پیشگفتار: پاییز سال ۱۳۴۳ خورشیدی (۱۹۶۴ میلادی) در یزد بودم و با برادرم در خانه خالهام[1] میزیستیم. آن سال در دبستان دینیاری مشغول به گذراندن دوره ششم ابتدایی بودم. یکی از داییهای من[2] یک فروشگاه کوچک ساندویچفروشی نزدیک ساعت مارکار داشت که روبهرویش هم یک کلانتری بود. دایی اردشیر یک اتوموبیل شورلت هشت سیلندر مدل ۱۹۵۷ به رنگ سبز داشت که در آن زمان مسافرانی را که بیشتر از پارسیان هند یا زرتشتیان تهران یا کرمان بودند به دیدار زیارتگاههای زرتشتیان یزد میبرد. گاهی هم مسافرانی از کشورهای خارجی به ویژه اروپایی پیدا میشد. یادم هست مدتی حدود دو سه ماه زمستانی بسیار سرد به خانه دایی اردشیر و عمهام همایون خانم در محله خرمشاه یزد جابهجا شدیم چرا که شوهرخالهام برای یک عمل جراحی ضروری با خاله به تهران رفته بودند. مدتی که نزد دایی و عمه بودم از داییام میشنیدم که یک خانم انگلیسی به یزد آمده و میخواهد درباره زرتشتیان تحقیق کند. من در سن یازده-دوازده سالگی نه چندان به این موضوعات علاقه داشتم و نه در سنی بودم که با این گونه فعالیتها درگیر شوم. در نتیجه هیچگاه آن خانم را ندیدم. فقط یک خاطره گنگ از بازگویههای گاهوبیگاه داییام از مسافرت با این خانم انگلیسی همیشه در یادم مانده بود. از این بازگویهها این بود که داییام این بانو را به دیدار زیارتگاههای پیر سبز و پیر بانو و نیز به شریفآباد اردکان برده بود.
خانم مری بویس پژوهشگر تاریخ دین زرتشت
مری بویس (Mary Boyce) در دوم آگست (اوت) سال ۱۹۲۰ میلادی (۱۱ امرداد ۱۲۹۹) در شهر دارجیلینگ هندوستان به دنیا آمد. هنگامی که مدتی پیش کتاب خانم بویس به نام «زرتشتیان:باورها و مراسم دینی آنها[3]» را به زبان اصلی یافتم و شروع به خواندن کردم کنجکاو شدم که زندگی نامه ایشان را نیز مطالعه کنم. در شرح زندگی محل تولد او شهر دارجیلینگ که به تولید محصول چای بنام بود یاد شده است. هندوستان در آن زمان (۱۹۲۰) هنوز کشوری یک پارچه و پیش از سه نیمه شدن ( به هند، پاکستان و بنگلادش) در دهه هفتاد میلادی بود و در آن ایام زبان پارسی نیز کم و بیش، بین برخی از بزرگان و اشراف هند رواج داشت.
در آن زمان نیروهای نظامی و مستشاران و مهندسان بریتانیایی (که جدا از پادشاهی انگلیس، اسکاتلند، ایرلند و ویلز را نیز در بر میگرفت) در هندوستان اقامت داشتند و حکومت میکردند. پدر او قاضی یک دادگاه عالی در هند بود و مادرش نوه یک مورخ بنام در تاریخ انقلاب پیوریتان ها در انگلستان. آنها زمانی که هنوز مری کودکی بیش نبود به انگلستان بازگشتند و او در این کشور به مدرسه رفت و در نهایت بعد از اتمام دوره دبیرستان هم در کالج نیوهام در شهر کمبریج پذیرفته شد و برای بخش نخست تحصیل ادبیات انگلیس و برای بخش دوم باستانشناسی و انسانشناسی را آموخت و در این زمینهها گواهی گرفت. سپس زیرنظر پروفسور هکتور مونرو چدویک [4]که کارشناس برجسته تاریخ و زبان دوره اشکانیان (پارتیان) بود ادامه تحصیل و کار داد. همچنین چندین سال بعد هم در دانشگاهی به نام “مدرسه مطالعات خاوری و آفریقایی”[5] زیر نظر دانشمند مشهور ایران شناس والتر هنینگ[6] مشغول آموزش زبان های باستانی ایرانی گردید. سرانجام او توانست دکترای خویش را از دانشگاه کمبریج در موضوع ” نظم شعرهای مانوی با توجه به کشفیات تورفان[7]” همراه با تکمیل دانسته های خود در زبان و خط مانوی و زبان ایرانی میانه (دوره اشکانی) به دست آورد. از آن پس به عنوان استادیار مدرسه مطالعات خاوری و آفریقایی (SOAS) مشغولبهکار گردید (ایرانیکا تارنما، ۲۰۱۲).[8]
این پژوهشگر گرچه بسیاری از سالهای زندگی خویش را بر متون ایرانباستان و بهویژه متون مانویان گذراند ولی مطالعات و پژوهشهای کمنظیری هم بر روی آداب و عقاید زرتشتیان انجام داده است (بهرامی، ۱۳۸۶ ترجمه بخش مقدمه کتاب بویس[9]). در واقع آنچه که مری بویس و دید و نظرهای او را که برای مدتی دراز سرگرم کارهای کتابخانه ای (تئوری) بود دگرگون نمود مسافرتی یک ساله به یزد و به ویژه روستاها و محلات زرتشتینشین بود. در واقع چرخشگاهی (نقطه عطف) در زندگی او یک مرخصی تحصیلی 12 ماهه و پژوهش میدانی در روستاهای زرتشتیان اطراف یزد، به ویژه در شریفآباد در سالهای 1963-[10]1964 بود. سفر زمینی و باشندگی در روستاهایی با امکانات محدود آن زمان، باید برای او سخت بوده باشد، زیرا در همان زمان دچار آسیب دردناکی از ناحیه کمر شده بود که او را تا پایان عمر آزار می داد. این وضعیت تا زمان مرگش، او را مجبور کرده بود در حالی که به پشت دراز کشیده بود کار کند و بررسی هایش را در این حالت به روی کاغذ بنویسد (ایرانیکا، ۲۰۱۲).
در این مسافرت او برای مدتی با زرتشتیان شریف آباد از جمله روانشاد رستم بلیوانی و روانشاد موبد خداداد نیریوسنگی هم صحبت بوده است و در کنار آنان در زندگی و مراسم دینی زرتشتیان شرکت داشته بود. این زندگی در میان زرتشتیان و به ویژه همزیستی با زرتشتیان شریف آباد و بهره مندی از نگرها و پنداشت های آنان در باره مراسم دینی چنان موثر و عمیق بوده است که مری بویس یکی از کتاب های خویش را به “آقا رستم نوشیروان بلیوانی” و همسرشان “خانم تهمینه ماندگار آبادیان” تقدیم کرده است (نگاه کنید به مری بویس، ۱۹۷۷)[11].
بویس از راه مطالعه متنهای دینی زرتشتی (و همچنین صحبتهای دراز با موبدان شریفآبادی و موبدان پارسی هند. د.م) به این اعتقاد رسید که خود اشو زرتشت نیز (به احتمال زیاد د.م) یک موبد بوده و بر اجرای درست کردارهای دینی سفارش داشته است. بر این پایه، بویس همین مراسم و کردارهای دینی را از عوامل برجسته و ارزشمند پایندگی (دوام) کیش زردشتی میداند. به این گونه او در برابر دانشمندانی قرار می گیرد که بیشتر بر ابعاد اخلاقی و جنبه های فلسفی آموزه های اشو زرتشت پای می فشردند و این عوامل را شوند پایداری این دین میدانستند (بویس، ۱۳۸۶ ترجمه بهرامی[12]). مری بویس بر این باور بود که آداب و باورهای دینی زرتشتیان ایران، بهویژه آنان که در روستاها یا شهرهای کوچک دور دست (در آن زمان) زندگی میکردند، ریشهدارتر و اصیلتر از آداب و باورهای پارسیان هند باقی مانده است. شاید به همین شوند بود که با وجود شرایط جسمانی نامناسب، رنج سفری دشوار به ایران را به جان خرید و راهی ایران شد تا از نزدیک با زندگی در میان زرتشتیان در مورد فرهنگ و رسوم زردشتی مطالعه و پژوهش نماید (بویس ۱۳۸۶، ترجمه بهرامی).
در نهایت، پس از این بررسیهای میدانی و برخورد نزدیک با زرتشتیان وفادار به آیینها و مراسم کهن، مری بویس ادعا کرد که در جوامع بیسواد (یا دور از شهرها، د.م)، شیوههای دیرینه با وفاداری و اصالت بیشتری نسبت به آموزههای یک جامعه با سواد (شهری، د.م) حفظ میشود. او بدین وسیله تصویری از پایایی دین زرتشتی ساخت، که از ترادادهای (سنتهای) مغان (روحانیان ستاره شناس و پیشگو) که زرتشت درون آن زاده شده و تربیت شده بود، شروع شد و در طول هزارهها پیشرفت کرد تا به باورها و اعمال زرتشتیان امروزی ایران، آلوده به زندگی غرب و شهرنشینی جدید رسید (هینلز، ۲۰۰۶) [13]. مری بویس بایستگی و ارزش نیایشهای آیینی در دین زرتشتی را درک کرد و رد پای آنها را تا زندگی و تعالیم اشو زرتشت و حتا در برخی موارد به دوران پیش از دین زرتشت و آداب و عقاید کهنتر باز گرداند. به این ترتیب او به این نتیجه رسید که این ریزگان (جزییات) و پارههای (عناصر یا المانها) مراسم و ترادادهای آیینی در بین زرتشتیان بوده است که تا این زمان توانسته در برابر گذشت زمان و فشارهای بیرونی محیط پیرامون ایستادگی نماید و شوند ماندگاری این دین گردد (هینلز، ۲۰۰۶ با کمی تغییر).
پسگفتار
تلاش پنجاه ساله روانشاد خانم مری بویس در شناخت بهتر و ژرفتر دین مانوی و نیز دین و آیین و مراسم زرتشتی بینظیر بوده است. با اینهمه جا دارد که نکته ای را هم یادآوری کنم. نکته این است که بیشتر پیوندها و برخوردهای ایشان در زمان باشندگی در یزد چنان که بعدها از روانشاد موبد رستم شهزادی و روانشاد موبد کوروش نیکنام شنیدم با بخش کوچکی از همکیشان شریفآبادی بهویژه روانشادان رستم انوشیروان بلیوانی و موبد خداداد نیریوسنگی بوده است که نگرهای ویژه و پابرجای خویش را در مسایل آیینی و دینی داشتهاند بهویژه آنجا که بر رسوم وندیداد تکیه میکردهاند. به همین شوند بخشی از نظریات خانم مری بویس بنابر آگاهیهایی به دست آمده که، کم یا بیش، در این چهارچوب نگرشی ساخته و پرداخته شده است. به این دلیل شاید بایسته باشد که جوانان پژوهشگر ما در میدانهای تاریخ دین و آیین زرتشتی در این زمینه در همه روستاها و شهرهای زرتشتینشین به گردآوری تمامی آگاهیها از رفتارها و کنشهای گفتاری و کرداری در آدابورسوم همکیشان بردبار ما بپردازند و آنها را گردآوری، ثبت و ضبط نمایند. این همان کاری بود که روانشاد کوروش نیکنام شروع کرده بود و بعد از چند سالی به شوند بیماری و سپس در گذشت ناهنگام ایشان ناتمام ماند. روان موبد کوروش نیکنام شاد باد.
پنجشنبه ۱۱ امرداد ۱۴۰۳ (دی بهمهر ۳۷۶۲ مزدیسنایی)
[1] خاله من روانشاد ایراندخت جمشید دمهری (رییس) بود.
[2] روانشاد اردشیر جمشید دمهری که شوهر عمه گرامی من هم میشدند.
[3] Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices (Mary Boyce, 1979)
[4] Hector Munro Chadwick
[5] School of Oriental and African Studies (SOAS) in London
[6] Walter Bruno Henning
[7] تورفان یا تُرفان شهری واحهای در ناحیه بیابانی خاور ناحیه خودگردان سین کیانگ یا ترکستان خاوری در کشور چین است. امروزه بیش از هفتاد درصد جمعیت آن را ترکان اویغور تشکیل میدهند (برگرفته از: ویکی پدیای فارسی).
[8] John Hinnells, “BOYCE, MARY,” Encyclopædia Iranica, online edition, 2012, available at http://www.iranicaonline.org/articles/boyce-mary .
[9] بهرامی، عسکر(۱۳۸۶) ترجمه: زردشتیان باورها و آداب دینی آن ها. نوشته مری بویس. چاپ نهم، انتشارات ققنوس، تهران (ویراست دوم)، ۲۸۷ ص.
[10] هینلز (John Hinnells) در مقاله خود در گاردین سال ۲۰۰۶ این تاریخ را به اشتباه ۱۹۶۶ نوشته است (ر.ک. گاردین یازدهم آپریل ۲۰۰۶ چاپ لندن).
[11]Mary Boyce (1977): A Persian Stronghold of Zoroastrianism. Besed on Ratanbai Katrak lectures, 1975. Oxford, Clarendon Press.
[12] بویس، مری (۱۳۸۶): زردشتیان باورها و آداب دینی آن ها. ترجمه عسکر بهرامی، چاپ نهم، انتشارات ققنوس، تهران (ویراست دوم)، ۲۸۷ ص.
[13] Hinnells, John (2006): Mary Boyce (obituary). Guardian, Tuesday 11, April 2006. (https://www.theguardian.com/news/2006/apr/11/guardianobituaries.religion)
2 پاسخ
روزتان بخیر. جناب مهرشاهی نکات خوبی را از این بانوی گرامی بیان نمودید که حتی با بیماری و سختی آن روزگار به مناطقی چون پیرسبز و پیرهای دیگر و شریف آباد اردکان رفته تا از نزدیک با مردمان زرتشتی نشین آشنا شود. به هرجهت امیداست که با این ایین ها زندگی برای همه اسان شود و برکت خداوند از هیچکس دور نشود. یک لحظه کمر درد بانو مری بویس من را یاد فریدا نقاش مشهور امریکای لاتین انداخت که در سن نوجوانی و علاقمندی زیادش به نقاشی و در جوانی متاسفانه براثر تصادف کمرش بکلی خورد شد و تا آخر عمر به نقاشی در تخت را ادامه داد. ما زرتشتیان ایران آیین هایمان از ایین های پارسیان بسیار متفاوت است ولی تنها شرایط است که همه چیز را تغییر داده و میدهد. امید است اکنون با همه ی شرایط سخت موجود و تکنیکهای جدید زندگی را دوستانه و با محبت و در کنار هم ادامه دهیم و از گذشتگان درس بگیریم. ما انسانها نیازمند محبت و مهربانی و دوستی و خوشبختی میباشیم. پس باید به هم کمک کنیم تا به خوشبختی واقعی برسیم. سپاس از شما جناب مهرشاهی. راستی شما شریف ابادی هستید ؟یا در محله ی دیگر زرتشتی نشین میباشید؟ اگر در مورد محله ی خود مقاله ای یا خاطره ای دارید بگویید و بنویسید. سپاس از بزرگواری شما.
درود بر شما بانو قبادی. از حوصله و فرصت شما برای ارسال پیام سپاسگزارم. نه من شریف آبادی نیستم ولی اهل ایرانم. بخشی از گذشته اجدادی من در ابتدای این نوشتار (آنجا که از محل زندگی دایی خود یاد کرده ام) آشکار است که از خرمشاه یزد است. بخش دیگر ریشه اجدادی من هم از نرسی آباد یزد است. خودم در گوشه دیگری از ایران زاده شده و رشد کرده ام. قبل از هر چیز ما ایرانی هستیم. یاد آن شعر مرحوم سهراب سپهری (صدای پای آب) افتادم. شاد زیوید