لوگو امرداد

در سوگ «غنیمت» و جان‌باختگان هواپیمای اوکراینی

agdaryهمیشه برایم نگاشتن در سوگ دوستان و هم میهنانم بسیار سخت بوده است و جان‌فرسا. اما حس ویژه‌ای آمیخته با غم، درونم را از شامگاه دیروز تا کنون فریاد می‌زند که: نگاشتن در سوگ بانو «غَنیمت» و دیگر جان باختگان کشورم در هواپیمای اوکراینی، شاید اَدای دِینی است که باید به جا آورم.

 هواپیمای مسافربری اوکراینی بوئینگ 737 چهارشنبه 18 دی ماه در پیرامون تهران واژگون شد و شماری (:تعدادی) از هم میهنانِ فرهیخته‌ی کشور در آن، جان باختند. بر پایه‌ی آگاهی سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری، 6 و 12 دقیقه بامداد چهارشنبه، هواپیمای بوئینگ 737 با 167 مسافر و 9 مهماندار فرودگاه امام خمینی را ترک کرده بود و پس از 6 دقیقه پرواز میان شهریار و پرند دچار پیشامد (:سانحه) شده و واژگون (:سقوط) گردیده است. همچنین رییس اورژانس کشور از جان باختن 147 تَن (:نفر) ایرانی و 32 مسافر غیرایرانی (اوکراینی، افغانستانی، سوئدی، کانادایی و انگلیسی) در واژگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی خبر داده است (خبرگزاری دانشجویان ایسنا، چهارشنبه 18 دی ماه 98، کد خبر 98101814172 و 98101813857).

دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و نخبگان در میان جان‌باختگان هواپیما

در میان هم‌میهنان جان‌باخته در واژگونی هواپیمای اوکراینی شماری از بهترین دانش‌آموختگان و دانش‌جویان دانشگاه‌های شریف، امیرکبیر، علم و صنعت و دانشگاه تهران و همچنین تا امروز 5 تَن از هَموَندان (:اعضای) بنیاد ملی نخبگان کشوری و نام‌های چندین پزشک و فرهیخته آگاهی‌رسانی شده است که اندوه و درد را در دل و جان کُنش‌گران (:فعالان) مدنی و اجتماعی و دوست‌داران فرهنگ ایرانی و افرادی که غم انسانیت و ایرانی بودن را دارند، نشانده است. هرچند که، آمار درست و دقیقی از شمار جان‌باختگان علمی و دانشگاهی کشور تا امروز روشن و پخش نشده است، ولی آمارها بیانگر جان باختن دست کم نیمی از آن‌ها در میان مسافران هواپیمای اوکراینی بوده است. دانش‌آموختگان و دانش‌جویانی که برای کسب بهتر و بیشتر دانش به کشور کانادا رفته بودند تا با دانش‌اَندوزی و گرفتن مدرک و درجه‌ای بالاتر بتوانند در آینده، سهمی در زمینه‌ی گسترش فرهنگ و دانش کشور داشته باشند، ولی افسوس و دریغ که در رویدادی ناگوار پَرپر شده و جان باختند و ایران را در سوگ و اندوه فراوان خود فرو بردند.

سخن تنها از جان باختن چندین دانش‌آموخته‌ی دانشگاهی و دانش‌جو و فرهیخته نیست. سخن از فروپاشی خانواده‌های آن‌ها است، از داغ مادران و پدران و همسران آن‌ها است. مهم‌تر از همه، سخن از دست رفتن سرمایه‌های فرهنگی و علمی کشور است که تکرارناپذیر بوده و هرگز جایگزینی نداشته و ندارند.

مگر می‌توان تنها بیننده و نظاره‌گر پَرکشیدن فرهیختگان و دانش‌آموختگان دانشگاهی کشور بود و اندوهی در دل و جانت فوران نکرده و دل‌آزرده و خسته و رنجور نبود. چگونه می‌توان به سادگی از کنار چُنین رویداد ناگوار و باورنکردنی گذشت و بی‌تفاوت بود. آن‌هایی که درد انسانیت و ایرانی بودن را دارند، بی‌گمان این رخداد ناگوار را درک خواهند کرد و در اندوهی بَس غم بار فرو خواهند رفت.

تضاد در اعلام دلایل واژگونی هواپیما، قلب مردم را جریحه دار کرده است

در این که، چُنین رویدادهایی در همه‌ی جهان رُخ داده است و همیشه نیز وجود دارد، هیچ تردیدی نیست. اما نوع برخورد و نبود شفافیت و راست‌گویی در میان برخی از مدیران رَده بالای کشوری و در گفت‌و‌گو با رسانه‌ی به اصطلاح ملی (رادیو و تلویزیون) و توجیه و اصرار برخی از کارشناسان به نقص فنی هواپیما و اطمینان بسیار بالای کارشناسان سازمان هواپیمایی در رَد هرگونه پرتاب موشک و هدف قرار دادن هواپیما در همان روز نخست پیشامد در این رسانه، جای شگفتی و افسوس دارد و اعتماد مردم را نسبت به رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها و مهم‌تر از همه، رسانه‌ی ملی از میان برده و دچار خَدشه کرده است. همچنین این دروغ پراکنی‌ها و نبود شفافیت، قلب مردم دل‌سوز و دوست‌دار فرهنگ ایرانی و بدتر از همه، خانواده‌های جان باختگان را آزرده (:جریحه‌دار) کرده است و هم‌میهنان را در سراسر ایران و حتا جهان در سوگ ویژه‌ای فرو برده است.

درست است که، فرمانده هوافضای سپاه سردار حاجی زاده در روز شنبه، 21 دی ماه از برخورد موشک و اشتباه غیرعمد و خطای انسانی در واژگونی هواپیمای اوکراینی آگاهی داده و بیان کرده است که من همان روز به مدیران و مسوولان رَده بالای نظام این آگاهی‌ها را داده بودم، ولی نبود شفافیت و دروغ پراکنی برخی از مدیران آن هم در رادیو و تلویزیون و خبرگزاری‌های به نام (:معتبر) و پاسخ‌گویی دیر هنگام و پس از گذشت 3 روز از داستان و با سخنانی تازه و در رَد گفته‌های پیشین برخی از مدیران و کارشناسان، اَنگیزه‌ی ناامیدی و بی‌اعتمادی مردم در این شرایط حساس و ویژه‌ی کشور شده است که جای افسوس و درنگ (:تامل) دارد و بهتر بود که همان زمان دست کم، با بیان ناآگاهی از اَنگیزه‌های واژگونی هواپیما و بررسی بیشتر و کامل‌تر آن، موضوع را به روزهای دیگری واگذار می‌کردند (موکول کردن) و مایه‌ی آزردگی برخی از مردم و خانواده‌های داغ‌دار جان باختگان نمی‌شدند.

مایه‌ی بسیار شگفتی است که رسانه‌ی به اصطلاح ملی در دنباله‌ی کارهای نسنجیده، غیرمنطقی و نبود شفافیت در برنامه‌های خود، روز یکشنبه 22 دی ماه در برنامه‌ی پیک بامدادی رادیو ساعت 8 و 15 دقیقه، برخورد موشک و پرتاب تیر و هدف قرار دادن هواپیما را در دیگر کشورهای جهان در سال‌های گذشته بررسی کرده و در پایان به این نتیجه می‌رسد که در دیگر کشورها چنین چیزهایی عادی است و تازه هیچ‌گاه به مردم کشورشان راست داستان را نگفته‌اند تا پس از چندین دهه که موضوع رسانه‌ای شده است و مردم آگاهی یافته‌اند. شگفت‌اَنگیزتر آن که، در این برنامه‌ی رادیویی از راست گفتاری و شفافیت برخی از مدیران و مسوولان کشوری دفاع کرده است و منت بر سر مردم گذاشته که ما بسیار زود آگاهی‌رسانی کرده‌ایم!

نگارنده که این سخنان و تحلیل غیرکارشناسانه و یک‌سونگرانه را از رادیو گوش می‌داد، ناخودآگاه یک سری پرسش برایش پیش آمده است : نخست این که، رخدادهای چندین دهه پیش جهان را با وضعیت امروزی جهان که دوره‌ی پیشرفت دانش و قدرت شبکه‌های اجتماعی است را نباید با هم سنجید، که چنین کاری از پایه نادرست است. دیگر آن که، اگر فلان کشور در برهه‌ای از زمان به اَنگیزه‌های گوناگونی که جای بررسی دارد، به مردم خود دروغ گفته است، آیا ما نیز که، خود را سَردمدار راست‌گویی و دین‌داری و انسانیت در جهان می‌پنداریم، باید چنین رفتاری را انجام دهیم؟ در این جا، بحث بر سر زمان و پاسخ‌گویی به هنگام است و نه اصل داستان. بدتر از همه، این که توجیه و پافشاری برخی از کارشناسان و دروغ‌پراکنی آن‌ها در روز نخست در رادیو و تلویزیون را نباید با این گونه برنامه‌ها، سرپوش گذاشت.

از سویی، باید موقعیت و وضعیت کشور و منطقه و شرایط حاکم بر ایران امروز را سنجید و امنیت و اعتبار ملی را در نظر گرفت. به هر روی، ایرادهای بسیاری بر این موضوع می‌توان گرفت و مدیران و مسوولان بسیاری از این رفتار صدا و سیما و دروغ‌پراکنی‌های آن، گلایه کرده‌اند و حتا نمایندگان مجلس امروز به دنبال تصویب قانونی هستند که جلو دروغ‌پراکنی برخی از مدیران را در گفت‌وگو با صدا و سیما در قالب طرحی بگیرند و نگذارند که اعتماد مردم بیشتر از این، خدشه‌دار شود. (خبرگزاری کار ایران، ایلنا، یکشنبه 22 دی ماه، کد خبر 858390).  همچنین سخنان بیش‌تر به درازا خواهد کشید و در این جا نمی‌گنجد.

در سوگ غَنیمت، آن بانوی دوست‌دار محیط زیست

نگاشتن در سوگ یک دوست و مهم‌تر از همه، یک کُنش‌گر مدنی و دوست‌دار زیست بوم برایم بسیار سخت و دشوار است. اما از هنگامی که از درگذشت بانو غنیمت اَژدری در رخ‌داد ناگوار هواپیما آگاه شدم تا هم اینک که این یادداشت را می‌نگارم، کمتر از 24 ساعت می‌گذرد و دردی در من پدیدار شد و آرام و قرار را از من ربود. در پایان به این نتیجه رسیدم که در یادداشتی کوتاه از این کُنش‌گر زیست بومی و دیگر جان‌باختگان هم‌میهنم یادی کنم، تا شاید اَدای دِینی باشد بر روان پاک در گذشتگان و آرامشی نیز برای من و خانواده‌های ارجمند آن داغ داران.

بانو غنیمت را بیش از 14 سال بود که می‌شناختم. از همان دوران نوجوانی که وی در دانشگاه پذیرفته شده بود و در شهر کازرون درس می‌خواند. برادر بزرگ‌تر او، همان روزها کشور را ترک کرد و به انگلستان رفت. یادم می‌آید که همان زمان، در دو سه جایگاه فرهنگی – تاریخی از جمله میراث جهانی پارسه (تخت جمشید) و آرامگاه حافظ با هم همراه و هم سفر بودیم.

غنیمت اَژدری پس از مدرک کارشناسی در دانشگاه کازرون، از شیراز به تهران رفت. در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد را در گروه مهندسی مرتع و آبخیزداری گرفت و چندی بود که دانش‌جوی دوره‌ی دکترای محیط زیست در دانشگاه کانادا بود و در آن جا درس می‌خواند.

اما نام بانو غنیمت با زیست بوم ایران گِره خورده بود و بیشتر زمان و زندگانی‌اش در تهران را در پاسداری و نگاهبانی از زیست بوم کشور می‌گذراند. در نشست‌ها و همایش‌های علمی در سراسر کشور حضوری فعال داشت و پیوسته در تکاپو و حرکت بود و با جان و دل به دنبال آبادانی و پاسداری از زمین و زیست بوم ایران بود. او که خود برآمده از ایل و عشایر قشقایی بود برای حقوق عشایر و گوناگونی (:تنوع) زیستی کشور بسیار کوشید و فعالیت‌های فراوانی را انجام می‌داد. به گونه‌ای که همه‌ی دوستان و آشنایان و کُنشگران زیست بومی از او با نام فردی دلسوز و هوادار زیست بوم و پاسدار طبیعت یاد می کردند که زندگی کوتاه، ولی عمیق خویش را به پای زیست بوم کشور گذاشت و از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد.

در چند سال گذشته با بانو غنیمت در فضای مجازی و تلفنی در پیوند بودم کمابیش و کارهایش را از سوی خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها دنبال می‌کردم تا این که برای درس خواندن به کانادا رفت و پیوند میان ما کمرنگ شد و تا دیشب که به دنبال موضوعی در اینترنت می‌گشتم و ناخودآگاه نام ایشان نمایان شد و ….

باورش برایم سخت است که فردی را که بیش از 14 سال می‌شناختم و بارها با هم گفت‌و‌گو کرده بودیم در همه‌ی این سال‌ها، به یکبارگی و ناگهانی خبر درگذشتش را ببینم و بشنوم. هرچند که، همه‌ی آن فرهیختگان و جان باختگان هواپیمای اوکراینی هم‌میهنان من بودند که چه ساده و زود پَر کشیدند و ایران و این جهان را بدرود گفتند و دردی سخت و اندوه بار را دل‌های ما برجای گذاشتند.

کاش اَرج غنیمت‌ها و فرهیختگان کشورمان که تکرارناپذیرند را بیش‌تر از این و پیش از آن که، از میانمان بروند، بدانیم و آن‌ها را دریابیم. بی‌گمان غنیمت و غنیمت‌های ایران جاودانه خواهند شد و روزی تاریخ از آن‌ها به نیکی یاد خواهد کرد…

در به پایان رساندن این یادداشت اندوه‌بار بودم که نوایی در من زمزمه کرد : از خون جوانان وطن لاله دَمیده، از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده، … وطن لاله جانم لاله خدا لاله دمیده ….

یادشان گرامی و سرای روشنایی جایگاهشان باد.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-06-27