دیدارگاه پیر نارستانه که زمان زیارت آن برای زرتشتیان از روز سپندارمزد (دوم تیرماه) تا روز آذر یا آدرایزد (ششم تیرماه) هر سال است یکی از شش دیدارگاه (زیارتگاه) ارزشمند و سپندینه زرتشتیان ایران است. نوشتار زیر در باره شرایط طبیعی و نیز ارزش تاریخی و اجتماعی این مکانهاست.
نمای بیرونی از ساختمان پیر نارستانه (اردیبهشت 1391)
موقعیت و شرایط طبیعی
دیدارگاه پیر نارستانه (Narestaneh) در دامنه درهای در کوهی به همین نام ساخته شده است که پیرامون سی کیلومتر از شمال خاوری یزد فاصله دارد. مکانی بوده است تا حدود پنجاه سال پیش دورافتاده و دور از دسترس با چشمههای آب. در سالیان اخیر آب این چشمه ها بسیار کم شدهاند. در پیرامون محوطه پیر نارستانه زمینهایی بوده که از گذشته در آن کشاورزی اندکی به سیله خدمتگزار پیر انجام میگرفته است.
کوهستانی که پیر نارستانه در آن شکل گرفته است همانند کوه های پیر سبز، پیر هریشت و پیر نارکی از نوع سنگ آهک است که در آنها درز و ترک و حفره های انحلالی زیاد و احتمالاً غارهای ناآشکار فراوان وجود دارد. به جز پیر هریشت، هر کدام از پیرهای یادشده در کنار یک گسل محلی که دیوارهای بلند ایجاد کرده است پدید آمدهاند. وجود این دیوارههای گسلی را باید با دقت بیشتر بررسی و مطالعه نمود و پیوسته با استفاده از سنجشگرهایی زیر نظر باشند که احتمال خطرات ناشی از حرکت گسلی کاهش یابد.
وجود گسلها بهویژه هنگامی که چندین گسل محلی یک دیگر را قطع کنند و نیز درز و تَرَکها و حفره و غارهای فراوان میتواند کمک شایانی به نفوذ آب باران و برف در این کوهها و آشکار شدن چشمههای متعدد در آن (از جمله چشمه نارستانه قدیم) بنماید. در کوههای این منطقه از دیرباز گلههای بزکوهی آمدوشد داشتهاند ولی به دلیل شکار بیرویه تعداد آنها به شدت کاهش یافته است.
نمای از دور از درختکاری و کشاورزی پیرامون پیر (اردیبهشت1391، د.م)
تاریخچه
داستان سینهبهسینه نقلشده از پیدایش پیر نارستانه بنابر گفته روانشاد رشید شهمردان این است که هنگامی که کتایون یکی از همسران یزدگرد سوم در حال فرار از دست دشمنان بوده است در محل کنونی ستی پیر [1] (در شمال خاوری مرکز شهر یزد) در چاهی پناه میگیرد یا ناپدید میشود و فرزندش شاهزاده اردشیر پس از جداشدن از مادر به سوی کوههای دربید آواره میشود و در جایی که امروز پیر نارستانه است از نظر دشمنانی که به دنبالش بودهاند با کمک خدا ناپدید و در دل کوه پنهان میگردد[2]. در نقل قولی دیگر مهستی دختر دیگر یزدگرد که در نتیجه عدمتوانایی برای رهسپردن به سوی خراسان به یزد پناهنده شده بود در محلی به نام قلعه اسدان پنهان میشود درحالیکه قبلا فرزند خود را به نزد یک موبد در یزد سپرده بود به نام موبد کیقباد. این مهستی در آخرین فرصت پیش از رسیدن تعقیبکنندگان، برای اسیر نشدن، خود را در چاه آبی افکند و ناپدید شد که امروز ستی پیر است[3]. در این داستان که برای من نقل شده از سرنوشت فرزند کوچک مهستی که به موبد کیقباد سپرده شده بود دیگر نشانی نیست. آن چه که بیشتر آشکار است این است که مکان این پیرها، هیچگونه جایگاه آرامگاه یا قبری نبوده و نیست و تنها مکانهایی هستند برای یادبود ناپدید شدن یا به عبارتی آزاد شدن تنی چند از بازماندگان ساسانیان از دست اعراب و یا دشمنان داخلیشان. البته برای این دیدارگاه ها به توجه به نوشتهها و گفتهها و یافتههای باستانشناسی و تاریخی میتوان چندین جنبه و شوند پیدایش بر شمرد که امیدوارم در جای دیگر به آن بپردازم.
سندهای تاریخی به تاراج رفته
در محل پیر نارستانه کتیبههای سنگی تاریخی از دوره قاجاری وجود داشته است که شوربختانه بیشتر آنها در سی سال گذشته به تاراج رفته اند. به نوشته آقای سروش مالی، “پیرامون محوطه نارستانه ساختمانها و بناهایی دیده میشود که بهدینان به آن خیله (khaileh) گویند. اکثر آنها آجری هستند که به مرور زمان از دویست سال پیش تاکنون ساختهاند. سنگنوشتههای آن کلا به سرقت رفته است. سنگنوشته خیلهی شهریار بهرام بلندیان روبهروی پیر که تصویر خورشیدخانم سمبل و نشانهی هزاران سال ایران باستان است و بسیار قیمتی بود، تاراج شد. سنگنوشته خیله کسنویه مربوط به اواخر جنگ ده ساله ایران و روس که در آن ذکر اوایل سلطنت محمدشاه قاجار بود آن هم در سال ۱۳۶۲ به سرقت رفت. سنگنوشته خیله کوچهبیوک که در سال ۱۳۲۴ ساخته شده و سنگنوشته خیله مریمآباد که در سال ۱۳۳۲ ساخته شده، و نیز سنگنوشته آبانبار نارستانه که در سال ۱۳۱۹ خورشیدی ساخته شده بودند همگی پس از انقلاب مورد دستبرد قرار گرفتهاند و بیگمان از موزههای خارج سردرآوردهاند” (برگرفته از آقای سروش مالی نشریه امرداد ۱۲ آذر ۱۴۰۲). پرسشی که برای ما پیش میآید این است که چرا زرتشتیان ارزش و اهمیتی برای این سنگنوشتهها قایل نشدند که در جهت نگهداری و حفاظت از آنها اقدامی جدی نمایند و اگر نخستین سنگ دزدیده یا شکسته شد جلو تاراج بقیه را بگیرند. آیا هیچ عکسی و یا یادداشتی توسط زرتشتیان مریمآباد و بهویژه مسوولان و سرپرستان این زیارتگاه سپندینه زرتشتی از این کتبیههای تاریخی تهیه شده بوده است؟ امیدوارم که پاسخی روشن برای این پرسش ها باشد. وجود چنین کتیبه هایی از دوره قاجاریه نشان می دهد که پیدایش اولیه پیر نارستانه می باید بسیار پیشتر از دوره قاجاری بوده باشد. برای این انگاره شاید وجود یک آتشکده خاموش در فاصله بسیار نزدیک (دربید) می تواند نشانهای باشد که شاید تا همین چهل پنجاه سال پیش هنوز کموبیش سالم بوده است.
کشف بقایای یک آتشکده در نزدیکی پیر
هنگامی که من برای یک تحقیق جغرافیای طبیعی در سال ۱۳۶۸ خورشیدی به نزدیکترین آبادی به محل پیر نارستانه یعنی دربید رفته بودم با خرابه یک آتشکده روبرو شدم. دربید[4] در آن زمان روستایی به نسبت متروکه ای بود به فاصله ۸ کیلومتری شمال این زیارتگاه که آن زمان که برای نخستین بار این روستا را دیدم، تنها ساکنان آن، دو خانوار چوپان بودند. یکی از این چوپانها، جایی را به من نشان داد که آثاری از یک زیربنای چهارگوشه ویرانه در آن به چشم میخورد. آن چوپان دربیدی میگفت که اینجا محل یک دخمه[5] قدیمی بوده است که آن را خراب کردهاند و امیدوار هستند به کمک مردم شهری، به جای آن یک مسجد بسازند. اندازه و شکل چهار گوشه زیربنا و دیوارهای سنگی مخروبه باقیمانده نشان میداد که نمیتوانسته یک دخمه باشد و بیشتر به یک آتشکده یا همان چهارتاقی های معروف شبیه بود. بنابراین به فاصله بسیار کمی از این دیدارگاه سپندینه در گذشته نه چندان دور مکانی بوده است که نگهبان یک آتشکده چهارتاقی به شمار میرفته است.
سالها بعد در حدود اواخر دهه نود که بار دیگر این فرصت پیدا شد که از روستای دربید بازدیدی داشته باشم به کلی بافت و معماری و فضای جدیدی پیدا کرده بود، طوریکه با دربید سال ۱۳۷۰ با دو یا سه خانوار جمعیت قابل مقایسه نبود. در حال حاضر این روستا بیش از ۳۰۰ نفر جمعیت دارد و در زمان مراسم و رویدادهای ویژه مثل محرم یا نوروز تا بیش از یکهزار و پانصد تن (به گفته برخی اهالی) در آنجا جمع می شوند که هر کدام خانه و ویلای شخصی خویش را ساخته اند یا خانه های قدیمی اجدادی را بازسازی و نوسازی کرده اند.
دلیل این که از روستا در این نوشتار یاد کردهام این است که وجود یک آتشکده در گوشهای دور افتاده مانند دربید احتمال دارد که به گونه مستقیم یا غیرمستقیم به پیدایش پیرنارستانه بستگی داشته باشد. چگونگی و چرایی این بستگی نیازمند پژوهش های بیشتر است.
دیدار پیر نارستانه بر همه زیارتکنندگان و باشندگان این روزها در آن جایگاه سپندینه خجسته باد.
نمایی از سرو زیبای ورودی دربید، دی ماه سال 1368 زمانی که هیچ ساخت و سازی در آن نشده بود!
داریوش مهرشاهی
وهمن ایزد تیرماه ۳۷۶۲ مزدیسنایی (سی ام خرداد ماه ۱۴۰۲ خورشیدی).
[1] ستی پیر (Setti Pir) یا قلعه اسدان به فاصله مستقیم چهار کیلومترو با زاویه 30.22 درجه شمال خاوری ازمیدان مارکار یزد.
[2] نوشته روانشاد رشید شهمردان، نوشته های آقای سروش مالی (امرداد ۱۲ آذر ۱۴۰۲).
[3] مصاحبه با روانشاد بهمن رییس پارسی در سال ۱۳۵۶ محله پشت خانه علی یزد.
[4] روستای تاریخی د̕ربید (Dorbid) امروزه به شدت دارای ساخت و سازهای جدید شده و به طور معمول بیش از یک صد خانوار ساکن دارد ولی در زمان تعطیلات محرم و یا نوروز تا بیش از یک هزار تن در آن گرد می آیند.
[5] دخمه که به عنوان برج خاموشی هم یاد شده است، آرامگاه های قدیمی زرتشتیان که بر بلندی ها و تپه های سنگی بنا می شده اند و مردگان را در فضایی که به وسیله دیوار بسته شده بود قرار می دادند. این نوع آرامگاه تا حدود ۱۳۴۵ هجری خورشیدی هنوز استفاده می شده اند. امروزه زرتشتیان ایران نیز از همان آرامگاه های مشابه بقیه ادیان استفاده می کنند و مردگان در خاک سپرده می شوند.
یک پاسخ
وقت خوش جناب مهرشاهی. در مقاله ی قبلی جوابم را از جناب لیثی حبیبی دریافت نمودم. و در این مقاله هم شما اشاراتی از بود و نبود افراد درگذشته ذکر نمودید. به هرجهت درست اندیشیدن بهترین ایمان برای هر فردی میتواند باشد. پس در آیین زرتشت باید درست گفت و درست رفتارنمود و درست اندیشید. تا همه ی مردمان به نیکی زندگانی خوبی در آرامش داشته باشند. اگر چیزی برای گفتار و یاداوری هست بفرمایید. سپاس از شما.