امروز خورداد امشاسپند و بهمنماه ۳۷۵۹ گاهشمار زرتشتی، پنجشنبه 30 دیماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 20 ژانویه 2022 میلادی
پایان دیماه 45 سال پیش، نورعلیخان برومند از استادان موسیقی ایرانی و نوازندهی تار، سهتار، سنتور، تنبک و کارشناس آواز درگذشت.
ردیفهای موسیقایی و آوازی که ایشان آنها را احیا و بازشناسی کردهاند امروز به عنوان میراث فرهنگی جهانی شناخته میشوند. استاد نورعلیخان برومند با استعداد زیاد در یادگیری سازهای گوناگون و پایهگذاریهای جدید در آموزش موسیقی نقش بسزای در موسیقی ایرانی داشت. او را احیاگر موسیقی اصیل ایرانی میدانند. نورعلیخان برومند در نواختن تار، سه تار، سنتور، تنبک، کمانچه چیرهدست بود و آواز نیز تدریس میکرد. برومند از ۷ سالگی استعدادش را با گرفتن ضرب بدون آنکه از استادی آموزش دیده باشد نشان داد. پدرش میرزاعبدالوهاب برومند جواهری، از جواهرشناسان پرآوازه بود و به موسیقی عشق میورزید و خانهاش محفل هنرمندان نامی مانند درویشخان، سماع حضور، اسماعیل زاده و طاهرزاده بود.
او آموزش تار را از ۱۳ سالگی نزد درویشخان آغاز کرد و ردیف مقدماتی درویش را در سه سال فراگرفت. وی با ابوالحسن صبا دوست بود و دوستی آنها از زمانی آغاز شد که هر دو، نزد درویشخان نواختن تار و سه تار را فرامیگرفتند و درویشخان آنها را دوتا کوچولو نام نهاده بود. نورعلی در ۱۸ سالگی برای تحصیل به برلین رفت. او در این سفر سه تاری را که روشنک مینامید همراه خود برد، تا بتواند به تمرینهایش ادامه دهد. وی همراه با تحصیل دوره متوسطه به کنسرتها میرفت و کمکم به موسیقی غربی هم علاقهمند شد و پیانو آموخت. پس از بازگشت به ایران در ۲۲ سالگی، آموختن نتنویسی و ردیف را نزد موسی معروفی ادامه داد و پس از یک سال، دوباره به آلمان رفت و به تحصیل در رشته پزشکی پرداخت. پس از ۶ سال، به ناراحتی چشم دچار شد و برای درمان به سویس رفت و سپس در سال ۱۳۱۴ برای همیشه به ایران بازگشت و زندگی را با نابینایی در تهران سپری کرد.
وی از واپسین روزهای سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ بیشتر به مطالعه و آموزش موسیقی پرداخت و با توجه به تسلطش به زبان آلمانی به صورت پاره وقت، در مدارس و دانشکدهها تدریس میکرد. برومند به دعوت برونو نتل، اتنوموزیکولوگ آمریکایی، به ایلینوی رفت و یک دوره کوتاه یک ماهه به معرفی موسیقی دستگاهی ایران پرداخت و بخشهایی از موسیقی ردیف را در آنجا ضبط کرد که هماکنون این ضبطها در آرشیو دانشگاه ایلینوی موجود است. در سال ۱۳۹۵ ضبطهای برومند در دانشگاه ایلینوی امریکا؛ توسط برونو نتل در اختیار محسن محسنی در ایران قرارگرفت. لوید میلر معروف به «کورش علیخان» موسیقیشناس آمریکایی هم گفته است که اجرای ردیف برومند در کنار برخی دیگر از دستاوردهای فرهنگی و هنری تمدن بشر در ناحیهای از ایالت یوتا در عمق زمین دفن شده است تا در صورت رخداد ویرانگر این دستاوردها نگهداشت شوند. او به آموختن تار و همچنین سهتار و سنتور ادامه داد و ردیف موسیقی ایرانی را نیز نزد حبیب سماعی، موسی معروفی و اسماعیل قهرمانی فراگرفت.
در سال ۱۳۴۴ همزمان با راهاندازی رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، از سوی مهدی برکشلی بهعنوان استاد ردیف و تدریس موسیقی دعوت بهکار شد و آموزش آکادمیک موسیقی ایرانی را در آن دانشکده آغاز کرد. تا این که در سال ۱۳۵۳ بازنشسته شد. در میانه دههی ۵۰ و با راهاندازی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران تدریس در این مرکز را نیز آغاز کرد. شاگردان او بسیاری از نوازندگان و خوانندگان موسیقی ایرانی، از جمله، شجریان، پریسا، گلپایگانی مشکاتیان، علیزاده، لطفی، فرخ مظهری، داریوش طلایی، مجید کیانی، جلال ذوالفنون، ناصر فرهنگفر و رضوی سروستانی بودهاند. نورعلی برومند، ردیف میرزاعبداله را بر اساس روایت اسماعیل قهرمانی دوبار ضبط کرده است. دومین روایت برومند از ردیف میرزاعبداله در خانه مهدی کمالیان در مدت دوسال و در سال ۱۳۵۲ ضبط شد که خوشبختانه امروز در دسترس است. ضبط ردیف دستگاه ماهور با سهتار. ضبطهای خصوصی با آواز شجریان، رضوی سروستانی و سلیمان امیرقاسمی. او 30 دیماه 1355 در ۷۰ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله بهخاک سپرده شد.
خورداد پنجمین امشاسپند و پاس دارندهی آبها و سرسبزی است. آب در كنار سه آخشیج دیگر (خاک، هوا، آتش) در میان ایرانیان باستان از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است . وجود ایزدان گوناگون موكل بر آن و نوشتههای ایرانی و انیرانی همه گواه اهمیت این آخشیج است در میان ایرانیان باستان و زرتشتیان. طبیعت در نظر ایرانیان جایگاه والایی دارد و عناصر آن قابل احترام و دارای تقدس ویژهای است. آب،باد، خاک و آتش در دین اشوزرتشت و در فرهنگ و سنت ایرانی چهار آخشیج مقدس است كه برای هر یک از آنها فرشتهی ویژهای تعیین شده و خویشکاری فرد زرتشتی است که محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد. آب نه تنها مقدس است بلكه آشامیده شده و در امور جاری زندگی به مصرف میرسد. عنصری كه وحدت آن نماد یكتایی اهورامزدا و كثرت آن جلوهگاه تمام پدیدههای جهان هستی است، از چكهی باران تا اقیانوس پهناور و از آب آرام چاه تا سیل جاری در بستر رودها موجد و مولد زندگی است.
در گاهشمار زرتشتی روز ششم هر ماه خورداد نام دارد. یشت چهارم به نام خورداد یشت خوانده میشود. این فرشته در جهان مینوی نماد كمال اهورامزدا و در جهان جسمانی نگهبان آب است. خورداد در اوستا «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُردات» یا «هُردات» به معنی رسایی و کمال است که در گاتها یکی از فروزههای اهورا مزدا و در اوستای نو نام یکی از هفت امشاسپند و نماد رسایی اهورا مزدا است. بخش هئوروه که صفت است به چم رسا، همه، درست و کامل. بخش دوم تات که پسوند است برای اسم، بنابراین هئوروتات به چم کمال و رسایی است. خورداد نماینده رسایی و کمال اهورامزداست.
خورداد، امشاسپند بانویی است که نگهداری از آبها در این جهان، خویشکاری اوست و کسان را در چیرگی بر تشنگی یاری میکند از این روی در آیین، به هنگام نوشیدن آب از او به نیکی یاد میشود و در گیتی به نگهبانی آب گماشته شده است.ایزدان تیر و باد و فروردین از همکاران خورداد هستند.
در گاتها، از خورداد و امرداد پیوسته در کنار یکدیگر یاد میشود و در اوستای نو نیز این دو امشاسپند، پاسدارنده آبها و گیاهاناند که به یاری مردمان میآیند و تشنگی و گرسنگی را شکست میدهند. گل سوسن نماد خورداد امشاسپند است.
در یسنا، هات ۴۷، آمدهاست که اهورامزدا رسایی خورداد و جاودانگی امرداد را به کسی خواهد بخشید که اندیشه و گفتار و کردارش برابر آیین راستی است.
در متنهای کهن امشاسپند خورداد: چهارمین یشت از یشتهای بیست و یک گانهی اوستا، ویژه ستایش و نیایش امشاسپند بانو خورداد است که در آن یشت از زبان اهورا مزدا یادآور میشود که «… یاری و رستگاری و رامش و بهروزی خورداد را برای مردمان اشون بیافریدم…» و سپس تاکید میشود هر آن کس که خورداد را بستاید همانند آن است که همه امشاسپندان را ستایش کردهاست. در بندهش نیز درباره خورداد آمدهاست : «… ششم از مینویان، خورداد است؛ او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت..»، چنین گوید: هستی، زایش و پرورش همه موجودات مادی جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست…»
یک پاسخ
روانشان شاد و یادشان گرامی.
ولی چه عجیب و چه جالب و چه اندیشه برانگیز همراه با تاسف ک استاد نورعلی خان برومند با این جایگاه و کارهای ارزنده برای نگهداری و شناساندن موسیقی ایرانی، برای ما ناشناخته هستند حتی نامشان را هم نشنیدیم ولی به عنوان نمونه آقای ابولحسن صبا ک انگار همکلاسی و هم سن ایشان بودند را همگان میشناسند!!