امروز گوش ایزد و اردیبهشتماه از سال 3758 زرتشتی، نَبُر، روز پرهیز از خوردن گوشت، چهارمین روز از گهنبار چهره میدیوزرم گاه، شنبه 13 اردیبهشتماه 1399 خورشیدی، دوم ماه می 2020 میلادی
«دینشاه ایرانی» فرنشین وقت انجمن پارسیان هند (درگذشت، 1317 خورشیدی)، از دولت وقت ایران خواست تا ایرانیان که ناگزیر به هند کوچ کردهان را از مزیت شهروندی ایران برخوردار سازد.
«دینشاه ایرانی» فرنشین وقت انجمن پارسیان هند، دوم ماه می 1932 میلادی ـ اردیبهشتماه 1311 خورشیدی در پنجمین روز اقامت خود در تهران، همراه با ارجگذاری به برانگیختهشدن دوبارهی احساسات میهندوستانهی ایرانیان و توجه آنان به گذشتهی باعظمت زادگاه خود و منش ایرانی، از دولت وقت خواست تا پارسیانی را که در قرون هفتم و هشتم میلادی (پس از آفند تازیان و سقوط ساسانیان) ناگریز وادار به ترک زادگاهشان شده و بیشتر در هند اقامت گزیدهاند، ولی خود را همچنان ایرانی (پارسی) میدانند و به ایران وفادار مانده و به گسترش منش (خصال) ویژه و تمدن ایرانیان پرداختهاند، از مزیت شهروندی ایران برخوردار سازد تا بتوانند با استفاده از این مزایا، به آبادانی و پیشرفت دیار نیاکان خود با بنیاد مدارس و بیمارستانها و نیز سرمایهگذاری در صنعت و کشاورزی کمک کنند.
وی سپس به تفصیل از پیشرفتهای هند که نتیجهی تلاش و سرمایه و مهارت پارسیان بوده است سخن گفته بود و مقامات دولت وقت وعده فراهم آوردن تسهیلات را داده بودند، ولی ….، زیرا که در آن زمان هندوستان (همه شبه قاره) وابسته به انگلستان بود و این دولت مایل نبود که سرمایهی پارسیان که داشتند هند را صنعتی میکردند از شبه قاره خارج و قسمتی از آن به ایران منتقل شود..
شاه عباس بیشتر زرتشتیان کرمان را که گنجعلی خان فرماندار این استان کمر به کشتن آنان بسته بود به اصفهان کوچ داده بود. اینان بودند که اصفهان را به «جهانی از هنر» در آوردند که فَرنام (:لقب) «اصفهان، نصف جهان» بهدست آورد. همین زرتشتیان کوچیده به اصفهان، ارتش ایران وقت را به واحدهای توپخانه مجهز کردند، ولی جانشینان شاه عباس که کورباوری خرافاتگونهی مذهبی داشتند، برچسب آتش پرست و «گَبر» به آنان زدند و بسیاری از ایشان را «بدون دلیل» کشتند. در سدههای هفتم تا دهم میلادی، کرمان که تا مرکز خلافت اسلامی (دمشق و سپس بغداد) فاصله زیاد داشت دارای بزرگترین جامعهی زرتشتی بود که گسترش آن تا زمان گنجعلی خان (اوایل قرن هفدهم) ادامه داشت و پس از کرمان، منطقه یزد. کشتار سنگدلانهی زرتشتیان ایران در دوران صفویه و بهویژه در قرن هفدهم، شمار زرتشتیان را از چند میلیون به چندصدهراز، کاهش داد.
امروز گوش ایزد چهارمین روز از آیین گهنبار چهرهی میدیوزرم گاه است. میدیوزرم گاه نخستین جشن ششگانهی سالیانه که در نیمهی بهار، 45 روز از بهار گذشته، برگزار میشود. گهنبار، آیین و جشنی است که از دیرباز در پهنهی ایران فرهنگی، بهپا داشته میشده، جشنی که نخستین بنپایه و مایهی آن گردهم آمدن، همافزایی، همازوری و شادی است. گهنبار میدیوزرم گاه یا میانهی بهار، نخستین چهره از گهنبار است که در میان اردیبهشت (از روز خیر تا دیبمهر ایزد در گاهشمار زرتشتی) و به پاس آفرینش آسمان برگزار میشود. مجمر آتش و چراغ روغنی نماد این چهره در سفرهی گهنبار است.
من ز بهر سماع خواهم گوش
بیسماعم مدار در هر حال
امروز، روز «گوش ایزد» چهاردهمین روز از گاهشمار زرتشتی است. بنابر گاهشمار زرتشتی که دیرینگی آن به روزگار پیش از اسلام میرسد، هر ماه، ٣٠ روز دارد و هر کدام از این ٣٠ روز، نامی و امروز، روزی است که نامش «گوش» است. گوش، یک ایزد است و عنوان ایزد برای آنچیزهایی کاربری دارد که ستودنی هستند، یعنی دادههای نیک اهورایی که در خور ستایشند. گوشایزد، ستودنی است آن اندازه که حتا یکی از یشتهای اوستا، به این ایزد ویژه شده است. «گوشیشت» یا «درواسپیشت»، آن یشتی است که درآن از «گوشایزد» سخن رفته است.
روز «گوش» نام این ایزد در اوستا «گئوش» آمده به چم «جهان». چهاردهمین روز هر ماه با این ایزد در پیوند است. ایزد گوش نگهبان همه جهان هستی است. این روز یکی از چهار روز پرهیز از خوردن گوشت است. زرتشتیان این روز را «نبر» مینامند و از کشتن حیوانات و خوردن گوشت خودداری میکنند. گویند در این روز باید جشن گرفت.
واژهی «گِوش» یا «گئوش» بارها در «گاتها» (سرودههای اشوزرتشت)، در «اوستا» و در نوشتههای پهلوی آمده است. واژهی گئوش همچون واژگان بسیار دیگری که معناهایی گوناگون دارند، چند معنا دارد که بیگمان باید در جمله معنایش کرد. این واژه به معنای «گیتی» و «مجموعهی آفرینش» و از سویی دیگر به معنای «گاو» است، البته این معنا یعنی گاو نیز در استورههای ایرانی، همان «آفریده» یا گیتی است. گوش یا گئوش در اوستا هم به معنی گاو و هم به معنی گیتی آمده است. «اورو» نیز که به معنی روان است همراه با واژهی گئوش، معنی روان جهان یا روان گاو را میرساند. «گئوشارورون» نگاهدار گلهها و چارپایان سودمند است. گاو در استورهها، نماد گیتی است و از دیدگاه فلسفی نماد زندگی دنیوی و خاکی است.
بنابر باور ایرانیان گوشایزد، پاسدار و نگهبان جانداران سودمند است که این خویشکاری با معنای این ایزد، همخوانی دارد. یعنی آزردن جانداران سودمند به نوعی به معنای آزار آفرینش، به معنای آزار گیتیست.
ایزد گوش برای پاسداری از جانداران سودمند، به همراهیِ «ماه ایزد» و «رامایزد» به یاریِ «وهمن امشاسپند» میشتابد. پس ماه ایزد، رامایزد و گوشایزد، یارانِ «وهمن امشاسپند» در این خویشکاری هستند.
زرتشتیان از دیرباز در این ۴ روز از ریختن خون جانوران و از خوردن گوشت آنها پرهیز میکنند و این کار برای نگهبانی از شمار جانوری و سلامتی انسانها انجام میشود. پرهیز از کشتن و خوردن جانوران همچون یک قرارداد کلی است برای آنکه در این ۴ روز، جانوران در امان باشند.
تصور کنید که این قرارداد از این دایرهی کوچک (هازمان زرتشتی) فراتر رود و جهانیان در این ۴ روز بر خود بایسته بدانند که از کشتن جانوران و خوردن خوراکهای گوشتی بپرهیزند؛ بیگمان که آمار کشتار جانوران به اندازهی بسیاری پایین خواهد آمد و از سویی برای انسانها تمرینی خواهد بود برای خوردن خوراکهای گیاهی.
روز «گوشایزد» همچون یک تلنگر، هر ماه، به ما «مجموعهی آفرینش» را یادآوری میکند. گوشایزد، همچون رامایزد و ماه ایزد و وهمنامشاسپند، تلنگری است تا «گیتی» را از یاد نبریم و یادمان نرود که بخشی از این مجموعه هستیم، اگر بخشی از هستی را بیازاریم، آزرده خواهیم شد. گویند در این روز باید جشن گرفت.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
گوشروز ای نگار مشکین خال
گوش بربط بگیر و نیک بمال
من ز بهر سماع خواهم گوش
بیسماعم مدار در هر حال
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
پرورش گوش اورون کن، گاو به ورز آموز.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (گوش) اندرون گاو ساله، به مرز / ببند و بیامرز بر گاو، ورز