چند سالی است که در شهر قزوین، نمایشگاهی از عروسکهای بومی و محلی در مجموعهی تاریخی «سعدالسلطنه» با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان قزوین برپا میشود.
سعدالسلطنه، یکی از بزرگترین کاروانسراهای درون شهری خاورمیانه است و ٣٠هزار مترمربع گستردگی دارد.
دیدار از این نمایشگاه روزگار کودکی را به یاد میآورد. عروسکهای کوچک و بزرگ که هرکدام در پس چهرهشان جهانی از بازی و خاطرات کودکی است.
بیگمان بسیاری از ما برای بازی به جز از توپ و ماشین، اسباببازی دیگری هم داشتهایم به نام عروسک. شاید بازی با عروسک را بتوان یک بازی درونی دانست که بچهها برای این کار همبازی نمیخواهند بلکه عروسک همبازی آنها میشود.
عروسک را در بسیاری از ترانههای کودکیهایمان هم زمزمه کردهایم. عروسک قشنگ من قرمز پوشیده … یا عروسک خشگل من …
این عروسکها هر کدام شکلی ویژه داشت. پارچهای، بافتنی، حصیری و یا شاید هم چوبی.
گرچه این روزها بیشتر عروسکها نه پارچهای است و نه بافتنی و جنس آنها از پلاستیک است و ساخت چین، اما هنوز هم هستند کسانی که عروسکهای سنتی به بچههایشان میدهند.
از دیدگاه بهداشت روان، عروسكدرمانی شیوهی دلپذیر درمان است. عروسك ، ابزاری پذیرفتهشده از سوی بزرگسالان و كودكان برای پیوند و دادوستدهای عاطفی است. در برخی از كشورها به جایگاه این ابزارتربیتی، ارزش ویژه ای داده شده است.
یكی از نیازهای بنیادینی كه به گرایش كودك به عروسك میانجامد، كشش به داشتن همزبان است. عروسك برای كودك یك شخص به شمار میرود و با او پیوند اجتماعی برقرار میكند. افزون بر آن كودك با توجه به این كه مسوول عروسك شناخته میشود، در روند بالندگی مسوولیتپذیری و نوآوری اجتماعی قرار میگیرد.
افزون بر آن انسانها برپایهی باورهای خود و در هنگام راز و نیاز با خداوند یا نیروهای فراطبیعی یا پیوند با انسانهای دیگر و حیوانات، عروسكها را بهكار گرفتهاند. آیینهای بومی در قالب نمایش عروسكی در بیشتر جامعههای ابتدایی روایی داشتهاند. برخی از عروسکها به گونهی پیكركهای نمادین گلی نمایندهی خدا یا الههای سپند(:مقدس) بودند كه پرستش میشدند یا در آیینهای گوناگون نقش داشتهاند. برخی قهرمان قصههای کهن بودهاند كه بزرگان هر خانواده با اجرای نمایش برای كودكان بازگو میكردند.
امروزه عروسكها در تبلیغات و همچنین در آموزش دانشهایی همچون پزشكی به دانشجویان با شیوههای گوناگون به كار گرفته میشوند. كودكان در همه جای جهان زندگی واقعی را با عروسكها تمرین میكنند. آنها آشپزی، پرستاری، عروسی، تولد و مرگ و … را با پرورش تخیل خود در كنار واقعیت تجربه میكنند.
در ایران نیز از گذشته برای اجرای آیینهای ویژهی پیشبهاری، بارانخواهی، آفتابخواهی و … و نمایشهای سنتی شببازی و روزبازی یا آیینهای درمانخواهی و نظمخواهی، دوریبلا و چشمزخم، كمبودها، دردها و بیماریها و … از نمایشهای ویژه با عروسكهای زیبای ساده بهره بردهاند. عروسكهایی همچون بوكهباران، ابودردا، گلین، نخودی، لعبتك ، دختولوك، مردولوك و …كاركردهای متفاوتی بر مبنای باورهای مردم هر گستره دارند. برای نمونه دختران و زنان جنوبی در جاهایی همچون میناب از چوب مهر (چوب درخت خرما) و پارچههای رنگی زیبا عروسكهایی با نام «دختولوك» یا «دحتلوک» و «مردولوك» میسازند و مردم سیستان «لعبتك» یا «لبتك» را با چوب درخت سپند سیستانی به نام «گز»، درختی كه نماد دختران و زایش است و ریشهای ژرف در فرهنگ مردم منطقه دارد، میسازند.
در برخی از نمایشهای عروسکی که برای نوروز برگزار میشده است عروسکی به نام «حاجیفیروز» یا «مبارک» نقش پیامآور نوروز را با زبانی طنز بر دوش دارد.
بیگمان هرگوشهی فرهنگ کهن ما با توجه به آیینهای گوناگون، ابزاری هم برای برگزاری آن دارد که عروسک بخش کوچکی از آن است.