رحیم رضازاده ملک، جستوجوگری با گسترهی پُردامنهای از دلبستگیهای فرهنگی و ادبی بود. او پیشینهی گاهشماری در ایران را برمیرسید، دربارهی زبانوادبیات فارسی دیدگاههای ویژهی خود را داشت؛ دربارهی انقلاب مشروطیت کتاب مینوشت، اندیشههای خیام را بررسی میکرد و در کنار همهی اینها خواندن و بازخواندن شاهنامه را از دست نمیداد. درسخواندگیهای او نیز از رشتهی حسابداری تا مدیریت مالی و اقتصادی را دربرمیگرفت. با این همه، در هر زمینهای که نوشت و پژوهش کرد کوشید سخنی نو بگوید و از تکرار گفتهشدهها پرهیز کند. این پافشاری بر «نوگویی» دربردارندهی دیدگاههایی هم میشد که پذیرش آن برای دیگر شاهنامهشناسان دشوار بود. از اینرو دربارهی کارنامهی شاهنامهپژوهی ملک چنین داوریای هم شده است: «نظریات ملک دربارهی تصحیح قیاسی واژهها و ابیات شاهنامه، افتادگی ابیاتی از داستانها، ترتیب و توالی بیتها و معنای بعضی ابیات که در نوشتههایشان مطرح کردهاند، نقدپذیر است و دقیقاً با موازین علمی متنشناسی شاهنامه منطبق نیست» (دیدگاه دکتر سجاد آیدنلو در کتاب «آذربایجانوشاهنامه»، رویهی 525).
با همهی اینها، دلبستگی رضازاده ملک به شاهنامه و دانش او در این زمینه، بسیار بیشتر از برخی از کسانی بود که ادبیات کاروپیشهی آنان است. برای آنکه بیدلیل سخن نگفته باشیم، به خاطرهای از خود ِ ملک اشاره کنیم که در یکی از نوشتههایش آورده و هم شنیدنی است و هم سبب اندوه و تاسف. او مینویسد: «وقتی در زمستان سال 1361 به دعوت استادم “م.م” که پس از مفتخرشدن به درجهی استادی ممتاز از دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران، بازنشسته شده بود، به منزل ایشان رفتم، و جز من علی حصوری نیز دعوت شده بود، ضمن صحبت، به استاد عرض کردم: “خوب استاد، حالا که دیگر اشتغال اداری و دانشگاهی ندارید، لابد به تنظیم یادداشتهایتان که طی سالیان دراز تدریس و مطالعه فراهم آوردهاید مشغولید”. ایشان، در پاسخ من فرمودند: “این بازنشستگی یک توفیق اجباری شد که فرصت کردم ضمن ترتیب و آرایش مجموعهی تندیسهای جُغد خود، به آرزوی دیرینهام برسم و یک دور شاهنامه را بخوانم”! و من از تعجب، بهراستی خُشکم زد!» (کتاب «شاهنامه، شاهِ نامهها»، رویه 8). به سخن دیگر، آن استاد ممتاز دانشکدهی ادبیات که ملک نخواسته است نامش را ببرد، در همهی سالهای تدریس ادبیات حتا یکبار هم شاهنامه را نخوانده بود!!
شاهنامهخوانیهای پیوسته
رضازاده ملک درباره آشناییاش با شاهنامه و خواندن ریزبینانهی بیتبهبیت این کتاب، گفته است که در زمستان 1340، در بیستویک سالگی و در زمان خدمت سربازی، در کوههای برفگرفتهی مراغه داستانهای شاهنامه را از فرماندهی خود شنیده بود و در گفتوگو با او دریافته بود که جلدی از شاهنامه همراهش است. ملک از آن روز تا زمانی که به جایی دیگر بُرده میشود، یک دورهی کامل شاهنامه را میخوانَد. در تابستان 1346 نیز دکتر محمد دبیرسیاقی خواندن شاهنامه و شمارهزنی بیتهای آن را (برای فراهمآوردن بیتیاب شاهنامه) برعهدهی ملک میگذارد و بدینگونه او یکبار دیگر خوانش شاهنامه را از آغاز تا پایان از سر میگیرد. این شاهنامهخوانی در سالهای بعد نیز ادامه مییابد و رضازاده ملک هر بخش از شاهنامه را، آنگونه که خود گفته است، «با دقتی درخور» از نگاه میگذراند و هرگاه به نکتهای، واژهای یا اشارهای برمیخورَد که معنای آن را نمیداند یا معناهایی که کرده بودند به دلش نمینشیند، علامت پرسشی در کنار آن میگذارد و میکوشد تا پاسخی برای دشواریهای شاهنامه بیابد. ملک مینویسد: «من به عنوان یک فارسیزبان علاقهمند، تا سال 1361 بارها شاهنامه را از سر تا بُن و برخی مواضع آن را بارها و بارها خوانده بودم». این کار در سالهای بازماندهی زندگی پُرثمرش ادامه یافت و شاهنامه همدم و همراه همیشگی او بود.
رهآورد شاهنامهپژوهیهای رضازاده ملک دو کتاب و چندینوچند جُستار بود. یکی کتاب «بلور کلام فردوسی»، هفتجُستار در زمینهی فردوسیوشاهنامهشناسی است و دیگری کتاب «شاهنامه، شاهِ نامهها» که جُستارهای آن پس از درگذشت ملک از سوی دوستانش گردآوری شد و انتشارات طهوری آن را در سال 1393 انتشار داد.
گفتنیها دربارهی کاروبار شاهنامهپژوهی زندهیاد رضازاده ملک بسیار است. همین اندازه اشاره کنیم که او در نقد آثار دیگران زبان تندوتیزی داشت و بر این باور بود که هر نوشتهای را که ادعای پژوهش و تحقیقگونگی دارد باید «آگاهانه» نقد کرد. برای همین بود که مینوشت: «شاهنامه خواندن مشکل، و شاهنامه چاپ کردن بسیار بسیار بسیار مشکلتر است. شاهنامه همچون قصهی حسین گُرد شبستریخواندن و چاپ کردن نیست. اگر ظرفیت خواندن و چاپ کردن شاهنامه را نداشته باشی، خشت بزنی به حال جامعهی فارسیزبان مفیدتر خواهی بود» (پیشگفتار کتاب «شاهنامه، شاهِ نامهها»، رویه 10).
رحیم رضازاده ملک سرانجام در تیرماه سال 1389، پس از زندگانیای سرشار از دانشاندوزی و آگاهیبخشی، چشم از جهان فروبست. او شاهنامه را «منشور چند پهلُوی فرهنگ ایرانی» میدانست و میگفت: «برای پرداختن به شاهنامه، باید فرهنگ ایرانی را، با همهی وسعت و گستردگی آن شناخت».
*یارینامه: جُستار «رحیم رضازاده ملک» نوشتهی کاوه بیات (مجلهی «جهان کتاب»، سال 1389، شماره 257)؛ کتاب «آذربایجانوشاهنامه» نوشتهی دکتر سجاد آیدنلو (انتشارات موقوفات دکتر افشار، 1399)؛ کتاب «شاهنامه، شاهِ نامهها» (انتشارات طهوری، 1393).
با دیگر پیشگامان شاهنامهشناسی در پست زیر آشنا شوید: