پرس پرسان سراغشان را میگیریم. روی علفهای نمناک و چمنزارها باید باشند. زمان میبَرد پیدایشان کنیم. خجالتیاند و کمرو. دور و برشان که خلوت باشد خوشخوشک برای خودشان جستوخیز میکنند، بالا پایین میپرند، روی همان علفها و چمنهایی که انگار برای آنها پَرِ قوست. کجا هستند؟ نکند از بودنمان هراسان شوند و بپرند و بروند؟ به ریزه میزه بودنشان نگاه نکنیم؛ «پاشلک»ها آنقدر زرنگاند که پشه را تُوی هوا نعل میکنند! راستی، بار آخری که آنها را دیدیم کی بود؟ چه روزی از چه سالی؟ یادمان نمیآید. یا ما گرفتار روزمرگیهایمان شدهایم یا آنها رو نشان نمیدهند و از ما آدمها واهمه دارند و دوری میکنند. ه جا هستند با خوشحالی خودشان خوش باشند. همین را میخواهیم.
چه خوب و دلگرمکننده است که شمار پاشلکهای جهان فراوان است. آنهایی که زیستبوم ما را دلخواهتر میدانند و همنشین روزگاران ما هستند، پاشلکهای تکزی، دُم مویی، بزرگ، کوچک و معمولی هستند. اینها ردهبندی و گونهشناسی پرندهشناسان است؛ وگرنه چندان فرقی با هم ندارند. همگی سرشار از نیروی زندگیاند و تلاش برای شاد زیستن.
گلیکیها پاشلکها را بهتر از دیگران میشناسند و به آنها «نی یشک» میگویند؛ هر چند پاشلکها را در همه جای ایران میتوان یافت. در فصل سرد زمستان بیشتر دیده میشوند. پرندههای مردابیاند و در ردهی آبچلیکان جای دارند.
پیکر و سر و کلهی جنبانشان را ببینیم؛ خطهای روی سر آنها را نگاه کنیم که چگونه خط به خط ردیفی منظم ساختهاند؛ زیبا نیستند؟ آری آنها هم مانند همهی پرندگان دیگر، دلربا و تماشاییاند. شاید پرواز و بالزدن پرندههاست که آنها را تا این اندازه دیدنی م سازد. شکوه و اوجی در پرواز هست که در راه رفتن نیست. آسمان آبی چیز دیگری است!
پاشلکها منقار بلندشان را هنگام پرواز روبه پایین میگیرند. این ویژگی خوکردهی آنهاست. انگار یک چشم به آسمان و چشم دیگرشان به زمین است. پروازی زیگزاگی دارند. پرندهشناسان میگویند باشلکها از نیرومندترین و سختکوشترین پرندگان جهان هستند. از این حرف شگفتزده میشویم. به تن و بدن کوچک آنها نمیآید که چنان توان و نیرویی داشته باشند، اما همهی نشانهها گواه آن است که باشلکها چابک و نیرومندند. دانشمندان برچسبهایی الکترونیکی روی بال آنها گذاشتهاند تا ردیابیشان کنند. با این کار دریافتهاند که باشلکها میتواند راهی 6450 کیلومتری را در سه روز و بیاستراحت و یا حتا خوردن، پرواز کنند، آن هم با سرعتی برابر با 97 کیلومتر در ساعت. جهان پرندگان چه شگفتیها که ندارد!
رنگ پاشلکها به قهوهای می زند. افسوس میخوریم اگر نباشند و شمارشان کم شود. خبرهایی که میرسد بیشتر نگرانمان میکند. چرا حواسمان به پرندهها نیست؟ میگویند در گوشه و کنارها هستند، اما این طبیعت و سرشت پاشلکهاست که نمایان نشوند. خدا کند این حرف راست باشد، حتا اگر ما آنها را کمتر ببینیم. ترسمان از شکارچیانی است که با اسلحههای ساچمهای خونین و مالینشان میکنند. آنها سنگدلاند و خبرهایی که از شکارشان به گوش میرسد بیمآور و نگرانکننده است. درست است که پاشلکهای تیزپرواز هدف سختی برای شکارچیاناند، اما با گلولههای آتشین چه میتوان کرد؟ تا کجا میتوان گریخت؟
درازای پیکر پاشلکها به 30 سانتیمتر نمیرسد و کمتر از آن است. همین است که منقار دراز و نوک تیزشان بیشتر به چشم میآید. آنها منقار بلندشان را در زمینهای گِلی فرو میبرند و به دنبال خوراک میگردند. بیمهرگان، حشرهها، کرمهای خاکی و برخی گیاهان، خوراک آنها هستند.
این پرنده پَرهای نقشداری دارد. آن پَرها به رنگ خاک است و بیشتر و دلخواهتر کمکشان میکند تا پنهان شوند. پاهایشان 5 تا 7 سانتیمتر است و صدایی دارند که هنگام گریز و هراس جیغمانند و تا اندازهای گوشخراش است. نباید پاشلکها را ترساند، وگرنه هیاهوکنان و جیغزنان اینسو و آنسو میدوند و سراپایشان را ترس و وحشتی بیپایان میگیرد. آشیانهشان را هم روی علفها میسازند. هراسان بشوند آشیانه را هم جای امنی نمیبینند و سراسیمه به هرسو پناه میبرند. چه دردناک و غمانگیز! اما اگر کاری به کار پاشلکها نداشته باشند و بگذارند بیترس زندگی کنند، صدایی بیاندازه دلنشین دارند. انگار نغمه سر میدهند و آواز میخوانند. روی تنهی درختان مینشینند و دوروبَرشان را میپایند و صدای دلانگیز و سرمست کنندهشان را رها میکنند. شادمانیای که از آواز پاشلکها میتوان بُرد بیپایان است، تمامنشدنی است.
پاشلکهای دُمباریک در مردابها، ساحل دریاچههایی که ژرفای چندانی ندارند و هر جایی که پوشش گیاهی فراوانی داشته باشد، زندگی میکنند. دلخواه آنها جاهای نمناک است. در ایران ما در خاور و جنوب خلیج فارس فراواناند. انگار منقارشان بلندتر از دیگر پاشلکهاست. اما پاشلکهای بزرگ، سینهای برآمده و فراخ دارند و میتوانند طولانیتر از دیگر همنوعانشان پرواز کنند و خسته نشوند. پرواز آنها آهسته و پیوسته است. تارک قهوهایرنگی دارند. نواری سفیدرنگ روی آن تارکهای زیبا دیده میشود. گِردی دُم پاشلک بزرگها تماشایی است. شاید، شاید کمروتر از دیگر پاشلکها باشند. این هم رفتار شگفتی است؛ شُکوه پرواز و شکافتن سینهی آسمان با غرور و سربلندی و این همه خجالتی بودن؟
نمیخواهیم با برشمردن گزارش شکار پاشلکها و کاسته شدن شمار آنها، غصهدار بشویم، اما باید بدانیم که در یکی دو دههی گذشته پاشلکهای شالیزارهای گیلان، یعنی همان جایی که پیشتر فراوانِ فراوان میشد آنها را دید، کم شده است. این نگرانکننده است و زیستبومشناسان از این دید هشدارمان میدهند. حواسمان به هشدار آنها هست؟
*با بهرهجویی از تارنماهای: «دانشنامهی پرندگان ایران»؛ «بنیاد ایرانشناسی» و «خبرگزاری برنا».