امروز تیر روز و مهرماه، سیزدهم مهرماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، چهارشنبه هفتم مهرماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 29 سپتامبر ۲۰۲۱ میلادی
از سال 1394، هفتم مهرماه در ایران به عنوان روز بزرگداشت شمس تبریزی نامگذاری شده است و به همین مناسبت هر ساله در مراکز علمی و فرهنگی سراسر ایران به ویژه شهرستان خوی، واپسین اقامتگاه شمس و جای درگذشت شمس تبریزی، نشستها و آیینهای بزرگداشت برگزار میشود. روز بزرگداشت مولوی هشتم مهر بوده روز هفتم را نیز به نام شمس نامیدند، مولوی یکی از مریدان شمس بود و او را استاد خود میدانست.
محمد بن علی بن ملکداد تبریزی، زادهی سال 582 مهی (قمری) در تبریز، عارف نامور به شمسالدین، یا شمس تبریزی از صوفیان نامی سدهی هفتم است. سخنان وی را که در مجالس گوناگون بر زبان آورده، رهروانش گردآوری کردهاند که به نام «مقالات شمس تبریزی» نامدار است.
از زندگی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس پیدا شد، خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک درباره شمستبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را برحال شمس اطلاعی نبوده، چون آوازهی خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید».
شمس نزد استادانی چون شمس خونجی دانش آموخت و به سیر و سلوک نزد پیران طریقت، بزرگانی چون پیر سلهباف و پیر سجاسی، بهکسب معرفت پرداخت. چنانکه از مقالات او بر میآید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا) فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابنعربی در مقالات شمس آمده است.
شمستبریزی دلبستهی سفر بود و عمر را به گشت و گذار میگذرانید و در یکجا قرار نمیگرفت، وی در ۲۶ جمادیالثانی ۶۴۲ برابر با ۱۶ آذر ۶۲۳ خورشیدی به قونیه رسید. با مولوی دیدار کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت، مولانا را دگرگون ساخت. تا پیش از دیدار شمس، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود و در چهار مدرسه معتبر تدریس میکرد.
با دیدار شمس تبریزی، مولوی تنپوش دگرگون کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه به ویژه پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطه میان او و شمس تبریزی تحمل ناکردنی بود. عوام و خواص بهخشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر بهکین او بستند. شمس تبریزی پس از ۱۶ ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بیخبر قونیه را ترک کرد. اندوه و ملال مولوی در آن ایام بیکرانه بود.
سرانجام نامهای از شمس به مولوی رسید و هویدا شد که او در شام است. مولوی فرزند خود سلطان ولد را با ۲۰ تن از یاران برای بازآوردن او فرستاد. شمستبریزی در ۶۴۴ با استقبال باشکوه بهقونیه بازگشت. محفل مولوی غرق شور و شادی و وجد و سماع شد.
اما شادمانیها دیری نپایید. باز آتش کینه و تعصب بالا گرفت و رنجها و آزارها به شمس رسید. او با همه عشق و علاقهای که به صحبت مولانا داشت، تصمیم بهترک قونیه گرفت. به مولانا میگفت: «سفر کردم آمدم و رنجها بهمن رسید که اگر قونیه را پر زر کردندی به آن کرا نکردی، الا دوستی تو غالب بود… سفر دشوار میآید، اما اگر این بار رفته شود چنان مکن که آن بار کردی» به سلطان ولد فرزند مولوی که نزدیکترین مرید و همراز او بود بارها میگفت: خواهم این بار آنچنان رفتن که نداند کسی کجایم.
در سال ۶۴۵ شمستبریزی بی آنکه کسی آگاه شود قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. مولوی بیتاب مدام در جستجوی خبری از شمس تبریزی بود. بارها کسانی به او مژده میدادند که شمس را در شام دیدهاند و او مژدگانیها میداد. با همین خبرها بود به امید یافتن شمس دوبار به شام سفر کرد، اما نشانی از او نیافت. شمس به سلطان ولد گفته بود و چند بار این سخن را مکرر کرده که این بار پس از ناپدید شده بهجایی خواهد رفت که کسی نشانی از او نیابد.
سیزدهمین روز هرماه و چهارمین ماه هر سال، در گاهشمار زرتشتی و چهارمین ماه از سال «تیر» نام گرفته است. تیر یا تیشتر، ایزد باران بوده و به یاری او کشتزارها سیراب از باران میشوند، همچنین نگهبان ستوران است. در اوستا «تیریشت» در نیایش ایزد باران است. ستاره عطارد تیر نامیده میشود و نیز تیری که در کمان نهند و بجهانند. ایرانیان باستان هنگام خشکسالی در این روز آیین ویژهای برگزار میکردند و برای خواهش باران و پیروزی تیر ایزد بر دیو خشکسالی(اپوش) به در و دشت میرفتند و تیریشت میخواندند.
بخشی از یشتهای اوستا دربارهی این ایزد است. تیر نام ستارهای است كه امروزه آن را «شعرای یمانی» یا به لاتین «سیریوس» (Silius) مینامیم.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
ای نگار تیر بالا روز تیر
خیز و جام باده ده بر لحن زیر
عاشقی در پردهی عشاق گوی
راههای طبع خواه دلپذیر
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
کودک به تیراندازی و نبرد و سواری آموختن فرست.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
بفرمای بر کودکان روز (تیر) /نبرد و سواری و پرتاب