لوگو امرداد
روزی روزگاری، تهران (22)

نخستین سرشماری‌ها در تهران

arshomariدر میانه‌ی پادشاهی قاجاریه، جسته و گریخته به گوش دولت‌مردان آن روز ایران رسیده بود که یکی از شیوه‌های کشورداری در فرنگ، سرشماری و آمارگیری است. از این‌رو، شماری از روشن‌بینان دولت به گوش ناصرالدین‌شاه خواندند که در تهران هم باید چنین کاری کرد و آماری از مردم و پیشه‌ی آنان و نمونه‌های دیگر به‌دست آورد. آن‌ها پس از همراهی شاه، دست به‌کار شدند و نخستین سرشماری تهران را انجام دادند. اما نباید گمان بُرد که آن سرشماری به کار بهبود زندگی مردم و سامان دادن به اوضاع پریشان کشور آمد. تنها آماری گرفته شد و در کتابچه‌ای ثبت کردند و در گوشه‌ای گذاشتند تا خاک بخورَد! آن کتابچه به کار مردم آن روزگار نیامد، اما اکنون از اسناد تاریخ اجتماعی تهران است و ما را از بافت جمعیتی و پیشه‌ی تهرانی‌ها در 150 سال پیش آگاه می‌سازد. داستان سرشماری از پایتخت همراه با رویدادهای تلخ و شیرینی بود که خواندنی است.
می‌دانیم که میرزا تقی‌خان امیرکبیر در دوره‌ی صدارت بسیار کوتاهش دستور داده بود که از گدایان و معلولان تهران آماری گرفته شود. این آمار را برای چه می‌خواست؟ نمی‌دانیم. اما از آنجا که امیرکبیر از انگشت شمار مردان سیاست‌ورز آن روزگار به‌شمار می‌رفت که در اندیشه‌ی بهبود حال مردم بود، شاید می‌خواسته است که سر و سامانی به زندگی پُر درد و رنج آسیب‌دیدگان بدهد. اما خیلی زود او را از پا درآوردند و فرصتی برای انجام کارهای بزرگش نیافت.
زمان گذشت و گذشت تا آنکه یکی از مردان دانشمند آن روزگار، به نام مهندس عبدالغفار نجم‌الدوله، به ابتکار خود یا به اشاره‌ی دولتمردان، نخستین سرشماری تهران را انجام داد. او آموزگار ریاضی دارالفنون بود و در بسیاری از رشته‌های علمی و فنی، مانند ستاره‌شناسی، دست داشت و مردی درس‌خوانده و آگاه به شمار می‌رفت.

نخستین سرشماری تهران
تهران در زمان نخستین سرشماری پایتخت، بسیار کوچک بود؛ آن اندازه کوچک و خالی از سازه‌های کهن و تاریخی که به چشم بیگانگان و مسافران اروپایی‌ای که به تهران می‌آمدند، برازنده‌ی پایتختی کشوری به دیرینگی ایران نبود. راست هم می‌گفتند؛ اگر تهران را با اصفهان آن زمان می‌سنجیدند ناگزیر این پرسش پیش می‌آمد که چرا شهر کوچک و ساده‌ای مانند تهران پایتخت ایران شده است؟!
به هرروی، تهران در آن زمان که درصدد برآمده بودند تا آماری از مردم و ساختمان‌هایش بگیرند، گستره‌ای بود که از شمال به میدان توپخانه می‌رسید، از جنوب تا خیابان اسماعیل بزار (خیابان مولوی کنونی) ادامه داشت، از خاور به خیابانی که سپس‌تر سیروس نام گرفت راه داشت و از باختر به خیابان شاهپور و میدان حسن‌آباد راه می‌بُرد. در این پهنه‌ی اندک، شماری از پایتخت‌نشینان زندگی می‌کردند که اکنون دولت می‌خواست آماری از آن‌ها به دست بیاورد و بداند که شمار زنان و مردان و گرمابه‌ها و نانوایی‌ها و برخی دیگر از سازه‌های آن، چه اندازه است.
نجم‌الدوله هشت تَن از شاگردان دارالفنون را به کار سرشماری گماشت و آن‌ها را به چهار گروه بخش‌بندی کرد و به همراه هر گروه یک فراش مدرسه و دو سرباز راهی کرد و به محله‌های تهران فرستاد. خود نیز به کار آن‌ها سرکشی می‌کرد و لحظه‌ای از انجام درست کار سرشماری غافل نبود.
سرشماری نجم‌الدوله و شاگردانش، 55 روز به درازا انجامید و داده‌های به‌دست آمده را در دفترچه‌ای نوشتند و به ناصرالدین‌شاه سپردند. شاه دفترچه را ورق زد و از کار آن‌ها زبانی سپاسگزاری کرد و سپس برای همیشه از یاد بُرد! دیگران هم به‌درستی نمی‌دانستند که این آمار به چه درد می‌خورَد و این که بدانند شمار مردان و زنان و غلامان پایتخت چه‌اندازه است و چند نانوایی و انبار و ستورخانه در تهران هست، به چه کار می‌آید؟!
نجم‌الدوله و شاگردانش از تهرانی‌ها درباره‌ی خیلی چیزها پرسیده بودند و چیزهایی را هم فراموش کرده بودند که بپرسند. برای نمونه، آن‌ها آمار صاحب‌خانه‌ها، کودکان شیرخواره، زنان و مردان، شمار غلامان و خواجگان سیاه، کنیزها، ناتوانان جسمی و فرنگیانی را که در تهران زندگی می‌کردند، به‌دست آورده بودند. حتا از شمار ایل قاجار در تهران و زرتشتیان و ارمنی‌ها و کلیمی‌ها هم پرسیده بودند. از همه جالب‌تر آنکه دانسته بودند که چه اندازه از جمعیت پایتخت زاده‌ی تهران هستند و چه اندازه از شهرهای دیگر به پایتخت آمده‌اند. آمار مدرسه‌ها، نانوایی‌ها، گرمابه‌ها، کاروانسراها، کوره‌پزخانه‌ها، ستورخانه‌ها را هم گرفته بودند، اما از یاد بُرده بودند که سن افراد، پیشه‌‌ی آن‌ها، باسوادی یا بی‌سوادی‌شان و مجرد یا متاهل بودن آن‌ها را بپرسند. با همه‌ی این‌ها، آمار به‌دست آمده بسیار مهم بود، اگرچه از آن بهره‌ای نبردند و در سامان دادن به زندگی مردم به‌کار گرفته نشد.
برخی داده‌های آماری نجم‌الدوله بسیار خواندنی است. برای نمونه، در تهران روزگار ناصرالدین‌شاه، سه چهارم جمعیت شهر را کسانی شکل می‌دادند که از شهرهای دیگر راهی پایتخت شده بودند و تنها 26 درصد جمعیت تهران کسانی بودند که در این شهر زاده شده‌اند. پس اینکه اکنون و در این سال‌ها تهران مالامال از مردم کوچنده‌ای است که زادگاه‌شان تهران نیست، به گذشته‌های دورتر برمی‌گردد. باز برپایه‌ی آن آمار می‌دانیم که آذربایجانی‌های شهر تهران 5/5 درصد جمعیت و اصفهانی‌ها اندکی بیش از 6 درصد بافت جمعیتی پایتخت را می‌ساختند و کاشانی‌ها پس از این دو جای داشتند.
نجم‌الدوله و شاگردانش دریافته بودند که در تهران 190 گرمابه وجود دارد. در حالی‌که شمار نانوایی ها 170 باب مغازه بوده است. یعنی برای تهران‌نشینان پاکیزگی مهم‌تر از مساله‌ی نان بود. اما نباید چنین برداشتی را خیلی جدی گرفت. گزارش‌های بسیاری از سفرنامه‌های آن دوره به‌دست آمده است که از گسترش بیماری‌ها و آلودگی کوچه‌ها و خیابان‌های تهران یاد کرده‌اند. به‌گمان می‌رسد که در تهران آن روزگار دست‌کم اهمیت بایسته‌ای به بهداشت گذرگاه‌های همگانی (:عمومی) داده نمی‌شد.
نجم‌الدوله در سرشماری خود جمعیت تهران را اندکی بیش از 155 هزار تَن به‌دست داده است. آمار او به ما نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین پیشه‌وران تهران، کوچندگان اصفهانی و شیرازی بوده‌اند و افشارهای تُرک‌زبان بیش‌ترین شمار جمعیتی طایفه‌ای و قومی تهران را شکل می‌داده‌اند.
شمار زرتشتیان تهران در سرشماری نجم‌الدوله، 123 تَن بوده است. این شمار در سرشماری چند سال پس از آن به 400 تَن می‌رسد که بیش‌تر آن‌ها در محله‌ی سنگلج زندگی می‌کردند. باز می‌دانیم که در پایان پادشاهی قاجاریه، شمار خانه‌های مسکونی زرتشتیان تهران به 45 می‌رسید که 15 باب از آن خانه‌ها در سنگلج بود. در سال 1301 خورشیدی زرتشتیان تهران 181 تَن بوده‌اند. این آمار در سرشماری‌های دیگر به‌دست آمده بود. نجم‌الدوله همچنین شمار ارمنی‌های پایتخت را اندکی بیش از هزار تَن و کلیمی‌ها را نزدیک به 1600 تَن برآورد کرده است.

سرشماری‌ها و آمارهای سال دیگر
در سال 1262 و 1263 سرشماری دیگری در تهران انجام گرفت. در چهارمین سال پادشاهی مظفرالدین‌شاه نیز آماری از ساختمان‌ها و سازه‌های شهر تهران به دست آورده شد. تا آنکه در سال‌های پایانی پادشاهی احمدشاه قاجار، کار آمارگیری و سرشماری به بلدیه (شهرداری) تهران واگذار شد. آن‌ها جمعیت تهران در سال 1301 خورشیدی را 210 هزار تَن برآورد کردند.
در سال 1318 خورشیدی، علی اصغر حکمت، وزیر داخله (وزیر کشور)، از رضاشاه خواست تا سرشماری تهران به شیوه‌ای علمی و باریک‌بینانه‌تر انجام بگیرد. بدین‌گونه نخستین سرشماری رسمی تهران و دیگر شهرهای ایران، در 10 خردادماه 1318 خورشیدی انجام گرفت. این کار پس از تصویب قانون سرشماری در مجلس شورای ملی بود. در آن روز پایتخت و شهرهای دیگر ایران تعطیل شدند و کار سرشماری از ساعت 5 بامداد تا 5/ 8 پسین همان روز ادامه یافت و به پایان رسید. شهربانی آگاهی نامه‌ای منتشر کرد و از مردم خواست در آن روز از خانه‌های خود بیرون نیایند، مگر با هماهنگی با شهربانی و برای کارهای بایسته. در آن سرشماری جمعیت تهران 540 هزار و 87 تَن به دست داده شده بود.

*با بهره‌جویی از: جستار «اولین سرشماری جمعیت تهران» نوشته‌ی مهدی امانی، مجله‌ی نامه علوم اجتماعی؛ گزارش تارنماهای «روزنامه تعادل» و خبرگزاری «ایرنا».

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-06