لوگو امرداد
یادداشت به قلم بابک شهریاری

انسان خردمند، انسان بی‌خرد

بابک شهریاریعمر حضور انسان بر روی زمین همچون چشم بر‌هم‌زدنی برای این سیاره خاکی است. اما در این چشم‌برهم‌زدن آن‌چنان چهره‌ی زمین را دگرگون‌کرده که باورکردنی نیست.
نه‌تنها انسان بلکه همه جانداران باعث دگرگونی چهره‌ی زمین می‌گردند، بی‌شک عامل حیات بیشترین تاثیر را در تغییرات این سیاره داشته. میلیون‌ها سال قبل اتمسفر زمین آکنده از دی‌اکسید کربن بود، بی‌شک این گیاهان باستانی بودند که در طی میلیون‌ها سال با مصرف کردن دی‌اکسید کربن و دفع اکسیژن، باعث کاهش عنصر حیاتی کربن و افزایش گاز سمی اکسیژن (با قدرت ترکیب‌پذیری زیاد و سوزاننده) در اتمسفر شدند تا در نهایت نسل آنها منقرض گردید. این انقراض به معنای حذف حیات بر این سیاره نبود، سرعت این تغییرات بسیار ناچیز بود لذا در طی این چند‌ میلیون سال گونه‌های متنوع گیاهانی که قدرت سازگاری بیشتری با این شرایط رو‌به‌وخامت را داشتند پدیدار گشتند. دست مهربان مادر طبیعت هیچگاه اجازه نداد که صحنه پرشکوه این سیاره از ذی حیاتین تهی گردد و به هر میزان که ماده مغذی دی‌اکسید کربن کاهش می‌یافت و سم خطرناک اکسیژن بیشتر منتشر می‌شد اتفاقا گونه‌های جدیدتری جلوه‌گری می‌کردند. گونه‌هایی پا به این عرصه گذاشتند که نه تنها مقاومت زیادی در برابر شرایط مسموم شده اتمسفر داشتند بلکه کار به جایی رسید که این عنصر سمی تبدیل به مهمترین نیاز ذی‌حیاتین بعدی گشت و جلوه‌گری‌ها تازه‌به‌تازه و پرشکوه این بخش از کاینات را آکنده کرد. اوج این جلوه‌گری با پاگذاشتن انسان به صحنه‌ی نمایان شد برای اولین‌بار مفاهیمی با او پدیدار گشت که هرگز تجربه نشده بود. خردمندی با انسان زاده شد، دانایی، اندیشه، و ….. بسیار مفاهیم دیگری که جز انسان هیچ موجود دیگری نمی‌توانست به گیتی اهدا کند. حتا مفهومی کهن به نام عشق را، انسان چنان جلوه‌ای بخشید که خدا را عاشق خود کرد.
انسان دردانه‌ی هستی است (حداقل در این پاره از کهکشان) و مادر طبیعت مهر فراوانی به او دارد و جهان را تهی از او نمی‌خواهد. به او توان داده که بتواند با سخت‌ترین شرایط مقابله کند. تنها گونه‌ای است که از جنوبگان تا استوا و از آنجا تا مدار نود درجه شمالی حضور دارد. او در همه جا در حال تغییرات سیاره است از سطح زمین تا ژرفای دریا و از قعر دره‌ها تا بالاتر از ابرها همه چیز را تغییر داده تغییراتی که گونه‌های بسیاری از جانداران را منقرض کرده، تغییراتی که می‌رود تا گونه‌ی خود او را نیز منقرض کند همان‌طور که گونه‌های بسیار دیگری بودند که باعث انقراض خودشان شدند آری انسان قطعا می‌تواند خود را منقرض کند اما این به مفهوم انقراض حیات در زمین نیست. انسان با انقراض خود فقط یک آه و افسوس برای مادر طبیعت به‌جای خواهد گذاشت. معلوم نیست تا چه موقع صبر بباید که مادر گیتی چنین فرزند بزاید.
خوشبختانه انقراض بشر تنها سناریوی پیش‌رو نیست چرا که تاریخ نشان داده که خرد انسانی همواره راهی را خواهد گشود و خود را از معرکه‌ها خواهد رهانید. به‌ نظر من بیشترین مانعی که در سر راه رهایی بشر از این خطر انقراض زود‌هنگام وجود دارد بی‌خردی است. درحال‌حاضر بی‌خردان بر جهان سلطه دارند، کسانی تصمیم‌گیر هستند که برای کسب زروزور جز تزویر راهی نمی‌شناسند. اینان با دانش بیگانه هستند با خرد بیگانه هستند با هر آن ‌چیزی که خدا را عاشق انسان کرد بیگانه هستند در یک کلام تهی از آدمیت هستند. کالبدی از جنس انسان به تن دارند اما درون آن کسی نیست، چیزی هست اما کسی نیست. چیزی هست که به زر می‌اندیشد چیزی هست که زور دارد آن چیز دانشمندان را به استخدام خود می‌گیرد تا برایش کیمیاگری کنند. اگر لازم باشد ژنتیک دام‌ها را تغییر می‌دهد تا با تغذیه مداوم و لاینقطع،گوشت بیشتری را در زمان کمتری تولید کنند و پول بیشتری به جیب او سرازیر شود. او هرگز دانشمندان ژنتیک را به کار نمی‌گیرد تا درختی را پرورش دهند که در محیط آب شور و شرایط سخت بتواند با سرعت رشد کند و به‌جای اینکه میوه بدهد فقط و فقط کربن را در بافت‌های خود ذخیره کند. چنین درختی به کار ثروت‌اندوزی نمی‌خورد، هرچند چوب درختان هزاران سال منبع بی‌بدیل انرژی بوده (شوربختانه آن موقع‌ها علم ژنتیک هنوز زاده نشده بود) اما فعلا با دستیابی به این‌همه منبع سوخت فسیلی فراوان و روش‌های استخراج ارزان نیازی به تحقیق در چنین موضوعی نیست. به باور من دانشی که توانسته از یک پستاندار (که پیچیده ترین ساختار را در بین کلیه جانداران دارند) یک کارخانه تولید گوشت بسازد به‌راحتی می‌تواند از یک گیاه (که ساده‌ترین شکل حیات را داراست) کارخانه تولید ذغال بیافریند. چنین تحقیقاتی نباید پر هزینه و چنین دست آوردی نباید دور از انتظار باشد. مسلما تا وقتی که این زرپرستان زورمدار بر جهان حاکم هستند هیچگاه به علت افزایش گازهای گلخانه‌ای و تبعات زیست‌محیطی آن، چنین تحقیقات علمی صورت نخواهد گرفت بلکه با کاهش ذخایر نفت و ذغال سنگ و به تبع آن افزایش بی‌رویه هزینه‌های استخراج و …. موضوع سوخت‌های کاشتنی (که اتفاقا مقدار دی‌اکسید کربن اتمسفر را در تعادل نگاه می‌دارد) به دغدغه آنها بدل خواهد شد. چرا که دغدغه آنها پول است و نه افزایش گازهای گلخانه‌ای و ….. و نه حتا ادامه‌ی حیات برای نسل بشر. چالش افزایش گازهای گلخانه‌ای هرچند از مهمترین پدیده‌هایی است که با آن روبه‌رو هستیم اما تنها یکی از پرشمار مشکلاتی است که تغییرات حاصل از فعالیت‌های انسانی بوجود آورده.
شوربختانه شدت تغییرات طبیعت به اندازه‌ای فزاینده‌شده که ممکن است دغدغه‌مندشدن صاحبان زروزور خیلی دیرتر از موقع رخ دهد و ازاین‌رو ادامه‌ی حیات نسل بشر تحت‌الشعاع بی‌خردی ایشان قرار گیرد. به باور من، لازم است تا همه‌ی ما انسان‌ها (هشت میلیارد بی‌زروزور) اندیشه کنیم و بفهمیم که چگونه شد تا جهان را به بی‌خردان سپردیم و چه باید بکنیم تا خردمندان را به جایگاه تصمیم‌گیری بنشانیم.
ایدون باد – بابک شهریاری مهرماه 1402

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. از اینکه خردمندانه به موضوع میپردازید باید خشنود شد تا زر و زور از انسانها دور شود و جای آن را زیبایی و زندگی نورانی و درست سرلوحه ی خرد نسبی انسانها قرار گیرد. پس باید در فکر خوشبختی خود و دیگران بدون زر و زور کوشش نمود.اما همیشه گفته های اشو زرتشت را نباید فراموش کرد. (خوشبختی از آن کسی است که در فکر خوشبختی دیگران باشد.) اما آیا واقعا در دنیای امروز بی زر و زور میتوان به آن اهداف بالا دست پیدا کرد؟!!!! حتما در این مورد نیز بیشتر توضیح داده شود. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-08