امروز پیروز و فرخ خور ایزد و شهریورماه، 11 شهریورماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، شنبه ششم شهریورماه ۱۴۰۰ خورشیدی، ۲8 آگوست ۲۰۲۱ میلادی
ششم شهریورماه زادروز حسین پناهی شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر است. او یکی از ۲۵ بازیگری است که توانسته بیش از یک بار نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شود.
در دهه ۶۰ و آغاز دهه ۷۰، او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود. به شوند فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش میبارید و طنز تلخش بازیگر نقشهای خاصی بود.
اما حسین پناهی بیشتر شاعر بود و این شاعرانگی در ذرهذره جانش رخنه داشت. شعر پناهی از وجههی سبک، شعر سپید و بیشترین آرایههای ادبی بهره جسته تکرار و تشبیه است. نخستین مجموعه شعر او با نام «من و نازی» در ۱۳۷۶ منتشرشد، این مجموعه شعر تاکنون بیش از ۱۶ بار تجدید چاپ شد و به ۶ زبان زنده جهان ترجمه شدهاست.
حسین پناهی ششم شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع در استان کهگیلویه و بویراحمد زاده شد. پناهی پس از پایان تحصیل در بهبهان به سفارش و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه گلپایگانی رفت و پس از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم بهمحل زندگیاش بازگشت. او که در جامه روحانیت قصد داشت به مردم خدمت کند بر اثر اتفاقی ناگهان همه چیز را رها کرد. پس از آن بهتهران آمد و در مدرسه هنری آناهیتا چهارسال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامهنویسی را گذراند. وی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامههای خودش ساخت که مدتها در سکوت ماند.
با پخش نمایش «دو مرغابی در مه» از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی میکرد، خوش درخشید و با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش طرف توجه مخاطبان خاص قرارگرفت.
نمایشهای دو مرغابی در مه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا بهدرخواست مردم بارها از تلویزیون پخش شد.
حسین پناهی 14 امردادماه 1383 در ۴۸ سالگی درگذشت و در گورستان شهر سوق در استان کهگیلویه و بویر احمد بهخاک سپرده شد. «ترس من از مُردن دیدن دوباره آدمهای این دنیاست…». آن روز نفسهای مردی پایان یافت که با بازی در بیش از 20 فیلم سینمایی، 21 مجموعه تلویزیونی و 2 تله تئاتر و همچنین نوشتن 17 کتاب – شعر و دریافت سه جایزه معتبر برای همیشه از میان ما رفت.
خور یا هْوَر به چم (:معنی) خورشید، نام یازدهمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی است. آفتابخوانٓ خور، خوانًخور در گاتها به چـم خورشید آمده و اوستا هْوٓر آمده در پارسی خُور و هور یا خورشید مىگویند. هَورَخْشَئِتَو در پهلوى خْوَرَشتٓ در گاتها بدون شئت آمده است.
خراسان نیز از واژههای كهن و سرزمینهای خاوری بوده و به خورآسان مىخواندند به چم بر آینده و بالا رونده همان خورشید را گویند.
«ویس و رامین نو شتهی فخرالدین گرگانی»
بر آمدن گاه خورشید هركس سر آید
خراسان آن بود كز وی خور آید
خراسان پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را زو خور بر آید
خراسان هست معنی خور آبان
كجا زو خور بر آید سوی ایران
«سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش»
روز خور است ای به دو رخ همچو خور
تافت خور از چرخ فلک باده خور
باده خور و نیز مرا باده ده
افسوس احوال زمانه مخور
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
کودک به دبیرستان کن تا دبیر فرزانه بود
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (خور) روز، کودک به استاد ده / که گردد دبیری خردمند و به
2 پاسخ
روح ساده و لطیفش آبشاری بود از اشعار سپید.
روحش شاد و جاودان
بسیار مرد بزرگ و درستی بود . روحش شاد و سرای سرود جایگاهش .