شنبه سی و یکم شهریورماه 1397 خورشیدی، گروهی از هممیهنانمان درشهر اهواز از چند سو هدف گلولهی دشمنان آب و خاکمانمان قرارگرفتند، دراین یورش ناجوانمردانه آنگونه که گفته شده 25 تن جان باخته و بیش از 60 تن زخمی شدهاند. برآنیم که این رخداد تلخ را بررسی کنیم و در سوگشان به سوگواری بنشینیم.
1-اندکی اندیشه کنیم آنچه در شنبهی خونین اهواز رخ داد، شگفتانگیز میبینیم، اگرچه در سنجش با رخدادهای کشورهای دور و نزدیکمان کمابیش بهرهی ناچیزی از آمار سرسامآور رخدادهایی از این دست داریم، با این همه نباید فراموش کنیم این رخداد در استانی است که در سی و چند سال پیش درآغاز جنگ چند لشکر با هزاران سرباز و دهها هزار جنگافزار و غافلگیرانه برای گرفتن شهر مرزی خرمشهر با گروه کوچکی از جوانان این شهر روبهرو شدند و با سختی توانستند بر آنان چیره شوند و باشکست از ایران بیرون شدند، پرسش اینجاست چه چیزی شوند (:دلیل ) این درازدستی است؟
2- 31 شهریورماه نخستین روز ایستادگی در برابر دشمنی است که خواسته چند مزدور جداییخواه را بهانه کرد و برای پشتیبانی از آنان چندینهزار انسان بی ساز و برگ را به خاک و خون کشید و در پرتو دلیریهای به یاد ماندنی پیر و جوانمان با سر افکندگی شکست را پذیرفت. آیا دشمن نمیداندکه داشتن چند همپیمان در استانی که هنوز گوشمالی درازدستی را فراموش نکرده گمان خامی است؟ تاریخ نشان داده که همدستی با دشمن کار ساز نبوده و ناگزیر نخواهد بود، اما همداستانی!
3- آنچه این رخداد را شایستهی بررسی میکند، این است که دشمنان دندان آز را به سوی همداستانی تیز کردهاند، و هم داستان را از همدستان کار سازتر پنداشته! این رخداد تلخ نباید انگیزهای شودکه خوزستان امروز را بررسی کنیم و کندوکاوی پیرامون خوزستان امروزداشته باشیم هرچند جای خود را داشته باشد.
4- شنبه خونین اهواز هشداری به مسوولان و دستاندرکاران کشورمان است که میان خود و بستگان خود و هم میهنان و مرزنشینان مرزبندی نگذارند و فراموش نکنندکه خوزستان سالهای سختی را پشت سر گذراند، اگر زخم دشمن را با شکیبایی تحمل کرد، روا نیست که برآنان جفا شود و تا دیر نشده دستکم به همان اندازه کهدشمنان درکمین ایران از بیمهری و کم بها دادن بخش کوچکی از مسوولان به مردم آگاهی دارند، آنان نیز در جریان آنچه میگذرد باشند.