تیرگی‌های شهر زیر سپیدی برف

کودک که بودم برف را به خاطر صدای مادرم دوست داشتم  که می‌گفت: پاشو ببین عجب برفی اومده. بزرگ‌تر که شدم برف را به خاطر تعطیل شدن مدرسه و خوابیدن حتا یک ساعت بیشتر. با اینکه خیلی وقت پیش از کودکی‌ گذشته‌ام اما هنوز برف را دوست دارم، هنوز هنگامی که برف می‌آید، زمانی که اولین بلور بازیگوشش روی شالم می‌نشیند سر شوق می‌آیم، یک شادی گرمابخشی در تمام تنم می‌دود، کودک می‌شوم. از آمدنش خوشحالم به خاطر همین که حسرت برف هیچ سن و سالی به دلم نیست.

فرتور از همایون مهرزاد است

1393