امروزه هنگامیکه از «کودک» صحبت میشود گاهی دلگیر میشویم؛ از اینکه آنها گاهی چه زود بزرگ میشوند، چه زود به مدرسه میروند یا گاهی پیش از بزرگ شدن، زودتر میفهمند! دلگیر میشویم چون به باور من: «کودک» یعنی رو به رشد و این یعنی پیشروی به سوی آینده. آیندهی یک سرزمین …
کودکانی که امروزه به دلیل مشغلههای فراوان پدر و مادر هیچ قصهی نوستالژیکی در پس ذهن خود ندارند و تمام و کمال خلاصه شدهاند در عصر ارتباطات و فضای مجازی و فناوری رعدآسا.
اما پرسشی که به ذهن خطور میکند این است که: چقدر مردمان زمانهی ما به همین «آینده» نه امیدوار بلکه اطمینان دارند؟ صحبت در مورد بیشتر کودکان و قشر گستردهای از جامعهی ایران است و نه از کودکان قشر مرفه که به لطف برخی سیاستهای نادرست مصلحتی، مرفهتر هم شدهاند. «ایران» برای همه است و نه برای «هر که بامش بیش، برفش بیشتر»!
چرا کودکان امروز نیز در فکر «مهاجرت»اند؟ آنها چه چیزی را درک کردهاند که من و سایرین، نه و یا خیلی دیرتر فهمیدیم؟ آیا آنها اصلا درکی دارند؟ بله. البته که میتوانند نخبههای این سرزمین باشند. اما درد زمانی در جسم و جانم میپیچد که در آغاز روز در قطار شهری، اتوبوس، پیادهرو، و حتا کلاس درس و از گوشه و کنار میشنوم که عدهای آمادهی مهاجرتاند! و همه فکر میکنند ماندنشان در اینجا خطاست یا به اصطلاح «حیف» شدهاند!
البته انسان در هر سنی با قدرت تخیل، شعور و اندیشهی خود، بسیاری از چیزها را تمیز میدهد، پس میتوان چنین نتیجه گرفت که بر اساس تمیز این کودکان بالغ، آنها گویا انتظار سطح کیفی بالاتری دارند که دلخوش به ماندن بشوند و با طیب خاطر بمانند و نه با زور و اجبار.
کودک امروز، آیندهی ایران به طور طبیعی به امکانات نیاز دارد؛ این آرزو نیست، این حق اوست. حق هر شهروند است. امکانات رفاهی مناسب و نه شعاری. آنچه کودک امروز از رسانهها میبیند و میفهمد در برخی زمینهها او را آگاهتر از نسلهای پیش از خود ساخته است و اینجا میرسیم به «شکاف نسلها».
شاید در یک جمله بتوان از قول هنرمند پیشکسوت تیاتر «محمد رحمانیان» اینگونه گفت: «ما ایرانیان سرزمین خود را دوست نداریم».
البته شاید به کودکانمان دوست داشتن و عشق ورزیدن و ملیگرایی را آموزش ندادهایم. بنابراین هرچه بکاریم، درو می کنیم. اگر به کودکانمان بیاموزیم و نشان دهیم که میهنش را دوست داشته باشد قطعا خود را در آیندهی ایران سهیم خواهد دانست و از اینرو آب، هوا، محیطزیست پاک، آسایش، آموزش و پرورش درست، کار، بیمه و «جایی برای زندگی» احتیاج خواهد داشت.
مجموعهی عکسهای پیشرو، حاصل 4 سال تلاش عکاس با رویکرد «کیفیت زندگی کودکان ایرانی» است که البته قشر متوسط به پایین جامعهی شهری و روستایی مد نظر بوده است. کودکانی که دستفروشی میکنند، روزنامه، گل و… آیندهی این آیندهسازان چه خواهد شد؟ با این خیل مهاجرت و «فرار» آیندهی این مملکت چه خواهد شد؟ مام میهن به که دلخوش کند؟
در نگاهی به این عکسها، درمییابیم که برخی در جستوجوی بازی، آب، سرپناه، خوراک و کار هستند، هر چند در بعضی از عکسها امید و مهربانی نیز دیده میشود؛ اینکه چند نفری شاید یک درد مشترک دارند و بدنبال یک راهکار هستند خود جای امیدواریست!
فرتورها از شرمین نصیری است.
7777