پا به پای کودکیهایمان آمده است و همهی سالهای دیگر وسوسهی تُردی و خوشمزگیاش بهانهای بوده تا دهانمان را پُر از پفکنمکیهایی کنیم که میگفتند خوردن زیادیاش بیماری می آورَد و کار دستمان میدهد. گوشمان بدهکار این حرفها نبود و هزار و یک بهانهی جورواجور داشتیم که دنیای کودکیمان را پُر کنیم از خوردنش. مگر حرص خوردن پفک دست از سرمان برمیداشت؟ آنقدر خوشمزه بود که انگشتهای نمکیمان را هم میلیسیدیم. خبر داشتیم که اشتها را کور میکند؛ میدانستیم از اندازه که بگذرد دلآشوبه میشویم؛ به گوشمان رسیده بود که ارزش خوراکی ندارد. همهی اینها و بیشتر از اینها را بَلد بودیم، اما دست خودمان نبود، تند و تند پفک میخوردیم و اهمیتی نمیدادیم که انگشتهای رنگی و نمکیمان را روی لباسمان کشیدهایم و رنگ پفک گرفتهاند. پفکنمکی پا به پای ما آمده و به همهی سالهای زندگیمان چسبیده است. وفادار است یا سمج؟ هیچکدام. ما هستیم که همچنان زور میزنیم سالهای خوش کودکی را برگردانیم و برنمیگردد. آن روزها در «ازدحام پُرهیاهوی خیابانهای بیبرگشت» برای همیشه رفتهاند و بازنمیگردند!
نیم سده است که پفک را شناختهایم. این روزها همه جور پفکی پیداکردنی است، با نامهای گوناگون و بستهبندیهای جورواجور. در دهههای گذشته از این خبرها نبود. یک پفک بود که دنیای کودکیمان را میساخت: پفک نمکی مینو! پُرفروشترین محصول شرکت پارس مینو بود و روز به روز بیشتر و بیشتر تولید میشد و فروش میرفت. جلدهای نایلونی زرد و قرمزش قشنگ بود و خریدن و خوردنش حال خوشی میداد که نگو و نپرس!
شرکت پارس مینو در آبانماه 1338 خورشیدی، آغاز به کار کرد. کارخانهاش در کیلومتر 10 جاده مخصوص کرج بود و آرام آرام آن اندازه گسترش پیدا کرد که همه جور خوراکی تولید میکرد: بیسکویت، آبنبات، شکلات، آدامس، ویفر و از همه خوشمزهتر: پفک نمکی.
شرکت پارس مینو را مرد کاردانی بنیان گذاشت که در صنعت غذایی و هنر کارآفرینی، نامی بزرگ و شناخته شده است: علی خسروشاهی. او از خاندانی برخاسته بود که همگی در تولید و کارهای صنعتی پیشرو بودند.
کارخانهی مینو تنها با 15 تَن آغاز به کار کرد. نخستین محصولی هم که به بازار فرستاد، آبنبات و تافیهای کرهای سه ستارهای بود. تافیها کِشی بودند و به دندان میچسبیدند. چند وقتی زمان بُرد تا خسروشاهی و همکارانش توانستند این دشواری را حل کنند و تافیهایی به بازار بفرستند که نرم و خوشمزه روی زبان آب میشد و به دندان هم نمیچسبید.
کار شرکت مینو ادامه یافت و در دهه ی پنجاه به اوج شکوفایی در تولید رسید و بهراستی بیرقیب شد. این همه، دستاورد علی خسروشاهی و مدیریت و کاردانی او بود. او بارها و بارها به خارج از کشور رفت و نمایشگاهها و فروشگاههای خوراکی را دید و نمونههایی یافت و با خود آورد و به دست کارشناسان مواد غذایی داد تا اگر مناسب بود و در بازار ایران فروش میکرد، نمونهاش را تولید کنند. تا آنکه در یکی از آن سفرها، به نمونهای از خوراکی برخورد که در ایران شناختهشده نبود: محصولی که سپستر نام «پُفک نمکی» را روی آن گذاشت.
نخستینباری که پفک در ایران تولید شد
اسنک یا پفک محصولی آمریکایی بود؛ خوراکی سبُک و شور. آمریکاییها به آن «چیز دودلز» میگفتند. پودر ذرت و پنیر را با روغن نباتی و شیر خشک و نمک و رنگهای خوراکی قاتی میکردند و خوراکیای میساختند که خیلی زود دل از همه بُرد. شاید به سبب شورمزگیاش بود که چیز دودلز آوازه پیدا کرد، شاید هم به خاطر پُفدار بودن و تُردیاش.
خسروشاهی با دیدن چیز دودلزها، از آنجا که باهوش و کاربلد بود و بازار خوراکی ایران را مثل کف دستش میشناخت، فهمید این همان محصولی است که کارخانهاش را رونق میدهد و مدتها دنبالش بوده است. برای همین، بیدرنگ با شرکت آمریکایی بیاتریس فودز، همانهایی که چیز دودلز تولید میکردند، گفتوگو کرد و امتیاز تولیدش را خرید و دستگاه ساخت و بستهبندیاش را به ایران آورد. اما باید نامی برای این خوراکی پیدا میکرد؛ نامی که در فروش آن اثرگذار باشد و بر زبان بچهها هم خوب بچرخد.
نامی که خسروشاهی برای چیز دودلز پیدا کرد، بهترین و مناسبترین نام بود. محصولی که باید تولید میشد پُف داشت و شور بود. پس چرا نامش را پفکنمکی نگذارد؟ خسروشاهی همین کار را کرد و این نام حسابی جا افتاد و به دل بچهها نشست.
خسروشاهی یک کار دیگر هم کرد. او طراحی پاکت پفکنمکی را به طراح و گرافیست جوان و نوآوری به نام سرژ آواکیان سپرد. آواکیان که تازه به ایران بازگشته بود و هیچگاه به یاد نداشت پفک دیده باشد، لوگو و رنگ نایلونهای پفک نمکی را با سادهترین فُرم و رنگ اجرا کرد. بهراستی هم او در این کار ذوق و هنر بسیاری نشان داد. خسروشاهی طراحی یک محصول دیگر شرکت مینو را هم به آواکیان سپرد: آدامسهای «شیک» که باز بخشی از یادهای خوش کودکیمان با آنها رنگ گرفته است.
همهی آن کارهای هوشمندانه به آنجا انجامید که پفکنمکی سودآورترین محصول شرکت مینو شد. تا بدانجا که در سال 1356 خسروشاهی به فکر افتاد که پفک را در کشورهای پیرامون خلیج فارس و نیز عربستان سعودی، تولید کند و بدینگونه پفکنمکیهای تازه به دست مشتریان آن کشورها برساند. با این کار در هزینهها هم صرفهجویی بسیار میشد. اما این ایده با پیش آمدن رویدادهای سال 1357، رها شد و به سرانجام نرسید.
پیش از آن، خسروشاهی یک کار دیگر هم کرده بود تا تولید محصولات شرکت مینو را بیشتر و بهتر کند. او در سال 1352 گروه صنعتی مینو را گسترش داد و با ساختن شهرکی در خرمدره، در نزدیکی زنجان، کارخانهای در آنجا بنیانگذاشت و با ساختن آپارتمانهایی مسکونی برای مهندسان و کارگران کارخانه، کار خود را در آنجا پی گرفت. نخستین دستگاهی هم که به خرمدره بُرده شد، ماشینهای تولید پفک نمکی بود.
تولید پفک نمکی و سودآوری آن، چیزی نبود که تنها در دستِ (:انحصار) شرکت مینو بماند. در سالهای دیگر، کارخانههای دیگری این محصول را با نامهای دیگر تولید کردند و به بازار فرستادند. اکنون چیزی که به فراوانی در سوپر مارکتها و مغازههای فروش خوراکی دیده میشود، پفک است. حتا نوجوییهایی هم کردهاند و پفکها را با مزههایی دیگر به بازار فرستادهاند.
کسی که پفک را برای نخستینبار در جهان تولید کرد «موری یوهایی» نام داشت. او آمریکایی بود و 90 سال زندگی کرد و در سال 2010 میلادی در شهر نیویورک بر اثر سرطان درگذشت. هر چند در جایی نوشته نشده که چرا یوهایی گرفتار سرطان شد؛ شاید بر اثر زیادهروی در خوردن پفک بوده است!
*با بهرهجویی از: تارنمای «فردانیوز» و «وبسایت عیبپوش».
روزی روزگاری، تهران (83)
پفک نمکی؛ یار دبستانی و کودکی ما
- خبرنگار امرداد: نگار جمشیدنژاد
- 1400-04-26
- 16:00
- 248
به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter
تازهترین ها
1402-03-19
1402-03-18
پربیننده ترین
1402-03-16
1402-03-18
1402-03-15
پردیدگاه ترین
- 14:58 1402-03-04
- 7 دیدگاه
- 19:48 1402-02-29
- 5 دیدگاه
- 17:39 1402-03-03
- 4 دیدگاه
- 23:19 1402-02-30
- 3 دیدگاه
- 23:40 1402-03-08
- 3 دیدگاه