شادیبخش بودند و رامشگر. هر جا که پا میگذاشتند نغمه در نغمه شور و سرور میپراکندند و جز آنکه مردم را از دل غمها و ناسازگاریهای زندگی بیرون بکِشند و شادمانهترین لحظهها را ارمغانشان سازند، آرزو و چشمداشتی نداشتند. اما سهمی که خود میبُردند جز نادیدهگرفتن و طردشدگی و تحقیر نبود. به آنها «عملهی طرب» میگفتند تا خوارشان کنند. زنان و مردانشان را از خود میراندند و جز در زمانی که آیینهای شادمانه و جشنها بود و زمانهایی که میخواستند خوش و شادمان باشند، در میان خود راهشان نمیدادند. روز و روزگار نوازندگان و آوازخوانان دورهی قاجار اینگونه بود؛ غمانگیز و دلآزار. همانهایی که به آنها «دستههای مطربی» میگفتند، یا «مطربهای روحوضی».
آنهایی که دستههای مطرب نامیده میشدند، موسیقی و ساز و آوازهای مردمی را اجرا میکردند. در جشنها و آیینها پا میگذاشتند و از آغاز تا پایان مینواختند و میخواندند و مردم را سرگرم میکردند. زمانی نیز نمایشهایی اجرا می کردند که به آن «رو حوضی» یا «تخت حوضی» میگفتند. چون آن نمایشها بر روی تختِ فرششدهای انجام میشد که روی حوض را میپوشاند، به آن ساز و آوازها و نمایشها، روحوضی گفته میشد. مطربهای روحوضی هر کدام دستهای جداگانه داشتند و یک تَن سرپرستی و ادارهی گروه را بر دوش داشت که به او سردسته گفته میشد. این را نیز بگوییم که «دسته» به گروهی از رامشگران گفته میشد که با هم کار میکردند.
هنگامی که رامشگران، یا همان دستههای مطربی را به جشن و عروسیای فرامیخواندند، آنها برنامهای دو بخشی انجام میدادند. در بخش نخست که از پسینگاه تا پاسی از شب ادامه مییافت موسیقیدانان و رقصندگان به سرگرم کردن مردم میپرداختند و در بخش دوم که از نیمهشب و پس از خوردن شام (یا همان ولیمه) آغاز میشد و تا سپیده دم ادامه مییافت، نمایشهای روحوضی را هنرمندانه و شادیآفرین اجرا میکردند.
بخش مهمی از کار دستهی مطربها در اندرون کاخ شاهی و دربار، یا در مجلس بزرگان و اشراف انجام میگرفت. این بخش از کار آنان روش و شیوهای داشت که به آن اشاره خواهیم کرد. بهویژه اگر آنها در مجلس های زنانه به هنرنمایی میپرداختند، در تنگنای بیشتری بودند و پارهای سختگیریها در کارشان دیده میشد. سازی هم که مینواختند تار و کمانچه بود و سنتور و تمبک. اما شگفت است که در هیچجا اشاره نشده است که دستههای مطربی از نی استفاده کرده باشند.
رامشگران زن و هنرنمایی آنان
زمانی که رامشگران به دربار میرفتند و در میان شاهدختها و زنان حرمسرا ساز میزدند و آواز میخواندند چون بیشتر نوازندگان گروهشان مردان بودند پردهای جلوی آنها کشیده میشد تا نتوانند زنان حرمسرا را ببینند! اما رقصندهی زن بیرون پرده، رو به زنان و باشندگان، برنامهاش را اجرا میکرد. ناصرالدینشاه دستور داده بود که در گوشهای از تالار حرمسرا پردهای بکشند و نوازندگان مرد را با چشمان بسته به آنسو ببرند و آنها چشمبسته و پشت پرده بنوازند و بخوانند! بهراستی که از این بدگمانتر و توهینآمیزتر دشوار بتوان نمونهی دیگری یافت.
با اینهمه، ناصرالدین شاه که میدانست زنان حرمسرایش تا چه اندازه دلبستهی آن برنامهها هستند، از یکی از زنان اندرونیاش خواسته بود که 10 دختر زیبارو را دستچین کند و به یکی از استادان موسیقی آن زمان بسپارد تا نواختن ساز و آواز خواندن و رقصیدن را بیاموزند و سپس در حرمسرا و برای زنان فراوانش برنامه اجرا کنند.
بدینگونه رامشگران زن در آن دوره و زمانه راه به دربار مییافتند یا در نشستها و جشنهای زنانه هنرنمایی میکردند. گاه مردان نابینایی را هم که از استادان موسیقی بودند، با خود میبُردند. نام چند تَن از آن نوازندگان نابینای مرد در نوشتههای آن زمان ثبت شده است؛ مانند کریم کور و مومن کور. با آنکه آنها کور بودند و دور و بر خود را نمیدیدند، همانگونه که اشاره کردیم، باز ناچار میشدند که پشت پرده بمانند و دیگران را با نوای خوش سازهایشان سرگرم کنند.
خوشبختانه نام برخی استادان رامشگر زن که در دورهی قاجار به اجرای برنامه میپرداختند و ساز میزدند و آواز میخواندند، به یادگار مانده است. هرچند آگاهی چندانی از زندگی و گذران روزگار این بانوان هنرمند در دست نیست. در زمان پادشاهی فتحعلیشاه قاجار از دو بانو به نامهای زهره و مینا نام بُرده شده که در نزد دو استاد به نامهای رستم شیرازی و محراب اصفهانی آموزش دیده و به جایگاه استادی رسیده بودند. این دو بانو، نوازندگان و خوانندگان اندرونی شاه بودند. در زمان ناصرالدین شاه نیز از چند گروه (دسته) رامشگر زن یاد شده است؛ مانند: گروههای طاووس، زعفران باجی، قدم شاد و گل رشتی. یکی دیگر از استادان برجستهی موسیقی آن زمان بانویی به نام «زیور سلطان» بود که لقب «عندلیب السلطان» را به او داده بودند. از بانوی دیگری به نام اکرمالدوله نیز نام آورده شده است. هر دو آنان از شاگردان استاد سنتور ایران سرورالملک بودهاند.
عکسی قدیمی در آلبوم سلطنتی کاخ گلستان در دست هست که استاد علیاکبر خان فراهانی، یکی از برجستهترین استادان موسیقی زمان ناصرالدین شاه و استاد بیهمتای تار را در کنار بانوانی نشان میدهد که از شاگردان او بودهاند. یکی از آن بانوان شناخته شده است و او را «سلطان خانم» میگفتند. از کسانی مانند گوهر خماری، ماهرخ و زهرا سیاه نیز نامی بهجا مانده است. آنها از بانوان دستههای مطربی بودند. در پادشاهی مظفرالدین شاه نیز گروه مطربی زنانهی «منور خانم» و «گِلین خانم» شناخته شده بود. بهویژه گلین خانم که استاد تمبک بود و به همراه گروهش ضرب میگرفت و رقصندهی چیرهدستی نیز دانسته میشد. آنها در مجلسهای زنانه، یا اندرونی کاخ شاه، تصنیف میخواندند و رِنگ میگرفتند.
رامشگران مرد و هنر آنان
شمار نوازندگان، یا دستههای مطربی مردان، بیشتر از زنان بود. آنها در دربار یا در خانههای اعیان و اشراف، در بخش بیرونی کاخ، برنامههای خود را اجرا میکردند. گاهی نیز هنگامی که درباریان ناهار و شام میخوردند آنها سرگرم نواختن میشدند.
شمار دسته مطربهای شهری گاه تنها دو سه تَن بود. یکی از شناختهشدهترین جایی که میشد آنها را یافت، در خیابان سیروس بود. آنجا را «بنگاه شادمانی» میگفتند و پاتوق و جای گذر دستههای مطربی بود.
دستههای مطربی هنگامی که تنها برای مردان برنامه اجرا میکردند چون نمیتوانستند رقصندهی زن همراه خود بیاوردند، از پسران زننما استفاده میکردند. این پسران جامههای زنانه میپوشیدند. به این کار «زنپوشی» گفته میشد. بیشتر آنها جوانانی خوشچهره و خوشاندام بودند و در کار خود هنرنماییها میکردند. چیرهدستی آنها را از گزارشی که سفرنامهنویسان فرنگی نوشتهاند، میتوان دریافت. حتا آنها گاه به انجام نمایش پشتک زدن، یا آکروباتیک، میپرداختند و دیگران را سرگرم میکردند، در همان حال نوازندگان نیز سرگرم زدن بودند. یک گروه مطربی دورهی مظفرالدین شاه که هواخواهان بسیار داشت، «دسته ماشاالله» نامیده میشد. این استاد در زمان رقص میتوانست کمانچه نیز بنوازد.
دستههای مطربی به نمایشهای روحوضی (تخت حوضی) نیز میپرداختند. یکی از استادان این نمایش که رامشگران را همراهی میکرد، «ذبیح ماهری» نام داشت. او نقش سیاه را بازی میکرد و چیرهدستیاش در اجرای نمایشی بود که جدایی (:تناقض) میان وفاداری به ارباب و ستیز با او را نشان میداد. ذبیح ماهری در دورهی احمدشاه قاجار کار خود را آغاز کرد و به جایگاه استادی در این هنر رسید.
هنرمندان رامشگر، چه آنهایی که نوازنده بودند یا هنر رقص را میدانستند و چه کسانی که نمایشهای تخت حوضی را استادانه اجرا میکردند، بخشی از موسیقی و نمایش ایرانی را زنده نگه داشتند و با همهی تلخیها و نارواییهایی که میدیدند، شورمندانه به کار خود ادامه میدادند. آنها سختی میکشیدند و رنجها میبردند تا دیگران را شادمانه و امیدوار نگهدارند!
*با بهرهجویی از: جستار «موسیقی، جشن و جنسیت در ایران» نوشتهی ساسان فاطمی، برگردان مصطفی لعل شاطری (فصلنامهی تاریخ نو، تابستان 1394)؛ تارنماهای «دانشنامهی ایرانزمین» و «ویکی جو».