واژهی سیمرغ در زبان اوستایی «سَئِنَ مِرِغو» است. «سَئِنَ» بهچم (:بهمعنی) چکاد کوه است که امروزه در نامهای سنندج و سایین دژ به جا مانده است. «مِرِغو» همان مرغ است. پس سَئِنَ مِرِغو یا سیمرغ میشود مرغ چکاد کوه. فراگفت دیگر سَئِنَ، سایین است که چون «س» به «ش» فراگرد میشود، سایین، شاهین میشود. در میان شاهینها، گاه شاهینی یافت میشود که همهی پرهای آن سفید است و همین پرنده است که همای نام دارد و در فرهنگ و در باورهای دیرین ایرانی نماد خوشبختی بوده است که سایهی آن بر سر هر کس افتد او را به خوشبختی و گاه به شاهی میرساند. حافظ گوید:
همایی چون تو عالیقدر و حرص استخوان تا کی / دریغ آن سایه دولت که بر نااهل اندازی
واژهی سیمرغ در فرهنگ ایرانی برای نخستین بار در اوستا و در «بهرام یَشت» میآید. در این یشت میخوانیم:
کردهی 7: «آنگاه پیروزی اهورا داده برای بار هفتم تازان در پیکر مرغ شاهین نیرومند درآمد که با بالهای گسترده به پایین سرازیر میشود و به شکار رو میکند و آن را میزند. مرغی که تندروترین و سبکبالترین وبلندپروازترین پرندگان است و چونان تیر تیزرو میپرد. او به هنگام سپیدهدم و در تاریک و روشن که خورشید بر ندمیده به پرواز در میآید.
آنچه در بالا آمده بخشی از نوشتار «سیمرغ نماد بالندگی درونی در ادبیات فارسی» است که در رویهی اندیشهی امرداد 377 چاپ شده است.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد از راههای زیر نیز بهره ببرند:
لینک فروش اینترنتی شمارهی 377 امرداد:
لینک اشتراک ایمیلی امرداد: