نمایشگاه «گبههای شادی» با 18 اثر از شادی تاکی به یاد پرویز کلانتری در نگارخانه «جهان» در کانون هنرپژوهی نقش جهان برپا است.
گبه یکی از اصیلترین هنر بانوان عشایری بهشمار میآید که با زندگی عشایری پیوند تنگاتنگی دارد و تابع هیچ طرح و نقشهای نیست. بانوی عشایری رخدادهای پیرامونی را هنگام بافت با بهرهگیری از رنگها یا نگارههایی از اشیا و طبیعت بر روی گبه پیاده میکند.
گبهی هر بانوی عشایری با دیگر گبههای بافتهشده ناهمسان است زیرا اندیشه و رویداد هر کسی دیگرگونه است، بنابراین در هر گبه میتوان داستان یا رخداد جداگانهای را دنبال کرد.
اندازهی هر گبه، بنا به کارکرد آن نیز دیگرگونه است؛ یک گبه میتواند هم برای زیرانداز و هنگام خواب برای رواندازه به کار بردهشود با این ویژگیها، گبههای شادی دارای طرح و اندازههای کوچک که بیشتر به عنوان یک تابلو در نمایشگاه بهچشم میخورد و گاهی نوشتاری در پیرامون یا درونِ نمایهها نوشته یا طراحی شدهاست.
شادی تاکی که دارای کارشناسی فرش و کارشناسیارشد گرافیک است از سال 1389 خورشیدی، در ادامهی پایاننامهاش با نام «پژوهشی دربارهی نشانهشناسی عناصر زنانه در گبههای ایل قشقایی»، به طراحی گبههای شادی پرداختهاست.
تاکی در گفتوگو با امرداد درباره داستان زندگی بانوان عشایری در گبهها گفت: «نمادها و نشانهها بر روی گبهها برآیند دیدن و نگاه ویژهی بانوان عشایری از زندگی روزانهاش است. گبهها چند دسته هستند یکی رنگ در آنها پررنگتر بهچشم میخورد و در دیگری نمایههایی چون بز، درخت، مشک و چادر بافته میشود. بانوی عشایری با نمایهی چادر، خود را نشان میدهد که گاهی در حال زدن مشک است.»
وی افزود: «داستان امروز بانوی عشایری دیگرگون شده زیرا دستبافتهی وی تنها برای کاربرد خودش نیست و وارد بازار فروش به دیگران بهویژه گردشگران بیگانه شدهاست. بههمین انگیزه بانوی عشایری کمکم از گبههای اصیل خود دور شده و برپایهی سفارشها میبافد.»
وی دربارهی ویژگی گبههای شادی گفت: «گبههای شادی براساس پژوهش نمادها و نشانهها طرای شدهاند و برای رسیدن به این نشانهها بایستی با فرهنگ عشایری آشنا میشدم که شامل آیینها، رامشها (:رقص)، جشنها و سوکواریهایشان بود. افزونبراینها بارها آوازهایشان را گوش دادم و آسانکهایشان را چندینبار خواندم و با ایجاد پیوندی تنگاتنگ، احساس کردم میتوانم طرحی برای آن موضوع داشتهباشم. بنابراین اگرچه بافتهها از اندیشهی یک بانوی عشایری نیست ولی طرح از اندیشهی من بوده که وی برپایهی طرح من گبه را بافتهاست.»
هنگام ورود به نمایشگاه تابلویی بزرگ از چهرهی پرویز کلانتری و نوشتاری از وی بهچشم میخورد که شادی تاکی برآن بوده با برگزاری این نمایشگاه از وی سپاسگزاری کند: «دو تن بسیار مرا پشتیبانی کردند یکی فرزاد ادیبی که استاد راهنمای عملی من بود و آثار وی را میتوان بر روی پوشینه (:جلد) کتابها دید. وی دید زیبایی به فرهنگ بومی دارد و در همه آثارش حس ایرانی بودن را دریافت میکنید، از آنجایی که ادیبی با نمادهای فرهنگ ایرانی آشنا است در دیدگاه و پشتیبانی از من در کارهایم بسیار اثرگذار بود.
این نمایشگاه به یاد زندهیاد پرویز کلانتری برگزار شد. واپسین نمایشگاه من اسفند 94 در «سیتی سنتر» اصفهان بود و کلانتری در خردادماه، درگذشت و من میخواستم با این نمایشگاه از وی سپاسگزاری کنم. او در زمان زندگیش دو نکته به من گفت که هنوز به یاد دارم. یکی سخنانی که دربارهی من بهچاپ رساندهبود را توصیه کرد بزرگ بنویسم و در نمایشگاهم بزنم و دیگر دوست داشتم کتابی درباره گبههایم نوشته شود و وی گفتهبود پیشگفتارش را مینویسد ولی شوربختانه چنین نشد.»
در گبههای شادی نوشتاری به گویش ترکی قشقایی بهچشم میخورد که برگرفته از آسانکهای عشایری است و بخشی از فرهنگ و باور آنان را به نیکی نشان میدهد. برای نمونه در گبهای که رنگها شاد و حرکت خطها بیشتر است، نشانی از رامشگری بانوان جوان دارد و نوشتار درون گبه اشاره به «یورقا هلی» بهچَم رقص سبک است و در گبهی دیگر که رنگها تیرهتر و خطها افقی هستند «آقور هلی» که به رقص سنگین اشاره دارد و نشان از دوران کهنسالی یک بانوی عشایری است.
نمایشگاه «گبههای شادی» بیانگر داستان زندگی بانوی عشایری است که به دور از زندگی شهری و در پیوند تنگاتنگ با طبیعت بکر پیرامونش و در برخورد با شادیها و سختیهای روزگار است. دوستداران فرهنگ عشایری میتوانند برای دیدن گبههای شادی تا پایان شهریور، از شنبه تا چهارشنبه از ساعت 10 تا 17 به نشانی خیابان ولی عصر، بالاتر از خیابان شهید بهشتی، ضلع جنوب غربی بوستان ساعی، شماره ۲۱۶۹ بروند.
نمایشگاه شادی تاکی
گبهی سمت چپ: سو گلیر پولوق ـ پولوق (آب خروشان جاری است)
دولدورونگ تولوق ـ تولوق (دلوهای خود را پر کنید)
هر کس دئدی یار گلدی (هر کس آمدن یار را خبر بدهد)
ایکی گوزوم موشتولوق (هر دو چشمم را به او مژدگانی خواهم داد)
گبه سمت راست: بهار فصلی گلنده (هنگامی که فصل بهار میآید)
بولبول اوخور چمنده (بلبل در چمنزار آواز میخواند)
روحوم قفسده اوینار (روحم در قفس به رقص در میآید)
جمالینگی گورنده (هنگامی که تو را میبینم)
بوداغلار یالین داغلار (این کوهها، کوههایی لخت و عورند)
محنتی قالین داغلار (کوههایی با اندوه بسیار)
سیزده ایگیت باسدیردیم (در شما قهرمانی به خاک سپردهام)
کئشیک ده قالینگ داغلار!(هی کوهها! بسیار مراقبش باشید)
فرتورها از مارال آریایی است.
6744