تا نیمههای پادشاهی قاجاریه، فضایی شهری به نام «خیابان» نمیشناختیم و با چنین گذرگاهی آشنا نبودیم. این سخن نباید سبب شگفتی ما شود؛ شیوهی شهرسازی و طراحی شهری ما بهگونهی دیگری بود و با آنچه اروپاییان شکل میدادند، جدایی داشت. پس از آنکه پای شماری از ایرانیها به فرنگستان باز شد و خیابانهای پهناور و آراستهی آنجا را دیدند، به خیال افتادند که در پایتخت نیز چنین راههای درون شهریای بسازند. تا آنکه با شیوهی دیگری از سر و سامان دادن به خیابانها آشنا شدیم و دریافتیم که فرنگیهای چشمآبی و نوآور، روی خیابانهای خاکیشان را با لایهای از قیر و شن و ماسه میپوشانند و به آن آسفالت میگویند. این کار نهتنها رفت و آمد را آسان میکرد بلکه جلو گرد و خاک را میگرفت و شهر را زیباتر میساخت. این بود که ما هم به فکر افتادیم و یک نشانهی نوگرایی و «تجدد» را آسفالت کردن خیابانها دانستیم. بهویژه آنکه سر و کلهی اتومبیلها هم در پایتخت پیدا شده بود. هرچند این کار درشکهچیهای پایتخت را به دردسر انداخت، اما چارهای نبود. نوگرایی دشواریهای خودش را داشت!
در نقشههایی که از تهران قدیم بهجا مانده است، هیچگاه نامی از خیابان بُرده نشده. تا آنکه برای نخستینبار در نقشهی نجمالدوله به این نام برمیخوریم. نقشهی او در سال 1271 خورشیدی، کموبیش در نیمههای پادشاهی ناصرالدینشاه، کشیده شده است. نخستین خیابانهایی که در تهران شکل گرفت یکی امیریه بود، دیگری باغشاه و باختر جایی که در گذشته خیابان اسماعیل بزاز نامیده میشد و اکنون خیابان مولوی نام دارد.
پیداست پیادهرو نیز فضایی شناخته شده نبود. تنها در دو سوی برخی گذرها درخت کاشته بودند و جوی آبی جاری بود و رهگذران از کنار آن میگذشتند. نخستینبار که دو سوی کناری خیابانهای تهران را با قلوهسنگ پوشاندند و راهی برای گذر مردم ساختند، در زمان صدارت (نخست وزیری) ضیاءالدین طباطبایی در اسفندماه 1299 خورشیدی بود. در آن زمان پیادهرو خیابانهای ناصریه (ناصرخسرو کنونی)، باب همایون، لالهزار و چند خیابان دیگر، سنگ فرش شد و بدینگونه محدودهی پیادهرو را از خیابان جدا کردند.
نخستین کارها برای آسفالت کردن خیابانهای پایتخت
در همان زمان که ناصرالدینشاه پادشاهیاش را میکرد، برای نخستینبار بلژیکیای به نام «ادوارد اسمت» که به آمریکا کوچ کرده بود و در دانشگاه کلمبیا سرگرم کار بود، آسفالت را اختراع کرد. این رویداد در 1870 میلادی رُخ داد. در همان سال نیز خیابانی در شهر نیویورک آسفالت شد. تا این خبر به ایران برسد و ما نیز به فکر آسفالت خیابانهایمان بیفتیم، سالها زمان بُرد؛ آناندازه زمان بُرد که قاجاریه کنار رفتند و پادشاهی به رضاشاه رسید و او در سال 1311 خورشیدی، یعنی هفت سال پس از تاجگذاریاش، میزبان برادر پادشاه عربستان شد و باید چند خیابان تهران را برای گذر او سامان میدادند و مرتب میساختند.
در آن زمان بیشتر خیابانهای تهران شنریزی و هموار شده بود و سنگفرش کرده بودند. اما به خیال کسی نرسیده بود که میتوان خیابانها را هم آسفالت کرد. درستتر بگوییم، مدیران شهری تهران نامی از آسفالت به گوش شان نخورده بود. تنها آنهایی که فرنگستان را دیده بودند و خیابانهایش را به یاد داشتند، از اختراعی نام میبردند که خیابانها را قیرریزی میکرد و گذر اتومبیلها را آسان میساخت. این کار با آمیختن قیر و شن و ماسه بهدست میآمد. اما ساز و کاری داشت که در آن زمان از پس ِ ما برنمیآمد و باید از خارجیها کمک میگرفتیم. از اینرو در سال 1310، چندگاهی پیش از سفر ملک فیصل به تهران، بلدیه (شهرداری) برای آسفالت نخستین خیابان تهران با پیمانکاری روسی قرارداد بست و آنها نیز بیدرنگ سرگرم کار شدند.
در همان زمان بود که برخی از فرنگ رفتهها ایراد میگرفتند که نخست باید کابل برق و تلفن کشید و مجرای فاضلابها را درست کرد سپس دست به آسفالت کردن خیابانها زد. هر چند ایراد آنها درست بود اما سرپرستان شهر تهران حق داشتند پاسخ بدهند که نمیتوان تا کابلکشی و سر و شکل دادن به فاضلابهای شهر، خیابانهای پایتخت را میان گِل و لای زمستانی و زیر گرد و خاک تابستان رها کرد. آخر، دنیا به ما چه میگوید؟ نمیگویند اینها از «تمدن» دور هستند؟ این پاسخ کسانی بود که آسفالت کردن خیابانها را کاری فوری قلمداد میکردند. اما مسالهی مهمتر آن بود که پادشاه زادهای از عربستان راهی تهران بود و باید آبروی پایتخت حفظ میشد. نمیشد خودروی سلطنتی را از میان گرد و خاک گذر داد و مهمان بلندپایه را با سر و ریختی خاکآلود، اینسو و آنسو بُرد!
پیش از آنکه اشاره کنیم که برای نخستینبار کدام خیابان تهران رنگ آسفالت دید، باید از مهمان رضاشاه، ملک فیصل یاد کنیم که آمدنش به تهران بهانهای برای آسفالتکشی خیابانی در پایتخت شد.
در آن زمان بهتازگی کشوری به نام عربستان سعودی شکل گرفته بود. در سال 1309 خورشیدی پیماننامهای میان دو کشور ایران و عربستان امضا شد و در همان سال کنسولگری ایران در آن کشور آغاز بهکار کرد. ملک فیصل از شاهزادگان عربستان و برادر پادشاه بود. او در بازگشت از سفر اروپاییاش، از راه شوروی به ایران آمد و شش روز مهمان دولتمردان ایرانی بود. برای پذیرایی از او دولت سنگ تمام گذاشت و نشانهایی به او داده شد. یکی از کارهایی که باید پیش از رسیدن او به تهران انجام میگرفت، همانگونه که اشاره کردیم، آسفالت خیابانی در تهران بود که او را راهی کاخ گلستان میکرد.
نخستین خیابانی که در تهران آسفالت شد
اینکه نخستینبار کدام خیابان تهران رنگ آسفالت دید؟ گفتوگوییهایی برانگیخته است. به آن حرفها بازمیگردیم. اما در آغاز بگوییم که آسفالت خیابانها اگر مردم را آسوده کرد و گذر خودروها را آسان ساخت، دلخوری و خشم درشکهچیهای تهران را برانگیخت. دشواری اینجا بود که آسفالت، خیابان را لیز و لغزنده کرده بود و هنگام گذر درشکهها و گاریها، اسبها سُر میخوردند و به دردسر میافتادند. حتا اسبان سواره نظام نظمیه هم از این گرفتاری در امان نبودند. با اینهمه، چارهای نبود. باید تا پیش از رسیدن ملک فیصل و همراهانش، چند خیابان پایتخت آسفالت میشد.
آنچه بیش از همه گفته شده است آن است که نخستین خیابانی که در تهران آسفالت شد، گسترهای بود که از میدان توپخانه تا خیابان باب همایون کشیده شده بود و به کاخ گلستان میرسید. پیمانکار روسی تنها در سه روز آن گستره را آسفالت کرد و تحویل داد. دولت از کار آنها خوشنود بود. برای همین قرار گذاشتند که پس از پایان سفر ملک فیصل، دیگر خیابانهای پایتخت را هم آسفالت کنند، اما سختی گذر درشکههای تهران از خیابان آسفالت شده، سبب شد که شهرداری با دقت بیشتری این کار را انجام دهد و ساز و کار مناسبتری بیندیشد. در آن زمان هنوز شمار درشکههای پایتخت بیشتر از خودروها بود.
گزارشها نشان از آن دارد که از سال 1310 تا 1320 خورشیدی، بسیاری از خیابانهای تهران آسفالت شد. از 1299 به اینسو نیز ساخت پیادهرو آغاز شده بود.
به هرروی، یک بازگفت دیگر آن است که نخستین خیابانی که در تهران آسفالت شد، بخشی از خیابان کاخ (خیابان فلسطین کنونی) بود؛ یعنی همان جایی که کاخ مرمر، اقامتگاه رضاشاه، جای داشت. میگویند که در همان زمان از خیابان سپه تا چهارراه پاستور را آسفالتکشی کردند و بدینگونه پایتختنشینان با پدیدهای نو به نام آسفالت آشنا شدند. اینکه کدام یک از آن دو بازگفت درستتر است و نخستین خیابان آسفالت شدهی تهران، خیابان باب همایون و پیرامون آن بوده است یا خیابان کاخ؟ پاسخ روشن و بیچند و چونی ندارد.
چند نکتهی دیگر دربارهی آسفالت خیابانهای تهران هست که باید به آن اشاره کرد. آسفالت واژهای بیگانه و برگرفته از زبان فرانسوی است. خود فرانسویها این واژه را با اندکی دگرگونی، از یونانیها وام گرفتهاند. اینکه چرا در آن زمان برابرنهادی (:معادلی) برای واژهی آسفالت ساخته نشد؟ پرسشی است که باز بیپاسخ میماند.
نکتهی دیگر آن است که سنگفرش خیابانهای تهران و هموار کردن آنها، با امیرکبیر و دورهی بسیار کوتاه صدارت او آغاز شد. او در این کار، مانند بسیاری از کارهای دیگر، پیشگام بود و میکوشید سر و سامانی به خیابانهای پایتخت بدهد و آمد و شد کالسکهها و درشکهها را آسان سازد. هرچند فرصت و زمان او را کوتاه کردند و آنچه در اندیشه داشت، به سرانجام نرسید.
به هرروی، با آسفالت شدن نخستین خیابان تهران، دیگر خیابانهای شهر، یکی پس از دیگری آسفالت شدند؛ خیابانهایی مانند خیابان شاه، خیابان سپه، خیابان شاهپور، خیابان شاهرضا، دروازه شمیران و بسیاری جاهای دیگر. در آن زمان بساط درشکهها اندک اندک جمع شده بود و کسی از سُر خوردن اسبها هراسی نداشت. اسبها جای شان را به خودروهای دودزا داده بودند!
*با بهرهجویی از: جستار «سیاست شهری در تاریخ معاصر ایران» نوشتهی جمال کامیاب و علی شعبانی (مجلهی باغ نظر، 1391)؛ و تارنماهای «داریوش شهبازی» و «طهرونگرد».
روزی روزگاری، تهران (33)
آسفالت خیابانهای تهران و دردسر درشکهچیها
- خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
- 1400-02-30
- 16:04
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
1403-06-28
1403-06-28
1403-06-28
1403-06-27