امروز رام ایزد و بهمنماه ۳۷۵۹ گاهشمار زرتشتی، روز نَبُر یا پرهیز از خوردن گوشت، آدینه 15 بهمنماه ۱۴۰۰ خورشیدی، چهارم فوریه 2022 میلادی
رحیم معینی کرمانشاهی نقاش، روزنامهنگار، نویسنده، شاعر و ترانهسُرای معاصر زادهی ۱۵ بهمنماه 1301 در کرمانشاه بود. سالها فعالیت در پهنه شعر و ادب فارسی، اشعار و ترانههای ماندگاری از خود به یادگار گذاشت که با گذشت زمان کهنه نمیشوند.
شاعری که سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد و در این راه به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. او در زندگانی خود، ترانههایی پدید اورد که با حافظه تاریخی و فرهنگی ایرانیان آمیخته شدهاند؛ ترانههایی چون رفتم که رفتم و یاد کودکی که همواره از نسلهای قدیمیتر گرفته تا جوانان آنها را زیر لب زمزمه میکنند. دو مجموعه شمعها بسوزید و خورشید شب شامل غزلیات او و نیز چند قطعه شعر در قالبهای مثنوی، رباعی، قصیده و حتا نیمایی است. مجموعه شعر دیگر وی به نام فطرت با وزن و سبک مثنوی معنوی سروده شده و در مجموعهای با عنوان شاهکار نیز حوادث تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا دوره معاصر به نظم کشیده شده است.
معینی کرمانشاهی از ۱۳۲۰ خورشیدی به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفتهایی نیز بهدست آورد که از آن جمله میتوان به پدیداری تابلوی سیاه قلم مسیح اشاره کرد. او همزمان با نقاشی به نظم و شعر نیز میپرداخت که حاصل آن برخی آثار ادبی و اجتماعی است که در آن زمان در روزنامه سلحشوران غرب به چاپ میرسید. معینی کرمانشاهی پس از مدتی به ترانهسُرایی روی آورد و ترانههای او با آوای خوانندگان رادیو خوانده شد؛ اتفاقی که او را پرآوازه کرد. او در امردادماه ۱۳۳۰ خورشیدی به دستور محمد مصدق نخست وزیر وقت به استخدام اداره کار انتشارات و تبلیغات درآمد و در ۱۳۳۴ خورشیدی به معاونت اداره رادیو گمارده شد. معینی کرمانشاهی در آغاز دهه ۳۰ خورشیدی تخلص “امید” را برای خود برگزید اما با اعتراض مهدی اخوان ثالث که او نیز در اشعارش از تخلص “م.امید” بهره میبرد. از داشتن تخلص صرفنظر کرد و پسوند کرمانشاهی را به دنبال نام خانوادگی معینی اضافه کرد و با نام معینی کرمانشاهی به ادامه کار هنری پرداخت. علاقهمندی معینی کرمانشاهی به زادگاهش کرمانشاه نه فقط در پسوند نام او بازتاب داشت، بلکه به باور برخی پژوهشگران در اشعارش نیز نمود بارزی داشته است. رنگ محلی کرمانشاه در غزل های رحیمی کرمانشاهی بازتاب یافته، اگرچه رنگ اقلیمی غزلهای او بیشتر تحت تاثیر سنت ادبیات کلاسیک است و آشنایی او با سنت ادب فارسی و تسلط بر شعر کلاسیک از رنگ محلی اشعارش کاست.
عشق وجه غالب آثار معینی کرمانشاهی
عشق یکی از مهمترین و پرتکرارترین مفاهیم در اشعار معینی کرمانشاهی محسوب می شد. بهگونهای که مضمون و وجه غالب اشعار معینی عشق ( مجازی و حقیقی) است. آن چه به شعر شور، تازگی و زندگی میدهد یا آن را بیشور و حیات میکند، دستِکم در وهله نخست، زبان است. باستانگرایی در سطح واژگانی و نحوی یکی از شیوههای احیای کلام است که شاعران، بجا و بیجا، فراوان از آن بهره بردهاند تا شعرشان به رخوت و سستی گرفتار نشود و جاندار و جاری باشد. معینی کرمانشاهی با تکیه بر این شیوه گاه توانست شعرهایی ناب و عمیق به فراخنای تاریخ بسراید.
رحیم معینی کرمانشاهی علاوه بر فعالیت در عرصه شعر و شاعری، دستی هم بر آتش روزنامهنگاری داشت. او در ۱۳۲۸ در کرمانشاه روزنامه سلحشوران غرب را بنیاد کرد. این روزنانه به همراه چند نشریه دیگر که در کرمانشاه به چاپ میرسیدند، نام مطبوعات ملی کرمانشاه را بر خود نهادند. روزنامه سلحشوران غرب پس از سقوط دولت مصدق در ۱۳۳۲، توقیف و معینی کرمانشاهی برای مدتی به زندان افتاد و از شغل خود در بانک سپه نیز اخراج شد.
از معینی کرمانشاهی اشعار و ترانههای ماندگاری به یادگار مانده است؛ اشعاری چون عجب صبری خدا دارد، لوح مخدوش، با مطلعِ، من نگویم که به درد دل من گوش کنید، بهتر آن است که این قصه فراموش کنید و ترانههایی مانند رفتم که رفتم، یاد کودکی، بهار من گذشته شاید، گمراه، نگرانم، نوای دل، تنهایی و آشفتهحالی که در سالهای گذشته برخی از آنها با صدای علیرضا افتخاری بازخوانی شدهاند.
بیش از ۴۰ ترانه از معینی کرمانشاهی در کنار اساتید آهنگساز و نوازندهای چون علی تجویدی، پرویز یاحقی، جواد لشکری، حبیبالله بدیعی و همایون خرم به آوا و موسیقی تبدیل شدهاند؛ ترانههایی ماندگار که از گذشته تا به امروز همچنان تازه و پرهوادار به جا ماندهاند.
معینی کرمانشاهی تا واپسین سالهای زندگانی از نوشتن و سُرایش شعر و ترانه دست نکشید در حالی که در سالهال پایانی زندگیاش از کهولت سن و سنگینی گوش رنج میبرد. او سرانجام در ۲۶ آبان۱۳۹۴ پس از چند روز کسالت و به دنبال آن عارضه قلبی زندگی را بدرود گفت و به نامی جاودان در پهنه شعر و ادبیات ایران زمین بدل شد. این شاعر و ادیب گرانقدر در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شده است.
مرا بی یار و غمخوار آفریدند
مرا بیمارِ بیمار آفریدند
مرا با درد عشق سینه سوزی
از اول، بی پرستار آفریدند
مرا دائم قرین رنج کردند
چو گل در سایه خار آفریدند
مرا چون مرغ خوشخوانی در این باغ
گرفتارِ گرفتار آفریدند
مرا لبریز محنت خلق کردند
مرا از غصه سرشار آفریدند
روز بیست و یکم هر ماه در گاهشماری زرتشتی به نام ایزد رام در پیوند است. در اوستا با صفت «بخشندهی چراگاه و اغذیهی خوب» از وی یاد شدهاست.
واژهی رام به معنای آرام، خوشحال، مطیع آمدهاست و هنوز هم این واژه به همین صورت یا به صورت رامش در معنی صلح و شادی و سازش به کار میرود. در این آیین گل خیری زردرنگ به این ایزد ویژه شده است.
رام یا ایزد رام، که در اوستا به صورت رامه یا رامن آمده و در زبان پهلوی به صورت رامشن یا همان رام خوانده شدهاست، در آیین زرتشت یکی از ایزدان یا فروزهی در خور نیایش است. این ایزد که آن را وای وه نیز گفتهاند، بر روز بیست و یکم هر ماه که آن را رام روز مینامند، موکّل است. چهارمین روز نَبُر یا پرهیز از خوردن گوشت است.
در کنار بهمن (وهمن یا وهومانا از امشاسپندان) سه دستیار او قرار میگیرند که نخستین آنها ماه، دومین گؤشورون و سومین رام است که قرینهٔ وای محسوب میشود و در زندگی بعد از مرگ نقش خاصی را ایفا مینماید. در واقع در زندگی پس از مرگ، رام به ارواح نیکوکار و عادل مدد میرساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند. رام یکی از جنبههای زمان نیز به شمار میرود او نخستین پزشک مینوی است که چاره و درمان دردها به دست او سپرده شده است.
فردوسی میسراید:
ترا روز رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد
یک پاسخ
یادشان گرامی و بهشتی روان باد استاد معینی کرمانشاهی را با ذوق و هنر نابشان