امروز امرداد امشاسپند و آبانماه، هفتم آبانماه سال ۳۷۵۹ زرتشتی، شنبه یکم آبانماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 23 اکتبر ۲۰۲۱ میلادی
یکم آبانماه 1329 محمدحسین لقمانادهم نامور به لقمانالدوله و معینالاطبا پزشک ایرانی و نخستین رییس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران درگذشت. به کوشش این پزشک نامی بنیان دانشکدههای پزشکی، داروسازی، دندانپزشکی تهران و بنگاه پاستور ایران نهاده شد.
وی در سال ۱۲۹۵ ریاست طب مدرسه دارالفنون را بهدوش گرفت و دانشکده پزشکی را پیریزی کرد. او کلاس طب را از دارالفنون مجزا و در سال ۱۲۹۷ به مدرسه طب تبدیل کرد. بعدها وقتی دانشگاه تهران بنیاد شد و آغاز به کار کرد نخستین رییس دانشکده پزشکی آن شد. پایهگذاری دانشکدهی پزشکی و تالار تشریح آن و دانشکدی داروسازی از دیگر خدمات او در دوره رضاشاه پهلوی است. او ۵۰ سال از زندگانی خود را به تربیت پزشک و گسترش امور بهداشتی ایران گذراند از این رو سال ۱۳۲۸ به پاس خدمات ۵۰ سالهاش از سوی وزارت فرهنگ، دانشگاه تهران و فرهنگستان ایران جشنی در تالار فرهنگ برپا شد و در این جشن به او نشان همایونی و نشان دانش اعطا شد. وزارت بهداری برای سپاسگزاری از خدمات بهداشتی ایشان بیمارستان سیصد تختخوابی خود را در ۱۵ دیماه ۱۳۳۰ به نام او نامگذاری کرد. دهخدا و بهار نیز در ستایش منش نیک او اشعاری سرودهاند. تا سال ۱۳۶۲ خورشیدی بیمارستان به نام لقمان الدوله شناخته میشد، دراین سال به مرکز پزشکی، درمانی و آموزشی لقمان حکیم نامش دگرگون شد. دکتر ادهم دارندهی نشان لژیون دو نور از فرانسه، نشان ویکتوریا از انگلستان، عقاب سرخ از آلمان، لئویلد از بلژیک و نشانهای دیگری از دولت های ایتالیا، ترکیه و اسپانیا بود. در تهران خیابانی به نامش نامگذاری شده بود که پس از انقلاب به خیابان باقریکماسایی نامش دگرگون شد.
بیگمان خاندان ادهم و بهویژه محمدحسین ادهم و برادرانش که از بنیادگذاران مدارس نوین و پایهگذاران امور بهداشتی و پزشکی در ایران بودهاند، در پیشرفت این دانش در ایران نقش بیمانندی داشتهاند. محمدحسین لقمان ادهم، لقمانالدوله در ۱۲۵۸ خورشیدی در تبریز دیده به جهان گشود. پدرش میرزا زینالعابدینخان لقمانالممالک از دانشآموختگان دانشکده پزشکی پاریس بود که در تبریز پزشک ویژهی محمدعلی میرزا ولیعهد بود. از کارهای شایان پدر محمدحسین ادهم بنیاد مدرسه لقمانیه با هزینه شخصی خود بود. این مدرسه پایهگذار تمدن نوین در آذربایجان به شمار میرفت. محمدحسین ادهم پس از پایان تحصیلات مقدماتی و متوسطه در تبریز نزد استادان و پدر خود طب ایرانی را فراگرفت. وی در جریان استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس شماری از آزادیخواهان زندانی در باغ شاه را فراری داد و خودش نیز راهی پاریس شد و پزشکی را در این کشور آموخت. در بازگشت پزشک احمدشاه شد و فرنام (:لقب) لقمانالدوله را از او دریافت کرد. محمد حسین ادهم جزو همراهان احمدشاه در سفر اروپا بود و در بازدید از انستیتو پاستور، احمدشاه را به بنیادگذاری چنین بنگاهی در ایران تشویق کرد و برای این کار دکتر منارد فرانسوی را استخدام و به ایران آورد. وی در سال ۱۳۱۲ به سمت پزشک رضاشاه گمارده شد. محمدحسین ادهم پنج سال ریاست دانشکده پزشکی تهران را بر دوش داشت اما در سال 1317 به شوند بیماری از ریاست دانشکدی پزشکی و خدمات رسمی کنارهگیری و بقیه عمر را به خدمت مردم و تدریس بیماریهای عمومی و تشخیص بیماریها پرداخت و ۶۰۰ جلد کتاب از کتابخانه شخصی خود به مدرسه پیشکش کرد.
سرانجام این پزشک نامدار در یکم آبان ۱۳۲۹خورشیدی در تهران در 71 سالگی دیده از جهان فروبست و در آرامگاه ظهیرالدوله در کنار نامآوران بزرگی چون ملکالشعرای بهار، ایرج میرزا، رشید یاسمی، رهی معیری، محمد مسعود، ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، فروغ فرخ زاد، قمرالملوک وزیری، استاد حسین تهرانی و بسیاری دیگر از هنرمندان سرشناس ایران زمین به خاک سپرده شد.
خویشکاری امشاسپند امرداد در جهان استومند (مادی) نگهبانی از گیاهان روی زمین و سرسبز و بارور نگاه داشتن آنهاست و با توجه به این که وی نماد جاودانگی و بیمرگی و جوانی همیشگی است، مسعود سعد سلمان گوید: «روز امرداد مژده داد بدان / که جهان شد به طبع باز جوان»
در بندهش دربارهی این امشاسپندبانو میخوانیم : «امرداد بیمرگ سرور گیاهان بیشمار است زیرا او را به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاید؛ زیرا همه دامها از او خورند و زیست کنند. به فَرَشکَرت(تازه کردن جهان)، سوشیانت و نوسازی جهان نیز اَنوش از امرداد آرایند. اگر کسی گیاه را رامش و خرمی بخشد یا بیازارد، آنگاه امرداد از او آسوده یا آزرده میشود. امشاسپند امرداد همیشه با خورداد امشاسپند (نگهبان آب) همراه است. در جهان خاکی، نگهبانی گیاهان و رستنیها به او سپرده شده است.
آمرتات: جاودانگی، ماندگار و بیمرگی نام هفتمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی و نام پنچمین ماه است. آ، واگ (واژه) نفی هست، مٓر: به چم مردن و مرگ، تات. پسوند امرداد به پارسی آمده است. در آفرینش نگهبان گیاهان و رستنی هست ، دو گام امشاسپندان خورداد و اَمرداد به هم پیوسته هستند. آدمی بتواند این دو رده از زندگی را به وارستگی برساند و به رسایی برسد خودبهخود به بیمرگی و جاودانگی هم خواهد رسید. اهورامزدا خوشی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسی میبخشد که در دنیا اندیشه و گفتار و کردارش نیک باشد. چه نیکوست در این روز به آینده اندیشیدن و برای آینده برنامهریزی کردن.
در اوستا امرتات و در فارسی امرداد بنابراین امرداد یعنی بی مرگی و آسیب ندیدنی یا جاودانی. پس واژه “مرداد” در ادب مزدیسنا جایی ندارد. امرداد یکی از امشاسپندان است که نگهبانی گیاهان با اوست. همیشه با امشاسپند هه اُروتات یا خورداد هستند.
در گاهشمار سیروزهی زرتشتیان هنگامی که نام روز و ماه برابر میشود آن روز را جشن میگیرند. فرارسیدن روز امرداد در ماه امرداد را جشن امردادگان مینامند. گل نماد امرداد امشاسپند”گل زنبق” است.
در گات ها ، یسنا ٥١ ، بند ٧ میخوانیم:
كس به هفت رده، اهورامزدا، روان، نیک اندیشی، بهترین راستی، شهریاری مینوی، آرمان سپند، رسایی وبالندگی بی مرکی، جاودانگی برسد و بر راه آیین راستی مىرود، از بخشایش دو مینویی اهورامزدا به پاداش خواهد رسید خوشی خورداد و جاودانگی امرداد را دارا مى شود.
«مسعود سعد» میسراید:
روز امرداد مژده داد بداند
كه جهان شد به طبع باز خواند
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
روز امرداد مژده داد بدان
كه جهان شد به طبع باز جوان
عدل بارید بر جهان یك سر
دولت و ملک شهریار جهان
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
دار و درخت بنشان
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (خورداد) جوی نوین کن روان/ امرداد بیخ نو اندر نشان