لوگو امرداد
نوشته بهمن مرادیان: لحظه‌ای به همراه پدرم، (4)

برای شهناز شهزادی (2)

بهمن مرادیاندر یادداشت‌های گذشته تلاش شد که بسیار خلاصه به فعالیت‌های اصلی خانم شهزادی پرداخته شود. فعالیت‌هایی که از این نظر آنها را اصلی می‌نامم که می‌توان فهرست طولانیتری از آنها را شرح داد. از کارهای مددکاری که او خودش به‌طور مستقل انجام می‌داد تا برای سال‌ها که هر جمعه صبح به حسن‌آباد میبد می‌رفت برای کلاس‌های دینی و تا برمی‌گشت بعدازظهر بود. البته در راه حسن‌آباد به مزرعه‌کلانتر و بُندر آباد هم برای یک و دو دانش‌آموز سری می‌زد. گروه سرود و برنامه‌هایی که برای برخی از جشن‌ها با کمک اعضای گروه گاتاپویان تدارک می‌دید تا همراهی در برنامه‌های پیک‌نیک که گروه‌های مختلف برنامه‌ریزی می‌کردند و همراهی او باعث می‌شد که والدین این اطمینان را داشته باشند و به فرزندان خود اجازه بدهند که در این برنامه‌ها شرکت کنند.

علاوه بر همه این‌ها دانشجویان و پژوهشگران مختلف که درباره دین و جامعه زرتشتی پژوهش می‌کردند هم روی کمک‌ها و راهنمایی‌های او حساب می‌کردند. اغلب باوجود وقت کمی که داشت، اما افراد را در خانه‌اش می‌پذیرفت و درباره آن موضوع صحبت می‌کرد یا اگر لازم بود برای مصاحبه یا بازدید از افراد یا محل‌ها کمک می‌کرد. یادم می‌آید که از دانشجویان رشته‌های الهیات، جامعه‌شناسی، ادبیات تا حتا معماری از او کمک می‌گرفتند. در همین رابطه شاید یکی از مهم‌ترین همکاری‌هایش پروژه‌ای پژوهشی بود که از سوی خانم سارا استوارت و ماندانا معاونت در دانشگاه لندن انجام شد. طبیعتا خودم هم بسیار از کمک‌های او بهره بردم که دو نمونه از آن این بود که برای پروژه‌ای نیاز به گفت‌وگو با خانواده‌های موبدان یزد داشتم و او با آشنایی که داشت زمینه آن را برایم فراهم کرد که از جمله مهم‌ترین آنها گفت‌وگو در چندین جلسه با خانم گهر یزشنی بود. همین‌طور به واسطه او زمینه آشنایی با خانواده‌ای که دستنوشته‌ای اوستایی در اختیار داشتند فراهم شد و تمامی آن دستنوشته را در خانه او عکس‌برداری کردیم.

از سوی دیگر برای سال‌ها خانم شهزادی منبع جواب دادن به «پرسش‌ها» یا «پژوهش‌های درخواستی» از سوی برخی «استادان دانشگاه‌ها» که دانشجویان زرتشتی را در برخی «واحدهای خاص» گیر می‌انداختند هم بود! یادم می‌آید که اغلب ساعت‌ها منابع مختلف را بررسی می‌کرد تا بتواند مطلبی قابلِ ارایه به دانشجویان بدهد. به همین دلیل کتابخانه شخصی نسبتا خوبی در خانه‌اش داشت.

در پایان شاید بتوان به آنچه که می‌توان ویژگی‌های شخصیتی او نامید هم کوتاه پرداخت. درطول حداقل 20 سال اوج فعالیت‌هایش به نظرم مهم‌ترین ویژگی او این بود که «استقلال» خود را حفظ کرد و وارد دسته و گروه خاصی نشد و از فرد خاصی طرفداری نکرد. دومین مورد این که هرچند که در هر موردی نظر خود را داشت و معمولا بر نظر خود پافشاری می‌کرد، اما در درازمدت اگر با گفت‌وگو به نتیجه‌ای می‌رسید از تغییر نظر گذشته خود واهمه‌ای نداشت. با حوصله بسیار به گفت‌وگوها گوش می‌داد و واکنشی بسیار با آرامش داشت. اغلب طنزی را چاشنی گفت‌وگوها می‌کرد و رویی باز و خندیدن از ویژگی‌های دیگرش بود. در طول سال ها با وجود مشغله بسیار و بیماری اما به‌ندرت خستگی و ناامیدی را در چهره‌اش دیدم و بسیار از او آموختم.

شهناز شهزادی

برای این مجموعه یادداشت‌ها نگاه کنید به بخش 1، بخش 2، بخش 3.

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-08-12