امروز زامیاد ایزد و اسفندماه ۳۷۵۹ گاهشمار زرتشتی، 22 اسفندماه ۱۴۰۰ خورشیدی، 13 مارس 2022 میلادی
ایرج میرزا، ۲۲ اسفندماه ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران درگذشت. ایرج میرزا با تخلص «جلالالممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهی ایرانی در روزگار مشروطیت اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.
ایرج میرزا در قالبهای گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهی واژهها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود. آثار ایرج میرزا را میتوان به ۲ بخش پیش و پس از مشروطه تقسیم کرد؛ اشعار دوره پیش از مشروطه او که مربوط به دوران جوانیاش می شود، بیشتر قصایدی در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است. ایرج میرزا از ۱۹ سالگی به عنوان شاعر در دستگاه قاجارها گمارده شده بود و برای عیدها و مراسم رسمی شعر میسرود اما از آنجا که از سرودن مدایح درباری بیزار بود از این شغل خارج شد و پیشه منشیگری و دبیری را عهدهدار شد. بخش بزرگی از این دسته اشعار ایرج امروزه در دست نیست و اما اشعار دوره پس از مشروطه ایرج، بیشتر به انتقادهای اجتماعی در قالب مضامین بکر اختصاص دارد و دارای اعتبار ادبی بیشتری هستند.
بخشی از آثار منظوم ایرج میرزا در پاسخ به مسابقات ادبی انجمنهای شاعران یا نشریههای معتبر ادبی بودهاست. قطعات «دل مادر» و «هدیه عاشق» در پاسخ به مطروحههای مجلههای «ایرانشهر و اقدام» سروده شدهاند. شعرهایی نیز با درونمایه اخلاقی، بزرگداشت مقام پدر، مادر و گسترش ادب و میهن دوستی، برای کتابهای درسی سرود. این شعرها که زبانی ساده و روان داشتند، سالها برای آموزش کودکان در کتابهای درسی به چاپ رسیدند. قطعاتی مانند ما که اطفال این دبستانیم، گویند مرا چو زاد مادر، پسر رو قدر مادر بدان از جمله این شعرها هستند.
بسیاری از اشعار ایرج را بسیاری از مردم شنیده یا خواندهاند و شاید بتوان از پرآوازهترین اشعار او شعری دانست که «مادر» نام دارد که در ادامه آمده است:
گویند مرا چو زاد مادر
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
شاهزاده ایرج میرزا، جلالالممالک از نوادگان فتحعلیشاه قاجار زاده پاییز 1253 خورشیدی در تبریز بود. ایرج به گروهی از شاهزادگان قاجار تعلق داشت که در حکمرانی بر کشور سهم موثری نداشتند. پدر و پدربزرگش هردو شاعر بودند و او طبع شعریاش را از آنها به ارث برده بود. وی فارسی، عربی و فرانسوی را در تبریز نزد عارف اصفهانی و نصراله بهار شیروانی آموخت. خط نستعلیق را خوب مینوشت. او در سال ۱۳۰۳ سمت بازرس کل امور مالیه خراسان را رها کرد و بهتهران آمد. اقامت ایرج در خراسان که پنج سال به درازا انجامید، بارزترین دوران کوشش ادبی وی بود. او نمیتوانست نسبت به جنبشهای آزادیخواهی که در همه جای کشور پدید آمده بود، بیاعتنا باشد و در اشعاری که در این زمان سرود. سادگی و صمیمیت، عمق اندیشه و لحن افشا و اعتراض بهطور کاملا آشکار به چشم میخورد و در این سالهاست که او را بهعنوان یک شاعر بزرگ ملی میشناسند. وی در هنگام ورود به تهران با استقبال گرم و پرشور ادبا و شعرا و مردم عادی که اندیشههای خود را در شعر او دیده بودند روبهرو شد.
وی شاعری را شغل و حرفه خود قرار نداد و جز به حکم تفنن و فرمان طبع، شعر نمیسرود، حتا در آغاز از لقب فخر الشعرایی که امیرنظام به او داده بود استفاده نکرد. او تا میانهی عمر کمتر شعر گفته و اشعار او منحصر بههمان قصاید و اشعاری بود که جنبه تفنن و شوخی دوستانه داشت.
سرانجام این شاعر منتقد بیپروا در ۲۲ اسفندماه ۱۳۰۴ خورشیدی به سبب سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه ظهیرالدوله در شمال تهران به خاک سپرده شد. روی سنگ قبر او نیز نوشته شد:
این که خفته است در این خاک منم
ایرجم ایرج شیرینسخنم
مدفن عشق جهان است اینجا
یک جهان عشق نهان است اینجا
هرکه را روی خوش و خوی نکوست
مرده و زنده من عاشق اوست
بیستوهشتمین روز ماه، در گاه شمار مزدیسنی زامیاد ایزد نام دارد. زامیاد (زم ، زمین + یزد) یا زامیاد نام فرشتهی زمین است که با صفت نیک کنش، از او یاد شده است. در آیین مزدیسنا زمین هم چو آسمان پاک و ورجاوند است زیرا با سه آخیشج دیگر، آب، آتش و هوا آخیشج های چهارگانه را تشکیل میدهند. زامیاد به چَم زمین است. ایزد زامیاد از ایزدان همکار امشاسپند اَمرداد است. زمین سرچشمهی همهی دادهها برای زندگی بهتر آفریدههایی است. که روی آن زندگی میکنند. ایزد زامیاد (زمین) با ایزد آسمان جداگانه سپندینه شمرده شدهاند. زمین نماد مادر است برای مرتو و دیگر جانداران زندهی روی آن به هر روى ستودنی و سپندینه بوده و در آموزشهای دین پاک بهی مزدیسنی به نگهداری پاک و نیکو از آن بسیار سفارش شده است. گویند در این روز درخت نشاندن و تخم کاشتن و آبادانی کردن بسیار خوب است.
گیاه این روز «بانو اسپرغم» یا همان ریحان است.
“مسعود سعد سلمان”
«چون زامیاد نیاری ز می تو یاد / زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد
خاصه به پادشاه ملک ارسلان که چرخ / هرگز نداشت چو او هیچ شاه یاد.»
در ستایش زامیاد
نیایش و ستایش اهورمزدای یگانه
از همهی ،
نیكوكاران به داده های هرمز هست ،
نگهدارنده و پروراننده ی
آفریدهی زمین نیكو
را همی مىستاییم ….