فرنشین (:رییس) کارگروه تاریخ انجمن تاریانا با بیان اینکه از لحاظ تاریخی چیزی به اسم قوم فارس در ایران وجود ندارد اگفت: متاسفانه در چند سال اخیر تلاشهای اهریمنی در حال انجام است که به جامعه بقبولانند که یک گروه قومی خاص تحت عنوان قوم فارس که اتفاقا در اقلیت هم به سر میبرند تمام مملکت ایران را در قبضه خود گرفته است و با اسیر کردن بقیه اقوام ایرانی که به زعم این جماعت ملتهای ایران نامیده میشوند در واقع آنها را بدبخت و مفلوک کرده است.
در هشتمین نشست کارگروه تاریخ انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا که با موضوع بررسی جایگاه زبان فارسی در هویت ملی برگزار شد اشکان زارعی در ابتدا ضمن ابراز تاسف عمیق بابت ضایعه درگذشت سوزان بختیاریزاده گفت: خانم بختیاری زاده از جمله شخصیتهای قابل تحسینی بودند که در طول عمر کوتاه ولی پر برکت خود توانست منشاء خدمات بسیاری در زمینه فعالیتهای فرهنگی و رسانهای در استان خوزستان شود.
خانم سوزان بختیاریزاده نمونه یک فعال رسانهای متعهد و متخصص بود
فرنشین کارگروه تاریخ انجمن تاریانا خانم بختیاریزاده را دارای ویژگیهای برجسته اخلاقی و نمونهای از تعهد و تخصص توأمان کاری دانست و یادآوری کرد: این فعال مدنی همیشه با یک علاقهای خاص و مثالزدنی در بسیاری از نشستهای هفتگی انجمن تاریانا شرکت میکرد و البته یک عرق ملی قابل تحسینی هم نسبت به تاریخ و فرهنگ این مملکت داشت بطوریکه بسیار نگران تحریفها و وارونگیهایی بود که متاسفانه اینروزها در تاریخ خوزستان انجام میشود.
وی ادامه داد: متاسفانه ایشان پس از یک دوره طولانی کشمکش با بیماری سرطان سرانجام در روز شنبه ۲۰ بهمن ۹۷ دارفانی را وداع گفت و انجمن تاریانا ضمن تسلیت مجدد بابت این ضایعه غیرقابل جبران بر خود وظیفه میداند که اولین نشست پس از درگذشت این بانوی بزرگوار را امروز پس از اعلام یک دقیقه سکوت به نام وی برگزار کند…. یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد.
هویت ملی عامل یکپارچگی کشور را فراهم میکند
این استاد دانشگاه عنوان کرد: برپایه دانشنامههای سیاسی و باور جامعه شناسان، تمامی جوامع انسانی که در یک جغرافیای سیاسی زندگی میکنند به تدریج میان آنها خودآگاهیهایی مشترک و منافع عمومی به وجود میآید که این منافع عمومی و خودآگاهیهای مشترک در ادامه زمینهساز پیدایش ارزشهای ملی یا وجدانی گروهی میشود که به آن اصطلاحا هویت ملی میگویند.
وی در مورد نتایج و دستاوردهایی که هویت ملی برای شهروندان یک کشور دارد توضیح داد: هویت ملی زمینهساز یکپارچگی و همبستگی ملی را فراهم میکند و موجبات دلبستگی بین شهروندان و علاقهمندی آنها به آب و خاک و سرزمین مادریشان میشود.
زارعی گفت: هویتملی از اجزاها و اندامهای گوناگونی چون سرزمین، زبان، تاریخ، دین و فرهنگ مشترک پدید آمده است که هرکدام از این اجزا در آرمان سازی یک جامعه نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند.
بیگانگان برای نابودی یک جامعه ابتدا زبان آن را هدفگیری میکنند
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه در میان اجزای سازنده هویت ملی “زبان” نقشی بسیار ممتازی را برعهده دارد توضیح داد: عامل زبان مشترک با ایجاد پیوندهای هرچه بیشتر در بین شهروندان یک جامعه میتواند زمینهساز آشنایی با تاریخ نیاکانی آنها را فراهم کند و این مسئله به خودی خود نه تنها دلبستگیهای سرزمینی را در بین شهروندان یک جامعه بیشتر میکند بلکه تلاشها را نیز برای ماندگاری هرچه بیشتر سرزمینشان را نیز بیشتر خواهد کرد.
وی در ادامه برای روشن شدن هرچه بیشتر این مسئله به نقش شوم بیگانگان در از بین بردن زبان ملی یک کشور اشاره کرد و تصریح کرد: همیشه حکومتهای بیگانه برای از بین بردن یک جامعه ابتدا زبان آن را مورد هدف قرار میدهند تا با این کار ضمن بین بردن تاریخ و ریشههای فرهنگی جامعه مذکور، موجبات تهی شدن و نهایتا اضمحلال آن جامعه را فراهم کنند. به طور مثال انگلستان وقتی که میخواست اقدام به تصاحب شبه قاره هندوستان بکند ابتدا با زدن ریشه زبان فارسی، جوانان هندوستانی را با سعدی، حافظ، مولوی، عطار و فردوسی بیگانه کرد و زبان اردو را که چیزی در چنته نداشت تقویت کرد تا نهایتا جوانان هندوستانی در این برزخ ایجاد شده به زبان انگلیسی روی بیاورند.
زارعی اضافه کرد: البته روسها نیز به همین منوال وقتی که خواستند سرزمینهای جدا شده از ایران را تا ابد به نام خود بیمه کنند ابتدا به ریشه زنی زبان ایرانی در این مناطق پرداختند چرا که زبان فارسی یک زبان زندهای با معنویات فراوانی از فلسفه و عرفان است که دارای کلام بزرگانی چون مولوی، حافظ، سعدی، فردوسی و..میباشد. لذا روسها زبان فارسی را زدند تا بتوانند زبان خود را حاکم کرده و از پوشکین، داسایفسکی و چخوف بگویند.
از لحاظ تاریخی چیزی به اسم قوم فارس در ایران وجود ندارد
فرنشین کارگروه تاریخ انجمن تاریانا ضمن بیان این مطلب که ایران سرزمین هزاران ساله با تاریخی کهن است که باید به آن افتخار کنیم اظهار کرد: علیرغم اینکه ایران در طول تاریخ کهن خود با تندبادهای بسیاری از جمله یورشهای بیامان یونانیان، مغولان، تیموریان و نژادپرستیهای امویان و عباسیان مواجه بوده است ولی با اتکا به همین اجزای هویت ملی خود که زبان فارسی نیز از اجزای مهم آن به شمار میآید توانست با پشتسر گذاشتن این اتفاقات سخت همچنان پابرجا و استوار باقی بماند.
وی تصریح داشت: محمد حسنین هیکل روزنامهنگار نامدار مصری میگوید اگر ایران ماند و مثل ما مصریها عرب نشدند تنها بدین خاطر بود که شخصیتی بزرگی چون فردوسی را در دامان خود داشت که قطعا منظورش از فردوسی نیز همین زبان فارسی است که کتاب شاهنامه با آن سروده شده است.
زارعی ادامه داد: سلیمان بن عبدالملک اموی نیز میگوید ایرانیان علیرغم اینکه هزار سال بر ما حکومت کردند ولی هیچگاه به ما محتاج نشدند ولی ما طی صد سالی که از صدر اسلام تا الان بر آنها حکومت کردهایم هیچگاه بدون کمک آنها نتوانستیم حکومت بکنیم.
این استاد دانشگاه در مورد علت این اعتراف خلیفه اموی گفت: در دوره خلافت امویان و عباسیان تمامی کارهای دیوانی و اداری خلفا در دست ایرانیانی بود که به زبان فارسی کتابت میکردند و وقتی هم که این دیوان به زبان عربی تدوین شد یک ایرانی انجام دهنده این کار بود البته علم صرف و نحو عربی هم بعدها توسط ایرانیان به وجود آمد.
وی عنوان کرد: متاسفانه علیرغم اینکه زبان فارسی به عنوان یکی از ارکان مهم هویت ملی تاکنون نقش به سزایی در همبستگی ملی و پایداری فرهنگ و تمدن ایرانیان داشته است ولی طی چند سال اخیر برخی تلاشهای اهریمنی در حال انجام است که جایگاه این زبان ملی و تاریخی ایرانیان را تا حد یک زبان قومی و محلی تنزل دهند.
زارعی گفت: واژههای رسمی، ملی و تاریخی شاید در کشورهای دیگر معنای خاصی از آنها استنباط نشود اما در ایران همیشه معنای یکسانی در طول تاریخ این سرزمین کهن داشته است یعنی زبان فارسی چه پیش و چه بعد از اسلام به عنوان زبان رسمی، ملی و تاریخی ایرانیان دارای جایگاه ویژهای بوده است.
این پژوهشگر تاریخ با بیان اینکه از لحاظ تاریخی چیزی به اسم قوم فارس در ایران وجود ندارد اظهار کرد: متاسفانه در چند سال اخیر تلاشهای اهریمنی در حال انجام است که به جامعه بقبولانند که یک گروه قومی خاص تحت عنوان قوم فارس که اتفاقا در اقلیت هم قرار دارند تمام مملکت ایران را در قبضه خود گرفته است و با اسیر کردن بقیه اقوام ایرانی که به زعم این جماعت ملتهای ایران نامیده میشوند در واقع آنها را بدبخت و مفلوک کرده است. به زبان سادهتر این جماعت اهریمنی از قوم فارس هیولایی ساختهاند که بر سرزمینهای این ملل چیره شده است و اینان حتی نام ایران را نیز نام تازهای میدانند که به وسیله رضاشاه پهلوی تحمیل شده است.
وی در مورد چگونگی اطلاق نام پارس به ایرانیان گفت: یونانیان در زمانی که برای اولین بار با تاریخ ما آشنا شدند هخامنشیان بر این سرزمین ایران حکومت میکردند و از آنجایی که آنها از جمله حکومتهای پارسی نژاد ایران به حساب میآمدند لذا واژه پارس از اینجا در ضمیر ناخودآگاه یونانیان قرار میگیرد و آنها نیز که بعدها مادر فرهنگی اروپائیان شدند این نام پارس یا پرشین را به کل اروپائیان منتقل کردند. بنابراین از این زمان به بعد واژه پارس در بین یونانیان، رومیان و سایر اروپائیان به سرزمین ایران اطلاق میشود و در منابع تاریخی خود نیز میآورند. البته رومیان نیز به همین منوال اشکانیان پارتی نژاد را پارس، پرسین و پرسیا میگفتند.
«ایران» نامی با قدمت کهن تاریخی است
زارعی ایران را نامی با قدمت کهن تاریخی دانست و در این زمینه تصریح کرد: ایرانیان از قدیم خود را ایرانی میگفتند و در کتاب اوستا هم به این مساله اشاره شده است و همچنین ما در دوره ساسانیان نیز به وفور و فراوانی با نام و واژه ایران برخورد میکنیم مثل ایرانشهر، ایران دبیر بد، ایران دبیر ارتش دارن، فر شاهی ایرانی و …پس بنابراین ایران نام کهنی است که به هیچ عنوان توسط شاهان پهلوی ساخته نشده است.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا در ادامه با بیان اینکه اعراب در کنار نام عجم از اسم ایران نیز استفاده می کردند اظهار کرد: تیمور ترکنژاد در تمامی نامهنگاری های خود سرزمین ما را ایران خطاب میکند و در تاریخ معاصر و از جمله در دورههای صفویه و قاجاریه نیز تمامی قراردادهای منعقده با دیگر کشورها به نام ایران بسته شده است.
وی عنوان کرد: واژه فارس برآیند یک قوم، یک جغرافیا و یک زبان نیست و زبان فارسی نیز همیشه نام آن زبان فارسی بوده و برآیندی از همه ایران است یعنی زبان فارسی ریشه در تاریخ کهن ما و همه گویشهایی دارد که در این سرزمین زندگی کرده و میکنند.
زارعی عامل اصلی پیدایش دستهبندیهای قومی و زبانی در ایران را استعمار پیر انگلستان دانست و گفت: امروزه این دستهبندیهای قومی و زبانی دستاویزی شده برای گروههای مختلف قومی چون پانترکیسم، پان عربیسم، پان کردیسم و غیره تا به دروغ خود را به عنوان مفلوک و بدبخت در یکسو قرار بدهند و بر طبل تبعیض قومی بکوبند و بگویند که این فارسهای ظالم همچون هیولایی هفتسر در حال خوردن حق ما هستند. در حالی که به هیچ عنوان چنین چیزی صحت ندارد.
زبان رسمی ایران پس از اسلام، همیشه فارسی بود
این استاد دانشگاه با بیان اینکه زبان رسمی ایران پس از اسلام نیز همیشه فارسی بوده است عنوان کرد: اولین نمود این مساله را در حکومت محمود غزنوی میبینیم. یعنی غزنویانی که ترکنژاد بودند و هیچ قرابتی با نژاد آریایی و پارسی ایرانیان نداشتند زبان رسمی و دیوانی خود را فارسی برگزیدند.
وی افزود: سلجوقیانی ترکنژادی هم که پس از غزنویان به ایران وارد شدند آنها نیز زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی و دیوانی حکومت خود برگزیدند و حتی پا را فراتر از این هم گذاشتند بطوریکه ملکشاه سلجوقی، سلطان سنجر و نیز آخرین سلطان این سلسله حکومتی به نام طغرل سوم اقدام به سرایدن انواع چکامههای موزون به زبان فارسی کردند؛ این خیلی حرف است که یک حکومت ترک نژاد که بر ایران قالب شده است زبان قوم شکست خورده را پذیرفته و آن را به عنوان زبان رسمی و دیوانی حکومت قلمرو خود میپذیرد.
زارعی رسمیت و گسترش یافتن زبان فارسی در دوره عثمانیان را نیز مرهون تلاشهای ترکان سلجوقی دانسته و در این زمینه توضیح میدهد: ترکان سلجوقی پس از شکست امپراطوری روم در جنگ ملازگرد و تصرف بیزانس، شاخهای را از سلجوقیان با نام سلاجقه روم در آنجا تاسیس میکنند و در آنجا اقدام به گسترش فرهنگ و زبان فارسی و ایرانی میکنند و این سلسه حکومتی که حتی بر فرزندان خود نامهای اصیل ایرانی چون کیخسرو، کی قباد و کیکاووس میگذاشتند بعدها به نوعی زمینه ساز گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در سلسله عثمانی هم میشوند.
این پژوهشگر ادامه میدهد: به همین دلیل است که سلطان محمد فاتح وقتی که امپراطوری عثمانی را تاسیس میکند زبان رسمی و دیوانی امپراطوری عثمانی را زبان فارسی اعلام میکند و تا به نزدیک به ۳۰۰ سال هم زبان فارسی همچنان زبان رسمی و دیوانی عثمانیها باقی میماند یعنی تا ۳۰۰ سال با این زبان نه تنها سخن میگفتند بلکه نامهنگاری هم میکردند و حتی برخی سلاطین عثمانی هم با تخلص فارسی نیز به شعر سرایی میپرداختند که در این خصوص میتوان به سلطان سلیم و سلطان سلیمان معروف اشاره کرد.
وی با بیان اینکه سلسلههای بعد از سلجوقیان نیز در ایران زبان رسمی و دیوانی خود را فارسی میگذارند اظهار کرد: چنگیز خان مغول در هنگام اعلام حمله عمومی به ایران در یک سخنرانی معروف به تمامی سربازان خود فرمان میدهد که پس از تسخیر ایران باید با زنان ایرانی ازدواج کنید تا نسل مغول در این کشور گسترش پیدا کند؛ البته اگر چه این ازدواجها در برخی از مناطق ایران انجام گرفت و نسلهای دورگه مغولی و ایرانی در این مناطق پدید آمد اما این نسل جدید که پدری مغول و مادری ایرانی داشتند با میل و رغبتی تمام حافظ، سعدی و شاهنامه را به زبان فارسی خواندند و به نوعی میتوان گفت که نقشهها و آرزوهای جناب چنگیز خان مغول را به باد دادند.
زارعی ضمن اشاره به این مطلب که آخرین امرای مغول نیز تحتتاثیر تمدن و فرهنگ غنی ایرانیان نهایتا اسلام ایرانی را پذیرفته و به تشیع مشرف میشوند عنوان کرد: در زمان مغولان نیز زبان فارسی به عنوان زبان رسمی ایران برگزیده شد بطوریکه حتی دو تن از ایلخانان مغول با نامهای گیوک خان و منگوقاآن به زبان فارسی با شاهان اروپا و از جمله فرانسه( پاپ اینوسان چهارم و سن لویی پادشاه فرانسه) نامهنگاریهای بسیاری میکنند.
فرهنگ و تمدن والای ایرانیان همه فاتحان وحشی خود را ایرانی کرد
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا یادآوری کرد: واقعا این خیلی حرف است که مغولانی که با وحشیگری تمام ایران را به تصرف خود درآوردند و حتی نیشابور آنزمان را که پایتخت علمی جهان اسلام بود را با خاک یکسان میکنند هویت ایرانی را پذیرفته و زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی و دیوانی خود برمیگزینند.
وی با بیان اینکه تیمورلنگ هم پس از حمله به ایران همین رویه را ادامه میدهد اظهار کرد: تیمور لنگی هم که سهبار به ایران حمله میکند و شهرهای بسیاری از ایران را ویران میکند پس از تصرف کشور زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی و دیوانی خود انتخاب میکند و حتی نام فرزند و جانشین خود را نیز شاهرخ از اسامی اصیل ایرانی میگذارد. در واقع این اگر توانایی و قدرت فرهنگی ایرانی نیست چه میتواند باشد که یک قوم قالب پس از استیلا بر قوم مغلوب به جای دیکته کردن فرهنگ خود، اینچنین محصور فرهنگ و تمدن قوم مغلوب میشود.
زارعی گفت: تیمور لنگ علیرغم اینکه ترکنژاد و مغول زاده بود اما وقتی که میخواهد به سلطان بایزید عثمانی که اتفاقا آنهم ترک زبان است اعلام جنگ بدهد با زبان فارسی نامه مینویسد و جالب اینجاست که سلطان عثمانی هم به صورت فارسی به او جواب میدهد و البته اینگونه نامهنگاریهای تیمورلنگ تنها به سلطان عثمانی نیز خلاصه نبوده بلکه مکاتباتی از وی با فرماندار مصر و نیز شارل ششم پادشاه فرانسه هم به زبان فارسی در تاریخ وجود دارد.
این استاد دانشگاه افزود: البته بعدها شاخهای از تیموریان نیز تحت عنوان گورکانیان پس از تصرف هندوستان، زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی خود انتخاب میکنند و باعث میشوند که زبان فارسی تا ۵۰۰ سال پس از آن همچنان به عنوان زبان رسمی هندوستان شناخته شود و از دل آن بزرگانی چون دهلوی، اقبال و نویسندگانی دیگر پدید بیایند.
زارعی میگوید: این چیزی جز بزرگی فرهنگ و تمدن والای ایرانیان نیست که در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود توانستند فاتحان وحشی را که از لحاظ تمدنی هیچ بویی نبرده بودند را آنچنان در کوره فرهنگ و تمدن والای خود گداخته و حل کند که همگی آنها نه تنها به مرور زمان ایرانی شدند بلکه در مقابل این تمدن عظیم هم وادار به اعتراف و کرنش شوند.
زبان فارسی برآیندی از روح و جان ایرانیان در طول تاریخ است و هیچگاه با زور و اجبار زبان رسمی ایران نشده است
وی با بیان اینکه فاتحان ایران پس از مدتی همگی دلباخته فرهنگ و تمدن ایرانی و زبان فارسی میشدند گفت: وقتی که یعقوب لیث صفاری به عنوان حاکم بخش کوچکی از سرزمین ایران در جواب یکی از شاعران اردوگاهش که شعری را به زبان عربی در وصفش میسراید شدیدا عکسالعمل انتقادی نشان میدهد و میگوید چرا با زبانی که من نمیفهمم شعر خود را میسرایی و به او اخطار میکند که از این پس تنها به زبان فارسی شعرهای خود را عرضه کن آیا فاتحانی چون محمود غزنوی، ملکشاه سلجوقی و دیگر پادشاهانی که چه بسا قدرت و قلمرو بیشتری از یعقوب لیث صفاری داشتند نمیتوانستند به قوم مغلوب خود یعنی ایرانیان اینچنین دستور دهند که مثلا از این پس شاعرانتان باید به زبان ترکی شعر بگویند؟ مسلما که میتوانستند ولی نکردند ..چرا؟ چون میدانستند زبانشان تهی است و همگی آنها به قدرت زبان فارسی و به فرهنگ و تمدن ایرانی نه تنها ایمان کامل داشتند بلکه دلباخته آن نیز بودند.
زارعی با بیان اینکه زبان فارسی امروزی برآیندی از روح و جان همه ایران بوده و هیچگونه زور و اجباری در قرار دادن آن به عنوان زبان رسمی کشور وجود نداشته است افزود: در دوره صفویان سام میرزا یکی از فرزندان خاندان صفوی کتابی تحت عنوان تحفه سامی مینویسد که در آن از ۴۰۰ شاعر آذربایجانی نام میبرد که به زبان فارسی شعر میسرایند و البته خود سلاطین صفویان هم مانند دیگر سلسلههای پیش از خود با قرار دادن زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و دیوانی کشور اقدام به کتابت و نامهنگاری با این زبان میکردند.
اقوام مشروطه خواه ایران پس از فتح تهران با زبان فارسی فتح نامه خود را قرائت کردند
این پژوهشگر تاریخ در ادامه سیر نقش و جایگاه زبان فارسی در حکومتهای ایران پس از اسلام به دورههای زندیه، افشاریه و قاجاریه میرسد و با اذعان به اینکه در تمامی این دورهها نیز زبان فارسی در جایگاه اول کشور قرار داشته است نهایتا به مسئله مشروطه در ایران هم اشاره میکند و میگوید: وقتی که محمدعلی شاه قاجار مجلس مشروطه را به توپ میبندد و برای ۱۳ ماه فرآیند مشروطه را در ایران به تعطیلی میکشاند از سه جای ایران اقوامی با سه گویش مختلف از جنوب، شمال و منطقه آذربایجان برای بازگردانی مجدد مشروطه و مردمسالاری و نیز سرکوبی مستبد قاجاری علم قیام برمیدارند. یعنی قشون بختیاری به سرکردگی سردار اسعد بختیاری، آزادیخواهان تبریزی به رهبری ستارخان و باقرخان و همچنین قوای شمالی به فرماندهی محمد ولی خان تنکابنی به عنوان نمایندگانی از سه گویش ایرانی متحد و منسجم میشوند و در حالی که پرچم سهرنگ ایران بزرگ را در دست دارند موفق به سرکوب استبداد محمدعلی شاهی میشوند و سپس پیروزمندانه در میدان بهارستان آن زمان یعنی جمهوری فعلی با زبان شیوای فارسی آغاز دوباره مشروطه در ایران را اعلام عمومی میکنند. آری اینان نیاکان ما بودند که نه تنها به ایران بزرگ و یکی بودن همه ما در قالب یک ملت کهن و باستانی اعتقاد راسخ داشتند بلکه به زبان فارسی به عنوان زبان رسمی، ملی و تاریخی ایران زمین باور عمیق داشتند.
ضعیف شدن زبان فارسی مقدمه تجزیه ایران است
وی در جمع بندی کلام خود زبان فارسی را تمامی دورههای تاریخی پس از اسلام یگانه زبان رسمی و ملی ایرانیان دانست و تصریح کرد: بنابراین اگر در این زمانها بدون کوچکترین اجباری نویسندگان و شعرای ما به زبان فارسی کتابت کرده بودند در عصر معاصر هم کتابهای صمد بهرنگی آذری زبان، ترانههای زیبای رحیم معینی کرمانشاهی کرد زبان، اشعار جاودانه پروین اعتصامی آذری زبان و غیره نیز بدون کوچکترین اجباری و تنها با میل و رغبت آنها به صورت فارسی سروده و نوشته شده است و صدالبته در خیلی پیش از زمان صفویان هم این مسئله صادق بوده است یعنی وقتی که بزرگان، دانشمندان، فیلسوفان و شاعران بزرگی همانند نظامی گنجوی شاعر و داستانسرای سده ششم هجری قمری در شعر خود اینچنین میگوید که “همه عالم تن است و ایران دل” بیگمان نشانه میل و رغبت شاعر به زبان فارسی و عدم وجود کوچکترین اجباری در ارائه اثر این شاعر به زبان فارسی است.
رئیس کارگروه تاریخ انجمن تاریانا با بیان اینکه تصریح کرد: البته این مباحث ذکر شده تنها جزئی از مستندات و شواهد فراوان و غیر قابل انکار موجود در بحث زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و تاریخی ایرانیان در طول تاریخ است و بیگمان همین قطره کوچک از دریای بیکرانی که در این خصوص وجود دارد نیز میتواند پاسخ محکمی باشد به کسانی که عامدا یا آمرا و یا از روی ناآگاهی میخواهند به جامعه ما اینچنین القاء کنند که زبان فارسی طی ۶۰ تا ۷۰ سال اخیر و آنهم با سیاستهای یکسانسازی رضاشاه پهلوی به عنوان زبان رسمی ایران انتخاب شده و در گذشته هیچگونه جنبه رسمیت در تاریخ این سرزمین اهورایی نداشته است.
زارعی ضمن تاکید بر این مطلب که زبان فارسی همیشه در طول تاریخ ایران زمینه همبستگی ملی کشور را فراهم کرده است خاطر نشان میکند: متاسفانه امروزه دستهای پلیدی در کار است که میخواهد با توسل به یکسری دروغ پردازیهای تاریخی و غیره نقش و جایگاه زبان فارسی را در ایران امروز هرچه بیشتر از قبل کمرنگ و کمرنگتر کنند تا بدین وسیله بتوانند با ضعیف کردن هرچه بیشتر زبان فارسی، همبستگی ملی را خدشهدار کرده و در واقع نقشه پلید خود را که همانا تجزیه و پاره پاره شدن کشور ایران است را پیاده سازی کنند.
زارعی ضمن اشاره به سخنان رهبری در تیرماه سال ۹۵ در رابطه با هویت ملی گفت: ایشان در این سخنان عنوان کردند که منافع ملی باید منطبق با هویت ملی باشد نه اینکه هویت ملی را تابعی از منافع ملی قرار دهیم یعنی مقام رهبری در سخن خود به آشکارا میگویند که هویت ملی نسبت به منافع ملی در ارجحیت قرار دارد.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه وامگیری از سخنان رهبری انقلاب در مورد هویت ملی اظهار کرد: رهبری در این سخنان خود هویت ملی ایرانی را نیز برآمده از چهار مولفه زبان فارسی، مسلمانی، انقلابیگری و عمق تاریخ ایران دانست. یعنی ایشان به عنوان شخص اول مملکت در تعریف هویتملی به خوبی زبان فارسی را به عنوان مولفه اول معرفی کرده و ضمن ستایش و تایید آن میگوید این زبان فارسی هویت ملی تمامی مردم ایران است.
برطبق اصل ۱۵ قانون اساسی تنها زبان رسمی کشور «فارسی» است
وی در بخش پرسش و پاسخ این نشست در جواب پرسش یکی از شرکتکنندگان در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی گفت: قانون گذار در اصل ۱۵ قانون اساسی به صراحت عنوان میکند که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است و کلیه مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به این خط و زبان باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس و در کنار زبان فارسی آزاد است.
زارعی با بیان اینکه اصل ۱۵ قانون اساسی را باید در دو بخش جداگانه مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم اظهار کرد: در بخش اول اصل ۱۵ قانون اساسی که در مورد خود زبان فارسی است به زعم اینجانب قانونگذار با آوردن لفظ “باید” خواسته است که بر جایگاه ویژه و رسمی زبان فارسی در کشور مهر تایید بزند زیرا در قسمت به صراحت اعلام کرده است که باید تمامی اسناد، مکاتبات و تدریس در کشور با این زبان انجام شود یعنی برطبق این اصل قانون اساسی “زبان فارسی” تنها زبانی است که قانونگذار در کشور آن را به رسمیت میشناسد و هرچیز دیگری که در کشور به غیر از زبان فارسی وجود دارد تنها گویش یا لهجه تلقی میشوند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در بخش دوم این اصل قانون اساسی که پس از کلمه “ولی” آغاز میشود منظور اصلی قانونگذار از زبانهای محلی و قومی نیز همان گویشها و لهجههای متنوع موجود در کشور است که استفاده از آنها در مطبوعات و رسانهها و همچنین تدریس ادبیات آنها در کنار زبان رسمی کشور آزاد اعلام شده است یعنی هیچ منع قانونی در این خصوص برای دولت وجود ندارد و کاملا آزاد است که با توجه به شرایط مکانی، زمانی، اقتصادی و سیاسی کشور نسبت به اجرا و یا عدم اجرای این اصل قانون اساسی مخصوصا در بحث تدریس ادبیات محلی آنها در کنار زبان فارسی تصمیم گیری کند.
اصطلاح زبان مادری در اصل ۱۵ قانون اساسی وجود ندارد
وی افزود: البته در این اصل قانون اساسی منظور نظر قانون گذار نیز ادبیات محلی بوده نه زبان قومی. زیرا مساله ادبیات محلی کاملا با بحتهای زبانی متفاوت است.
زارعی با بیان اینکه در هیچ جای اصل ۱۵ قانون اساسی اصطلاح زبان مادری آورده نشده است گفت: متاسفانه برخی با سفسطهگری میخواهند اصل ۱۵ قانون اساسی را تفسیر به رأی کنند یعنی با آوردن اصطلاحی به نام زبان مادری به جای ادبیات محلی در واقع میخواهند برداشتها را از این قانون به سمت و سوی دیگری سوق دهند.
اصل ۱۵ قانون اساسی در چه زمانی با اصل ۹ قانون اساسی متضاد میشود؟
فرنشین کارگروه تاریخ انجمن تاریانا در پایان اصول قانون اساسی را کاملا مترقی و مرتبط با هم دانست و گفت: تمامی اصول قانون اساسی به نحوی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند که نه تنها تکمیل کننده هم باشند بلکه به هیچ عنوان هم متناقض همدیگر نباشند. به طور مثال وقتی که ما در اصل ۹ قانون اساسی به وضوح مشاهده میکنیم که قانونگذار اصول استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیر اعلام میکند و بر حفظ آنها به صراحت تاکید میکند آیا پذیرش اصطلاح زبان مادری در اصل ۱۵ قانون اساسی نمیتواند در تضاد آشکار بر اصل ۹ قانون اساسی باشد؟ مسلما که در تضاد است زیرا ما اگر برداشت این افراد را در مورد تدریس زبانی مادری بپذیریم مطمئن باشید که ظرف پنجاه تا صد سال آینده وضعیت کشور به صورتی میشود که هر قسمتی از کشور به علت اینکه مردم آنجا فقط با زبان خاص منطقه خود صحبت میکنند حرف دیگر هموطنان خود را به هیچ عنوان متوجه نخواهند شد و در این صورت نه تنها وحدت و همگرایی ملی از بین میرود بلکه استقلال و تمامیت ارضی مملکت که اینهمه در اصل ۹ قانون اساسی بر آن تاکید شده است نیز به کل در معرض خطر جدی قرار میگیرد.
فرتور رسیده است.
0114