در همهی کشورها چهبسا نمیتوان بارِ نگاهبانی از میراث تاریخی و فرهنگی (و حتا زیستبومی) را بر دوش دولتها نهاد؛ هر چند در کشورهای پیشرفته، دولتها نقش مهم و اثرگذاری در این زمینه دارند. خودِ مردم نیز در این میان نقش و اثری بسیاری دارند و میباید نگاهبان میراث کهن و دستاوردهای تمدنی خود باشند. این کار، بیشتر به دستیاری انجمنها و بنیادهای غیردولتی انجام میگیرد. انجمنهای مردمنهاد (یا بنیادگذاریشده به دست چهرههای شاخص فرهنگی و علمی) نقشی پویا و سازنده دارند و در نگاهبانی از میراث سرزمینی، کوششهای ستایشآمیزی انجام میدهند.
رشته نوشتارهای «بنیادهای فرهنگی؛ نگاهبانان میراث ایران» خویشکاری شناساندن برخی از آن سازمانها و بنیادها و مرزهای غیردولتی را دارد که کوششهای خود را در زمینههایی بهکار گرفتهاند که با میراث تاریخی، فرهنگی و زیستبومی ایران پیوند مییابند. آنها نگاهبانی از میراث تمدنی ایران را خویشکاری خود میدانند و با برگزاری همایشها و نشستها و کارگاههای آموزشی و برپایی نمایشگاههای فرهنگی و نمونههای دیگر، تکاپوهای فرهنگی سازندهی خود را با سختکوشی پی میگیرند.
شناخت بنیادهای فرهنگی و مردمنهاد
بنیادهای مردمنهاد که در اصطلاح به آنها «سمن» گفته میشود، بهدور از سودبَریهای مالی و اقتصادی، میکوشند که به مسایل فرهنگی و زیستبومی، در چارچوب قانون اساسی کشور، بپردازند و با شناساندن (:معرفی) و آموزش، مردم را با میراث تمدنی و ملی خود آشنا کنند و انگیزههایی نیرومند در آنها پدید آورند تا خود نگاهبان میراث نیاکانیشان باشند. بنیادهای مردمنهاد وابستگی دولتی ندارند و جدا (:مستقل) از کارهای دولت، به انجام آرمانها و هدفهای فرهنگی خود میپردازند. نقش آنها در نگاهبانی از زیستبوم نیز گاه اثرگذار است و به نتیجههای ثمربخشی میانجامد.
سازمانها و بنیادهای مردمنهاد، جایگاهی تعریفشده در قانون اساسی کشور دارند و کوششها و فعالیتهای آنها در چارچوب قوانین رسمی کشور است. در قانون اساسی ایران نیز مواد روشن و تصویبشدهای دربارهی بنیادها و سازمانهای فرهنگی وجود دارد که هیات وزیران نیز با اصلاحیهها و تصویب مجلس شورا، حقوق آنان را درنظر میگیرد و پشتیبان کارهای آنها است؛ هرچند گاه ناهمخوانیهایی نیز پیش میآید که با نگریستن به مواد قانون اساسی، قابل حل است.
ارزش گروهها و بنیادهای فرهنگی
شاید اهمیت و ارزش گروههای مردمنهادی که خویشکاری خود را پاسداشت و نگهبانی از میراث تمدنی یک کشور (و در اینجا: ایران) میدانند، روشنتر از آن باشد که به آن پرداخته شود. با این همه، باید اشاره کرده که این نهادهای مردمی، میتوانند در آگاهیبخشی برای چگونگی نگاهبانی آثار تاریخی و جلوگیری از تخریب و ویرانی آنها به یاری مردم بیایند؛ در آموزش مسایل زیستبومی کوشا و کنشگر باشند؛ آگاهی دربارهی سازههای باستانی و آموزش به بازدیدکنندگان برای پرهیز از یادگارنویسی و زخمزدن بر پیکره سازهها کمککار باشند؛ برای رسیدن به شیوههای پایدار زیستبومی کنشگری کنند؛ در کارهای نوآورانه برای حفظ آثار تمدنی یاریگر دولتها باشند و پیش از سازمانهای دولتی (و همراستا با آنان) دست به کارهای آزمایشی و آموزشی بزنند؛ و دهها نمونهی دیگر که همگی چارچوب کنشهای بنیادهای فرهنگی مردمنهاد را شکل میدهند و حوزهی فعالیت آنان را (در چارچوب قانون اساسی) مشخص میسازند.
سازمانهای مردمنهاد در این زمینهها کوشندهاند: «مسایل علمی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی، هنری، نیکوکاری و امور خیریه، بشردوستانه، امور زنان، آسیبدیدگان اجتماعی، حمایتی، بهداشت و درمان، توانبخشی، محیط زیست، عمران و آبادانی» و مانند آن (تارنمای وزارت کشور- 5 آذر 1402- کدِ خبر 211796). این حوزه از کوشش (فعالیت) برپایهی مصوبهی هیات وزیران است.
به هر روی، سازمانهای مردمنهاد و بنیادهای فرهنگی، هرچند بخشی از ساختار دولت نیستند، اما نقش میانجی (واسطهای) مهمی میان دولت و مردم بازی میکنند.
شماری از بنیادهای فرهنگی که در این رشته نوشتارها به کوتاهی به کوششهای آنها پرداخته خواهد شد، چنیناند: انجمن تاریانا خوزستان، بنیاد فرهود، موسسهی فرهنگی بزرگمهر، باشگاه شاهنامهپژوهان، انجمن مفاخر معماری ایران و انجمنها و بنیادهای دیگر. بازدیدکنندگان این پست گزارشی نیز میتوانند با معرفی انجمنهای فرهنگی ما را در این راستا یاری کنند.
1- انجمن تاریانای خوزستان؛ پاسدار تاریخ و فرهنگ ایران
2- بنیاد فرهود؛ نشستهای فرهنگی در کنار پژوهشهای علمی
3- انجمن افراز؛ شناخت بنیادین فرهنگ و تمدن ایرانزمین
4- موسسهی فرهنگی بزرگمهر حکیم؛ پیشبرد پژوهشهای علمی و فرهنگی
5- بنیاد فرهنگی ایرانزمین شوشتر، پیوندگاه شاهنامه و هنر
6- بنیاد فردوسی شاخه توس؛ همگام با شاهنامه و فرهنگ ایرانزمین