در شاهنامه دو تَن از دلاوران و نامداران را میشناسیم که در برابر آزمونی یکسان قرار میگیرند و از آنها میخواهند به پادافره و گناه ناکرده، دستبسته به دربار شاه بروند. با آن دو پیمان نیز میبندند که اگر چنین کنند گزند و آسیبی نخواهند دید و با آنها خوشرفتاری خواهد شد.
آن دو، یکی رستم است و دیگری سوخرا. هر دو هم میدانند که دست به بند دادن معنایی جز سرشکستگی و خواری ندارد. رستم آزادوار تَن به این خفت و بیآبرویی نمیدهد، اما سوخرا فریب میخورَد و به خواست بدخواهان، با دستهای بسته به دربار میرود و جان خود را بر سر پیمانی دروغین میگذارد. رفتار رستم و سوخرا سنجیدنی است و نشانهای از آزادگی رستم است و سرسپردگی سوخرا.
رستم و پایداری بر سر آزادگی خود
گشتاسب بهنادرست رستم را کسی میدانست که مست از گنج و خواسته، از فرمان او سرپیچی میکند و در جنگها به یاری ایرانیان نمیشتابد. پس به اسفندیار میگوید که او را باید دستبسته به دربار آورد. چنین اطمینان میدهد که اگر چنین کند، نشانهای از فرمانبرداری اوست و با او نیکویی خواهم کرد.
اسفندیار به زابل میرود و به رستم میگوید که خواست شاه بند بر دست تو گذاشتن و بردن تو به دربار است. رستم پاسخ میدهد که پاداش رنجهای من، بند نیست و اگر سرم زیر سنگ آید بهتر است تا نامم به ننگ کشیده شود.
بدینگونه نبردی میان او و اسفندیار درمیگیرد و پس از رویدادهایی چند، اسفندیار به تیر زهرآگین رستم کشته میشود. رستم که بر سر دو راهی بند و جنگ قرار گرفته بود، به پاس آزادگی و سرافرازیاش، ناگزیر جنگ را برمیگزیند؛ هر چند از کشتن شاهزادهای مانند اسفندیار که یگانهی روزگار بود، خود را زیانکار میبیند و رنجی جانکاه بر دلش مینشیند.
دست به بند دادن سوخرا و کشته شدن او
در سالهای بسیاری پس از آن سوخرا در برابر چنان خواست و ارادهای قرار میگیرد. پیروز، شهریار ساسانی، پس از سر و سامان دادن به کشور، آمادهی جنگ با ترکان میشود. پسر کوچکاش بلاش را به جای خود بر تخت مینشاند و سوخرا را که مردی پارسی و خردمند بود، رایزن او میکند …
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاریست با عنوان «آزادگی و سرسپردگی» به خامهی فریبا شهبازپور که در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی چهارم (شاهنامه) شمارهی 437 امرداد بخوانید.
شمارهی 437 هفتهنامهی امرداد (واپسین شمارهی هفتهنامه در سال 1399 خورشیدی) به همراه «ویژهنامهی نوروز » و «زرتشتنامه» از دوشنبه هجدهم اسفندماه 1399 خورشیدی، در روزنامهفروشیها و نمایندگیهای امرداد در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
یک پاسخ
بسیار مانند سوخرا در تاریخ ایران داریم بدبختانه ک فریب خوردند و فریب خوردیم و چقدر آدم های ایران دوست و مردم دوستی بودند