دژ (:قلعه) مارکوه یکی از دیدنیهای بیمانند در استان مازندران است که البته هر کسی را یارای رسیدن به آنجا نیست اگر دل در گرو تاریخ باستان ایران بزرگ نداشته باشد. این دژ در نگاه نخست به شوند کاربرد لاشهسنگ و ملات ساروج و گچ بسیار یادآور دژ بابک خرمدین و برخی از آتشکدههاست؛ از این دید که مانند کلیبر در نوک کوه قرار گرفته با 320 پله صاف و کم ارتفاع که شاید مسیر را برای رفت و آمد نظامیان سواره آسانتر میکرده است .
مساحت قلعه مارکوه نزدیکبه ۶۰۰ متر مربع است و از این مهرازی (:معماری) سترگ تنها ۴ دیوار جانبی و برجهای پشتیبان آن برجای ماندهاست. پژوهشهای باستانشناسی میراث فرهنگی اعلام کرده که این دژ بیش از ده سده دیرینگی دارد، بنابراین گمانهزنیهای منابع دیگری که به طور قطعی بر این باورند این بنا متعلق به دورهی پیش از اسلام یا پس از آن است، مورد تردید است البته که همچنان جا برای کاوش هست و گمان میرود هنوز آنگونه که باید و شاید مورد کندوکاو قرار نگرفته است.
این سازه در 6 کیلومتری خاور شهرستان رامسر و 3 کیلومتری ساحل دریا در شهر کَتالُم قرار دارد. بلندای دژ از سطح دریا 500 متر است و در تاریخ 25 اسفند 1379 با شماره 3484 به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
وجود چشماندازهای زیبای آن به دریا و کشتزارهای برنج به این مکان شرایط ویژهای بخشیده است. در مورد شوند نامگذاری این سازه، در متون تاریخی متعلق به سدههای سه ، پنج و هشت مهی (:هجری قمری) حدس و گمانهایی وجود دارد؛ اگر ساخت این بنا به پیش از اسلام برسد میتوان ریشههای آیین میتراییسم یا مهرپرستی را در آن دید؛ واژه «مادر» در گویشهای بومی این منطقه به گونههای «مار»، «مهر» و «ماهار» خوانده میشود و با استناد به این که بسیاری از واژگان امروزی گویش محلی ریشه در واژگان آیین مهرپرستی دارد میتوان گفت که «مار» به چم مادر اشاره به مهر یا میترا دارد که چنین نتیجهای سبب میشود که این کوه از جایگاه مقدس و پاکی میان مردم آن دوران برخوردار بوده است.
برای پیگیری بیشتر، خوانندگان گرامی را به کتابهای «زبدة التواریخ» و «جامع التواریخ» اثر خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی و آنچه که در حدود نیمهی سدهی ششم هجری در این دژ روی داده و به دست اسماعیلیان تسخیر شده، هدایت میکنم. البته شاید تازهترین نوشته در مورد این دژ متعلق به محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مورخ مورد اعتماد دربار قاجاریه، این قلعه را از نزدیک دیده در وصفش چنین نوشته است : « در تنکابن کوهی است موسوم به مارکوه و دخمههای متعدد و شبپرههای زیادی در این دخمهها هست که خود را به آدم و چراغ میزنند و مانع از دخول به دخمهها میباشند. بالای آن کوه، جایی است مشهور به نقاره خانه، هرگاه سنگی بر آن موضع بزنند صدایی مثل طبل حادث میشود و تا نیم فرسخ آن صدا میرود».
گمانهزنی دیگر که بسیار تصویری است این است که این کوه از سمت جنوب به شکل مار دیده میشود که البته به دلیل رشد پوشش گیاهی ویژهاش چندان صحت ندارد یا دستکم اینگونه به نظر نمیرسد.
فرتورها از شرمین نصیری است.
4090