فرمانیه – کامرانیه
مرکز خرید آرتمیس فرمانیه
بیمارستان فرمانیه
دوراهی دیباجی-فرمانیه
فرتور از همایون مهرزاد است.
2393