لوگو امرداد
گزارش تارنمای تحلیلی خبری عصر ایران

زرتشت؛ غریبه‌ی آشنای تقویم ایرانی

zzzzzzzzzچهارم دی‌ماه زادروز عیسی مسیح بود و پنجم دی‌ماه سا‌ل‌مرگ اشو زرتشت. هیچ یک هم نسبتی با مسلمانی ندارند اما چرا از اولی بسیار یاد می‌شود و از دومی نه؟ در حالی که تأثیر آیین زرتشت بر فرهنگ ایرانی انکار ناپذیر است.

«سپنتا نیکنام، پنجم دی‌ماه 1397 خورشیدی، در پیام گلایه‌آمیزی به مناسبت سالروز درگذشت اشوزرتشت نوشت:چند سال پیش که آموزگار کلاس دینی زرتشتیان بودم دانش‌آموزی از من پرسید که چرا مسوولان میلاد مسیح را تبریک می‌گویند ولی دو روز بعد برای درگذشت زرتشت پیامی نمی‌دهند؟!»

پنجم دی‌ماه 1398 خورشیدی هم گذشت و همچون سال‌های گذشته در ایران زمین در سال‌روز درگذشت اشوزرتشت از یگانه پیام‌آور ایرانی در رسانه‌ها و صدا و سیما یادی نشد. این در حالی است که به تازگی افزودن روزی به نام «زرتشت» درسالنمای کشور در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است. همچنان پرسش دانش‌آموز زرتشتی بی‌پاسخ ماند. تارنمای تحلیلی خبری عصر ایران در یادداشتی به واکاوی این پرسش پرداخته است. متن کامل نوشتار عصر ایران را در ادامه می‌خوانید:

عصر ایران؛ مهرداد خدیر-  پنجم دی‌ماه 1398 خورشیدی را نیز پشت سر گذاشتیم و امروز ششم دی‌ماه است. روزها از پی هم می‌آیند و می‌روند و ما نیز اگرچه اکنون، «باشندگان»‌ایم اما به «گذشتگان» می‌پیوندیم.

پس اگر از گذشتن از پنجم دی ماه می‌نویسم به سببی دیگر است و اگر چه 5 دی امسال، حال و هوای دیگری داشت اما 5 دی این نوشته در این‌باره نیست. دربارۀ زادروز بهرام بیضایی هنرمند بزرگ این سرزمین هم نیست و شوربختانه به بهانۀ شانزدهمین سالروز زلزلۀ مهیب بم نیز.

از این روست که 5 دی گذشت و باز مثل سال‌های گذشته و پار و پیرار و پیرارترها در این سرزمین در سال‌روز درگذشت «زرتُشت» یا «زردُشت» یا «اشو زرتشت» پیامبر ایران‌باستان، از او یادی نشد و صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز از کنار این مناسبت گذشت مانند پار و پیرار و پیرارترها.

در گفت و گویی از زبان سپنتا نیک‌نام عضو زرتشتی شورای شهر یزد خواندم: «چند سال پیش دانش‌آموزی از من پرسید چرا مسوولان ما میلاد مسیح را تبریک می‌گویند و برای درگذشت زرتشت هیچ پیامی نمی‌دهند و من پاسخ این پرسش را نمی‌دانم».

شاید گفته شود چون مسلمان‌ایم و ما مردمان این سزرمین، غالبا شیعه دوازده امامی هستیم و مسوولان همه چنین‌اند، چه جای یاد از زرتُشت؟ آن گاه می‌توان پرسش همان محصل از معلم خود را تکرار کرد که پس چرا میلاد مسیح را تبریک می‌گویند؟

احتمالا پاسخ خواهند داد چون عیسی مسیح علیه‌السلام از پیامبران اولوالعزم است و بارها نام او و مادرش مریم در قرآن آورده شده است. آری، اما آن «مسیح»ی که مسلمانان و شیعیان به آن باور دارند و مشخصات آن در قرآن آمده کجا و «مسیح» مسیحیان کجا؟

مسیح روایت اسلامی، نه پسر خداست، نه مصلوب شده و نه انجیل او از تحریف در امان مانده و نه نمایندگانی در واتیکان و کلیسای ارتدوکس دارد.

با این همه تولد مسیح به مسیحیان تبریک گفته می‌شود. اگرهم به خاطر جمعیت میلیاردی پیروان اوست، چرا برای میلیاردها پیرو آیین کنفوسیوس و بودا و هندوها چنین نمی‌کنیم؟

اگر به خاطر این است که در قانون اساسی از مسیحیت به عنوان یکی از ادیان سه گانه رسمی غیر اسلام یاد شده آیین زرتشت نیز چنین است و نقد اصلی بر همین پایه است.

مگر در قانون اساسی از هر سه – مسیحیت و یهود و زرتُشت- سخن به میان نیامده است؟

ممکن است گفته شود پیرامون زرتُشت، افسانه‌ها فراوان است اما اگر چنین است چرا در قانون اساسی از دین زرتشت، سخن به میان آمده و در تهران خیابان مشهوری به نام «زرتشت» مشمول تغییر نام‌های گسترده بنیاد شهید و شهرداری تهران قرار نگرفته و به تازگی روز 6 فروردین به عنوان «زادروز زرتشت» به تقویم رسمی افزوده شده است؟

اگر معیار، نام بردن از یک پیامبر در قرآن کریم باشد از 124 هزار پیامبر که شیعه به آن باور دارد گویا نام تنها 25 پیامبر در قرآن آمده که غالبا نیز از پیامبران بنی‌اسراییل‌اند و به تعبیر دکتر سروش شاید زرتشت بیرون از این فهرست باشد و نام برده نشدن در قرآن نفی پیامبری نیست چون تنها از 25 تن نام برده شده است.

همان گونه که مسیحی نبودن صاحب‌منصبان، مانع پیام برای پیروان مسیح نمی‌شود زرتشتی نبودن ما و آنان نیز توجیهی برای یاد نکردن از زرتشت نیست در سرزمینی که زاده و بالیده آن است و به ایران بزرگ فرهنگی تعلق دارد.

دلیل دیگر البته می‌تواند تبلیغات باستان‌گرایانه در عهد پهلوی اول و دوم باشد. اما این قاعده درباره‌ی کورش هم صدق می‌کند حال آن که به مرور سوء تفاهم ها رفع شد.

اگر در ماه مبارک رمضان، کنگره زرتشتیان برگزار کردند و مسلمانان و شیعیان را آزردند، گناه زرتشت نیست.

همان گونه که حکومت عربستان سعودی که بیشترین خصومت را با ما دارد بیش از همه مدعی پیامبر اسلام است.
ممکن است گفته شود برخی فقها، زرتُشت را اساساً پیامبر نمی‌دانند ولی بحث ما نظری نیست. چون اگر معیار نگاه‌های متفاوت باشد دربارۀ اهل تسنن هم دیدگاه‌ها یک‌سان نیست.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آیین زرتشت را به عنوان یکی از ادیان سه‌گانه به رسمیت می‌شناسد. مهم تر از همه این که این آیین بیش از هر آیین دیگر با فرهنگ کهن ایرانی درآمیخته است. خیابانی در تهران و روزی در تقویم به نام زرتشت نام گذاری شده و فاصله زادروز مسیح و سالمرگ او در مناسبت تقویمی تنها یک روز است. اولی چهارم دی و دومی پنجم دی.

از اولی یاد می‌شود و تلویزیون قدیم‌تر‌ها فیلم «آهنگ برنادت» را می‌گذاشت و از دومی نه. حال آن که بزرگداشت میلاد مسیح و 400 سال پس از او و به همت کونتستانتین پُل، هم بر پایه ابتکار ایرانی «یلدا» شکل گرفته است.

مهم تر از همه این که زرتشت برای ما بار فرهنگی هم دارد و جنبه‌ی تاریخی آن بر صبغه‌های مذهبی می‌چربد و اگر قرار باشد یک ایرانی در بیرون این سرزمین، از چند چهره‌ی مشهور تاریخ خود یاد کند بی‌گمان نام زرتشت را کنار کورش و ابوعلی سینا و فردوسی می‌آورد.

ایرانیان، میترایی بودند و زرتشتی شدند و بعد مسلمان و در این اسلام آوردن هم قریب 900 سال مذهب رسمی سُنی بود و از عهد صفویه مذهب تشیع، رسمیت حکومتی یافت اگر چه باور و علاقه ایرانیان به علی و اولاد علی ع بسی قدیم‌تر است و قبل از صفویه نیز حکومت‌هایی مانند آل‌بویه در پی غلبه دادن آن بودند و در شمال آفریقا نیز حکومت های شیعی شکل گرفته بود.

اما اتفاقا با این نگاه هم سهم زرتشت یا فرهنگ ایرانی را در تفاوت‌ها و تمایزهای شیعی دست‌کم در جنبه‌های آیینی باید پاس داشت.

برخی البته از منظر تاریخی می‌پرسند 5 دی در کدام سال؟ واقعیت اما این است که هر قدر که زندگی پیامبر گرامی اسلام به لحاظ تاریخی دقیق و روشن است و همین حالا می‌توانیم محل به دنیا آمدن و عبادت کردن و درگذشت و به خاک سپردن او را نشان دهیم درباره پیامبران قدیم‌تر چنین نیست و منحصر به زرتشت نیست.

نویسنده آن‌قدر اطلاع دارد که در نگاه اسلامی، ابراهیم و عیسی و موسی (علیهم السلام) در قالب «خلیل الله، روح الله و کلیم الله» توصیف می‌شوند و «اسماعیل» مسلمانان هم «ذبیح‌الله» است و با «ساموئل» یهودیان، یکی نیست و در اسلام ، پیامبران با نسبتی که با «الله» ترسیم می شود بازتعریف می‌شوند و این امکان دربارۀ زرتشت، فراهم نیست اما یادمان باشد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که به تأیید مراجع وقت شیعه رسید دین رسمی شمرده شده و با فرهنگ ایران آن قدر عجین است که اگر شرحی بنویسم اصل موضوع را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

باری، گفته یا نوشته شده که زرتشت در آتشکدۀ بلخ در حال عبادت بوده و تا گشتاسب و پسرش اسفندیار از شهر خارج می شوند، «ارجاسب» که دشمن ایران بود فرصت را مناسب می داند و با لشگری فراوان به بلخ می‌تازد و زرتشت و یارانش از جمله لهراسب را می کُشند… (همین نام ها برای بیان پیوند فرهنگی کافی است).

با این همه می‌توان امیدوار بود که از این پس در 6 فروردین که زادروز زرتشت است و نام ماه فروردین هم از «فروردین یشت» آمده و در حال و هوای نوروز و زندگی از او یاد شود.

هیچ مؤلفه ای مانند اشتراک فرهنگی به دوام و قوام یک ملت یاری نمی‌رساند. روزی که اتحادیه اروپا تشکیل شد نویسنده‌ای نوشت: نه پول مشترک (یورو) و نه بیم مشترک ( جنگی دیگر و بازگشت کمونیسم) و نه پرچم مشترک ( پرچم آبی رنگ) اتحاد نمی‌آورد. کو فرهنگ مشترک و کو زبان مشترک؟! این روزها که انگلیسی‌ها درصدد جدایی اند برخی به طعنه می‌پرسند زبان مشترک اتحادیه اروپا چیست و فرهنگ مشترک آن کدام است.

زرتشت، یکی از مؤلفه‌های «فرهنگی» ماست. با این نگاه دچار سوء تفاهم نمی‌شویم و آن را در برابر باورهای عمیق دینی که پس از زرتشت شکل گرفتند و با صفویه رنگ و بوی ملی هم یافتند و ما را از هجوم های عثمانی درامان نگاه داشتند، تصور نمی‌کنیم. 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-04