لوگو امرداد

محمدحسن کریمی‌نژاد، چهره‌ی برجسته‌ی دانش ژنتیک درگذشت

kariminejadپروفسور محمدحسن کریمی‌نژاد، دانشمند ایرانی و از برجسته‌ترین چهره‌های دانش ژنتیک کشور درگذشت.

زندگینامه‌ی پروفسور کریمی‌نژاد

محمدحسن کریمی‌نژاد در سال ۱۳۰۷ در شهر سیرجان کرمان زاده شد. وی فرزند چهارم خانواده بود. وی دیپلم پزشکی را از دانشگاه تهران در آبان ماه ۱۳۳۳ دریافت کرد. پس از ۶ ماه دستیاری (رزیدنتی) در بخش کودکان استاد دکتر محمد قریب خدمت سربازی را در پادگان سوار سیرجان انجام داد و در مدت دو سال هم‌زمان با  خدمت سربازی به عنوان پزشک کودکان به همشهری‌های خود خدمت کرد.

این استادِ درگذشته در بخش آسیب‌شناسی دانشکده پزشکی تهران به عنوان دستیار رسمی به تخصص آسیب‌شناسی پرداخت و در سال ۱۳۵۲ به جایگاه استادی رسید.

دکتر کریمی‌نژاد پس از دریافت تخصص آسیب‌شناسی بنا به دل‌بستگی‌ای که به بیماری کودکان داشت، با استفاده از بورس فرهنگی NIB سوئد فوق تخصص پاتولوژی کودکان را در بیمارستان کارولینسکای استکهلم دریافت کرد. پس از بازگشت به ایران مسوولیت بنیادگذاری و اداره بخش پاتولوژی بیمارستان زنان در سال ۱۳۴۴ (۱۹۶۵ میلادی) به وی واگذار شد. در اداره بخش پاتولوژی بیمارستان زنان موقعیتی پیش آمد تا در چهارمین دوره آموزش ژنتیک انسانی برای مدرسان دانشکده‌های علوم پزشکی در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸ میلادی) و دو دوره بازآموزی در سال‌های ۱۳۴۹ (۱۹۷۰ میلادی) و ۱۳۵۱ (۱۹۷۲ میلادی) شرکت کند و بخش ژنتیک و آزمایشگاه سیتوژنتیک را در سال ۱۳۴۸ (۱۹۶۹ میلادی) در بیمارستان زنان (جهانشاه صالح) ساخت و به عنوان فعال‌ترین مرکز ژنتیک پزشکی آن زمان راه‌اندازی کرد.

وی در زمان اداره بخش پاتولوژی و آزمایشگاه ژنتیک با استـفاده از بــورس سازمان بهداشت جهانی مدت دو سال در بخش پاتولوژی Mass General Hospital دانشگاه بوستون وارد شد و در خدمت پروفسور روبرت اسکالی در پاتولوژی زنان و مامایی کسب فیض کرد و موفق به دریافت فوق تخصص در پاتولوژی زنان شد. در بازگشت به عنوان مدیرگروه آسیب‌شناسی دانشکده پزشکی رازی و هموند (:عضو) هیات ممیزه انتخاب شد. پروفسور کریمی‌نژاد در بهار سال ۱۳۵۹ به درخواست خود به افتخار بازنشستگی نایل آمد.

پروفسور کریمی‌نژاد افزون‌بر ریاست و هموندی انجمن‌های علمی پرشمار ایرانی از سال‌های ۱۳۴۸ هموند رسمی انجمن‌های پاتولوژی و ژنتیک اروپایی، آمریکایی و بین‌المللی و عضو افتخاری چندین انجمن دیگر بوده است. وی تألیفات متعددی در آسیب شناسی دستگاه تناسلی زنان و مردان و چند کتاب در مبانی ژنتیک انسانی دارد. چاپ سوم کتاب اصول ژنتیک انسانی و بیماری‌های ارثی این استاد درگذشته برنده جایزه بهترین کتاب علمی سال ۱۳۷۰ شد.

پروفسور کریمی‌نژاد با بنیادگذاری مرکز پاتولوژی و ژنتیک کریمی‌نژاد در سال ۱۳۵۸ سهم بزرگی در گسترش، آموزش و انجام خدمات پزشکی در زمینه پاتولوژی و ژنتیک داشته است. وی بنیان‌گذار تشخیص پیش از تولد در ایران از سال ۱۳۶۵ بوده است.

وی بیش از یکصد مقاله فارسی در مجلات معتبر داخلی و بیش از ۶۰ مقاله در مجلات بین‌المللی به زبان انگلیسی دارد. وی در طرح تحقیقاتی کوری مادرزادی عشایر لر سیرجان؛ در قبیله‌ای از عشایر لر بیماری کوری مادر زادی لبر (Leber congenital amaurosis) را مشخص و جهش‌های ژنی را تعیین کرد که نتایج آن در مجله‌های (Archive of Iranian Medicine (AIM)) و Human Mutation به چاپ رسید.

وی در بخش خصوصی فارغ از موانع مالی و اداری موجود در سیستم دولتی آن زمان، توانست بسیاری از آرمان‌های خود مانند به‌کارگیری روش‌های رنگ‌آمیزی نواری در سیتوژنتیک، کشت بافت، محصول سقط، سلول‌های مایع آمنیون کیسه جفت (آمنیون) و پرزهای جفتی و تشخیص پیش از تولد را پیاده کند. در آن زمان تشخیص پیش از تولد جسارت و شهامت بسیار می‌طلبید، زیرا مشکلات بسیار زیاد بر سر راه بود که مهم‌ترین آن‌ها نبودِ مجوزهای قانونی سقط و عدم پوشش هزینه‌ها توسط سازمان‌های بیمه‌گر بود.

گفت‌وگوی سالیان پیش امرداد با زنده‌یاد پروفسور کریمی‌نژاد
در آذرماه 1387 خورشیدی، دوهفته‌نامه‌ی «امرداد» گفت‌وگویی با شادروان محمدحسن کریمی‌نژد انجام داد که در شماره‌ی 198 «امرداد» چاپ شد. عنوان نوشته «ایران مهد دانش ژنتیک جهان شناخته شد» بود. زنده‌یاد کریمی‌نژاد با اشاره به بیتی از شاهنامه‌ی فردوسی: «نژاد از دو سو دارد این نیک‌پی / ز افراسیاب و ز کاووس کی»؛ پی به این نکته بُرده بود که سرزمین ما را باید زادگاه دانشی شناخت که اکنون ژنتیک نامیده می‌شود. او گفته بود: «فردوسی از ایرانیانی سروده است که هزاران سال پیش می‌دانسته‌اند که هم زن و هم مرد در باروری و شکل‌گیری جنین نقش دارند. کیخسرو ویژگی‌های افراسیاب تورانی را از سوی مادرش –فرنگیس- با خود دارد و ویژگی‌های کیکاووس ایرانی را از سوی پدرش –سیاوش- به ارث برده است و این همه‌ی آن چیزی است که دانش ژنتیک، امروز به آن دست یافته است.»
زنده‌یاد کریمی‌نژاد افزوده بود: «ایرانی می‌دانسته که نقش مادر فراتر از نقش پدر در شکل‌گیری جنین است؛ چیزی که دانش ژنتیک چندگاهی بیش نیست که به آن دست یافته. چرا که امروزه می‌دانیم که ویژگی‌های ویژه‌ای هستند که پدر در آن‌ها نقش ندارد بلکه به‌گونه‌ی مستقیم از سوی مادر به فرزند منتقل می‌شود».
به سخن کریمی‌نژاد: «می‌شود دریافت که ایرانیان می‌دانسته‌اند که برای پایداری یک نسل، هم تخمه‌ی نر و هم ماده نیاز است. در هیچ جای داستان شاهنامه سخنی از تخمه‌ی نر و زهدان ماده نیست. نر و ماده در کنار هم جهان را می‌پایند… شگفت‌تر از همه آن بخشی است از داستان است که می‌گوید تخمه‌ها را در هنگامه‌ای مناسب در هم آمیزند. یعنی ایرانی می‌دانسته است تندرستی جنس نر و هم جنس ماده در تنومندی نسل آینده موثر است و هم می‌توانسته است تخمه را از بدن موجودات جدا کند» (گفت‌وگوی میترا دهموبد با دکتر محمدحسن کریمی‌نژاد- امرداد، شماره 198).
این یافته‌ی زنده‌یاد کریمی‌نژاد گویای نگرش ژرف او به دانش ایرانیان در سده‌ها و هزاره‌های پیش بود و بایستگی توجه ویژه به میراث نیاکانی.

متن کامل نوشتار «ایران مهد دانش ژنتیک جهان شناخته شد»

«نژاد از دوسو دارد این نیک­‌پی                                  زافراسیاب و کاووس کی(فردوس توسی)

میترا دهموبد: داستان از همین بیت آغاز شد. بیتی که در آن سیاووش را می­شد یافت و فرنگیس را. بیتی که در آن کیخسرو، زاده می­‌شد، بیتی که در آن افراسیاب تورانی را می­شد جست و کیکاووس ایرانی را. بیتی که در آن سخن از نژاد بود.

فردوسی نامه­‌ی باستان و حماسه­‌ی ایران را سرود و ما چه ساده خواندیم و چه ساده از کنار واژه‌­ها و درونمایه­‌ها گذشتیم، اما صبر کن یک نفر گفت: بایست. یک نفر دوباره دارد این بیت را می­‌خواند، گوش کن، یک نفر دوباره دارد این بیت را می­‌خواند، یک نفر که گفت: «ایران زادگاه تمدن و دانش ژنتیک است.»

گفتم: «مگر می‌­شود.» و پرفسور محمدحسن­‌کریمی­‌نژاد گفت: «البته»

پرفسور محمدحسن­‌ کریمی‌­نژاد یک پزشک است، استاد پاتولوژی و ژنتیک. کسی­‌که سال­‌های سال در کلاس درس دیگران آموخته و امروز در کلاس درسش باید آموخت. کسی­‌که به­ گفته­‌ی خودش از کلاس سوم دبستان، همان روزهایی که هنوز در سیرجان بود، شاهنامه می­‌خوانده است. شاهنامه­‌ای که او را به‌­سویی کشاند که ثابت کند که دانش ژنتیک یک دانش 70 ساله نیست، دانشی 7000 ساله است و مهد آن اروپا نیست، مامای آن «مندل» نیست، زادگاهش ایران است و مامای آن، ایرانیان هستند.

پرسیدم برچه پایه‌ای می­‌گوييد، ایران زادگاه دانش ژنتیک است و او باز هم همان بیت از شاهنامه را خواند و گفت:

فردوسی از ایرانیانی سروده است که هزاران سال پیش، می­‌دانسته‌­اند که هم ­زن و هم­ مرد در باروری و شکل­‌گیری جنین نقش دارند. کیخسرو ویژگی‌­های افراسیاب تورانی را از سوی مادرش، فرنگیس با خود دارد و ویژگی­‌های کیکاووس ایرانی را از سوی پدرش، سیاووش به ارث برده است و این همه­‌ی آن چیزی است که دانش ­ژنتیک، امروز به آن دست یافته است.

فردوسی فرهنگ را سروده، دانش را سروده، تاريخ را سروده و به گفته‌ی پروفسور كريمی‌نژاد واپسين دستاورد دانش ژنتیک را سروده چرا كه افراسياب را پيش از كيكاووس مي‌آورد. كريمی‌نژاد بدون گمان و ترديد گفت:

ايرانی می‌دانسته كه نقش ما‌در فراتر از نقش پدر در شكل‌گيري جنين است، چيزي كه دانش ژنتيک چندگاهي، بيش نيست كه به‌آن دست‌يافته چرا كه امروزه مي‌دانيم كه ويژگی‌های ويژه‌اي هستند كه پدر در آن نقش ندارد بلكه به‌گونه‌ي مستقيم از سوي مادر به فرزند منتقل مي‌شود. بنابراين پر بيراه نيست اگر فردوسي، نخست از افراسياب مي‌گويد و سپس از كيكاووس. و شگفت اين‌كه باور دانشمندان و فيلسوفان باختر‌زمين تا چندي پيش درباره‌ي توارث و توليد‌مثل، بيش‌تر جنبه‌ی افسانه و خرافات داشته است.

آموزگار بقراط‌حكيم، چنين گفته كه درون نطفه‌ي مرد، تمامي اعضاي انسان به‌گونه‌اي ريز وجود داشته و زهدان زن، تنهايي جايي براي رشد است و خود بقراط بر اين باور بوده كه نطفه‌ي مرد، دربردارنده‌ی همه‌ي ويژگي‌های انسان است. ارستو نيز باوری داشته كه با يافته‌های علمی امروز هيچ برابري ندارد. اين‌ها همگي دانشمنداني هستند از دنياي كهن كه جهان امروز بر دانش‌شان می‌نازد.

با خود مي‌انديشد كه اگر فردوسي چنين داستاني را هزارسال پيش سروده، پايه و بنيانش را بايد پيش از او، در فرهنگی كه از آن ايران‌باستان و تاريخ‌كهن اين مرز و بوم است، جست. در جست‌و‌جوهايش به موبد اردشيرخورشيديان مي‌رسد، فرنشين انجمن موبدان تهران. از او می‌خواهد كه هر‌آن‌چه را كه در كتاب‌های دينی و ملی ايران‌باستان، سراغ دارد كه نشان از برابري زن و مرد در شكل‌گيري اين جهان دارد، برايش بجويد و خورشيديان اين برابري را برايش در «گاتها»(سروده‌هاي اشوزرتشت)، در «اوستا» و ديگر كتاب‌های دينی می‌جويد. برپايه‌ي ياری‌های موبد خورشيديان، كريمی‌نژاد گفت:

٣٧٤٦ سال پيش، زرتشت در يسناي ٣٠ و ٣١ بند ٢، از برابري حقوق زن و مرد و آزادی انسان‌ها در گزينش راه خود، سخن رانده است و سال‌ها پس از آن كوروش بزرگ كه باورهايش برگرفته از آموزه‌هاي زرتشت است در اعلاميه‌ی حقوق بشرش، زن و مرد را برابر و آزاد اعلام می‌كند و برده‌داري را گناهی نابخشودني كه بايد ممنوع شود.

كريمی‌نژاد به داستاني شگفت كه در ونديداد (بخشي از كتاب اوستا) آمده، اشاره كرد، گزيده‌هايی كه داستان يخبندانی بزرگ در روزگار جمشيد‌جم را روايت كرده است و ترفندهايی كه جمشيدشاه برای پاسداری از جهان، در پيش می‌گيرد. روايتي كه در آن به فرمان جمشيدشاه ٤ پناهگاه بزرگ می‌سازند تا تخمه‌ی نر و ماده‌ی تمام موجودات را در آن نگهداری كنند و در هنگامه‌ای مناسب، پرورش دهند تا جهان نابود نشود و زندگی در اين گيتی، همچنان بپايد. كريمینژاد با غروری بسيار كه می‌دانم برآمده از نازشش بر دانش ايراني بود، گفت:

شگفت است اين داستان،‌ داستاني كه از آن به‌روشني مي‌شود دريافت كه ايرانيان می‌دانسته‌اند كه براي پايداري يك نسل، هم تخمه‌ي نر و هم ماده، نياز است. در هيچ‌جايي از داستان، سخني از تخمه‌ي نر و زهدان ماده نيست. نر و ماده در كنار هم جهان را مي‌پايند. شگفت‌تر آن‌كه براي پرورش نسلي تندرست و تنومند، خواسته شده كه تخمه از بدن موجوداتي،‌ تندرست جدا شود و شگفت‌تر از همه، آن بخشي از داستان است كه مي‌گويد تخمه‌ها را در هنگامه‌اي مناسب در هم آميزيد. يعنی ايرانی هم می‌دانسته است كه تندرستي جنس نر و  هم جنس ماده در تنومندي نسل آينده، موثر است و هم مي‌توانسته است كه تخمه را از بدن موجودات جدا كند، ايراني می‌دانسته كه چگونه تخمه‌ها را در‌هم آميزد و می‌دانسته كه هنگامه‌ي مناسب اين آميزش، كی است.

دكتر كريمی‌نژاد، آنچنان با هيجان از «گاتها»، از «اوستا»، از داستان شاه‌جمشيد و از دانشی كه ايرانيان هزاران سال پيش بر آن آگاهي يافته بودند، سخن گفت كه مطمئن شدم كه جهان پيشرفته‌ي امروز، هضم چگونگي دستيابي ايراني به‌چنين دانشي، هنوز برايش سخت است. جهاني كه تازه چند‌سالي بيش‌تر نيست كه توان جداكردن تخمه از بدن موجودات‌زنده را شناخته و چگونگي آميزش تخمه‌ها در خارج از بدن موجود زنده را نيز آموخته است. پروفسور كريمي‌نژاد گفت:

زكريای رازی دانشمند و پزشک ايرانی، چندين سده پيش از اين در شرح حال يک بيمار به توارث جنسي اشاره مي‌كند. حكيم ابوعلي‌سينا نيز به‌گونه‌ای روشن، چنين اشاره‌هايي دارد. نزديك‌به ٧ سده‌ی پيش، حكيم سيداسماعيل‌جرجاني،‌ منشا دندان را از تخم پدر و مادر عنوان می‌كند كه در استخوان فک نهاده شده است در حالی‌كه جهان به‌اصطلاح پيشرفته‌ی امروز تا چندی‌پيش، بر اين باور بود كه با خوردن است كه دندان از فک، سر بر می‌آورد.

كريمی‌نژاد از كتابي ديگر برايمان گفت از كتابي كه در سده‌ي هفتم از دانشمندي ايراني برجاي مانده، كتابي كه در آن آمده است كه اگر نطفه‌ی‌ مرد عيب داشته باشد آن زوج، بچه‌دار نخواهند شد و اگر نطفه‌ي زن هم مشكل داشته باشد، باز آن زوج بچه‌دار نخواهند شد.

خشنود بود از اين‌كه ايراني چنين بوده، با چنين گستره‌ي دانشي. خشنود بود از اين‌كه يک ايراني است با چنين پشتوانه‌اي. خشنود بود از اين‌كه توانسته است ثابت كند، دانش ژنتیک دانشی چند‌هزارساله است و زادگاهش ايران. خشنود بود از اين‌كه فرزند سرزميني است كه همواره و در همه‌جا، زن و مرد را هم‌پايه مي‌دانسته است. خشنود بود از اين‌كه در هنگامه‌ای كه جهانيان، زن را همانند زمين، تنها جايگاهی براي پرورش دانه مي‌دانسته است، ايراني، زن را بخشی از دانه به‌شمار می‌آورده است.

با وجود تمام اين خرسندي‌ها، افسوس خورد از بي‌توجهي‌ها و از اين‌كه نزديك‌به ٧ سده اين دانش به فراموشي سپرده شد و ديگر سخني از آن به‌ميان نيامد، به جايش باختري‌ها(:غربي‌ها) باليدند و همه‌چيز را به‌نام خود كردند و اين گناه  به گردن كسي نيست جز خودمان كه همه‌چيز را فراموش كرديم هرچند امروز بازهم پزشكان و دانشمندان ما در دانش ژنتيک در جهان در جايگاه مناسبي ايستاده‌اند و بسياري از بيماري‌هاي ژنتيكی را تشخيص مي‌دهند حتا پيش از تولد جنين.

دكتركريمی‌نژاد با وجود آن‌همه خشنودی و اين‌همه افسوس، يك چيز ديگر هم گفت، چيزي كه مرا بی‌گمان كرد كه ايران زادگاه تمدن و دانش‌ژنتيک است، او گفت:

با وجود خاموشی چند‌صد‌ساله‌ی اين دانش در ايران، ايرانی هميشه جايگاه زن را والا می‌دانسته است و برای نهادينه‌شدن ويژگي‌هاي نيكو، خانواده‌ها همواره براي پسرانشان، دخترانی نيک‌نهاد میجسته‌اند يعني همچنان به نقش زن در نسل آينده، ايمان داشته‌اند. اما ای كاش يادمان بيايد كه جايگاه‌مان تا كجا بود، دوباره دريابيمش».

یادش پایدار

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. روانش شاد 🌿
    کرمان هم چه فرهیختگان و تلاشگرانی داشته است.
    و چه تاریخ شگفت و پر افت و خیزی. و چه اکنون عجیب و غریبی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-01