کرونا به تنهایی و با یورش جهانگیرش بسیاری از رسمهای دیرین را برانداخت و مردم را ناچار بهروی آوردن به زندگی مجازی کرد. بزرگداشت درگذشتگان آیینی دیرین در بسیاری از فرهنگها بهویژه فرهنگ ایرانی است. این روزها اما بی آنکه بخواهیم دستمان از برگزاری اینگونه برنامهها کوتاه است و تا روزی که این دشمن جهانگیر رخت بربندد (با امید به آنکه دور و دیر نباشد) ناجار به برگزاری یادبودهای محازی هستیم.
از همینروی آیین یادبود مجازی نجف دریابندری نویسنده و مترحم نامآشنای ایرانی که 15 اردیبهشتماه 1399 خورشیدی، درگذشت، با میزبانی فرزندش سهراب دریابندری و با باشندگی چهرههای برجستهی فرهنگ و هنر کشور در صفحه اینستاگرام «خانه هنرمندان ایران» برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، سهراب دریابندری در آغاز این آیین گفت: «منوچهر انور، صفدر تقیزاده، ضیا موحد، منوچهر بدیعی به دلایل گوناگون امشب نمیتوانند در میان سخنرانان حضور داشته باشند ولی به خاطر همراهی که داشتند از آنها تشکر میکنم. همچنین از روزنامهنگاران و نویسندگان تشکر میکنم که در این مدت در رسانههای خود مطالب بسیار زیادی را درباره پدر نوشتند».
سیمین اکرامی به عنوان نخستین سخنران در این آیین گفت: «عکس پوستری که برای این مراسم در نظر گرفته شده همان نجف دریابندری است که من میشناختم؛ نجف طنازی که وقتی ماجرایی را برای شما تعریف میکرد، منتظر بود تا شما بخندی و بعد قهقهه معروف خود را سر بدهد. قهقههای که طبق روایت خودش باعث شد از رستورانی در پاریس بیرونش کنند. در یک مهمانی که اشخاص خیلی مهمی حضور داشتند، از قضا من پیش نجف نشسته بودم، او برایم ماجرایی تعریف میکرد و من وحشیانه میخندیدم. این وضعیت به صورتی ادامه پیدا کرد که صاحبخانه به ما تذکر جدی داد. نجف با این کارش عبوسترین آدمها را به خنده وادار میکرد».
وی ادامه داد: «دلم میخواهد درباره کتاب آشپزی حرف بزنم که در این روزها خیلی به آن مراجعه کردم و با دستور نجف نانهای مختلفی درست کردم. سلیقهای که در این کتاب به کار رفته، چیدمانهایی که در آن به کار رفته و میدانم سلیقه فهمیه است و موارد دیگری که کار هر دو آنهاست. طنز نجف حتی در کتاب آشپزیاش موجود بوده و همین بینظیر است. خواندن این کتاب برای من بسیار جذاب بوده است».
ایرج کلانتری، معمار و سازنده خانه نجف دریابندری، در ادامه این آیین گفت: «درباره نجف دریابندری صحبتهای بسیاری شده و هنوز جا دارد که درباره شخصیت او صحبت شود. چیزی که من میخواهم بگویم، این است که نجف دریابندری چطور تصمیم گرفت خانهای بسازد و موقعیت زمین خود را چطور انتخاب کرد و من برای اینکه از این مسوولیت بر بیایم، ناگزیر بودم تا با شما که خانواده او بودید، رابطهای برقرار کنم. البته ما وابستگی اجتماعی خیلی وسیعی در آن دوره داشتیم و در حال آشنایی با دیدگاههای هم بودیم. اما با همه این توضیحات خیلی زمان برد تا متوجه شوم این خانهای که نجف میخواهد چه ویژگیهایی باید داشته باشد».
خانهای میخواهم برای سرگرمیهایم
وی ادامه داد: «خواستههای نجف خیلی فراتر از چیزی بود که فکر میکردم. او دائم به من تاکید میکرد که در این خانه باید او بتواند انواع سرگرمیهایی را که میخواهد برای خودش فراهم کند. بنابراین این موضوع مستلزم یک گفتوگو و حوصله به خرج دادن زیادی بود که چطور بتوانیم به خانه مورد نظر برسیم. در نهایت باهم تعامل زیادی داشتیم و خانه خیلی هم ساده ساخته شد.
کلانتری در ادامه گفت: «در اینجا نمیخواهم به طور خاص به وصف آن معماری بپردازم ولی قصدم این بود که بگویم من گوشههایی از شخصیت نجف را در معاشرتهای طولانی شناختم. یک چیز خیلی جالبی که در رابطه با نجف تجربه کردم، این بود که نجف هم به من یاد میداد و هم از من یاد میگرفت. البته این موضوع را از بعد خودخواهی نمیگویم ولی در بین سفارشدهندگان به من فرد استثنایی بود».
وی افزود: «به دلیل سن و سال بالای ما، در همه جای دنیا به ما خانهنشین میگویند. ولی این خیلی هم بد نیست، من از آدمی مثل نجف یاد گرفتم که به تنهایی خودم خو کنم و سرگرمیهایی داشته باشم و حد سلیقه و انتظارات خودم را برای انتخاب این سرگرمیها به کمک آدمهایی همچون نجف بالا بردم و تلاش در جهت حفظ آن میکنم».
حسن کیاییان، موسس نشر چشمه و ناشر کتاب «گوربه گور» اثر ویلیام فاکنر به ترجمه نجف دریابندری، نیز در این آیین مجازی گفت: «ابتدا میخواهم مسالهای را مطرح کنم؛ چراکه شاید خیلی از دوستداران نجف دریابندری ندانند که ایشان دنجفر مقطعی یک فعال در عالم انتشارات بود. او بعد از بیرون آمدن از زندان در اواخر دهه ۳۰، در فرانکلین استخدام میشود. فرانکلین یک انتشاراتی به مدیریت همایون صنعتیزاده بود که به آن کتابهایی را سفارش میدادند. ابتدا به آنجا تنها کتابهای آمریکایی را سفارش میدهند. اما بعد از اینکه نجف به آنجا میرود، کتابهای انگلیسی را هم سفارش میدهند».
وی ادامه داد: «وقتی نجف دریابندری به فرانکلین رفت، منوچهر انور سردبیر بود ولی بعد از یکی دو سال آقای انور از آنجا رفت و نجف سردبیر آنجا شد که این مسوولیت ۱۴، ۱۵ سال به طول انجامید. کار او در آنجا این بود که کتابها را سفارش میداد و بین مترجمین مختلف توزیع میکرد. همچنین برای اینکه سبک و سیاق یکسانی در کار ترجمه به وجود بیاید، یک بخش ویراستاری را اضافه کرد. در آن بخش که از حضور ویراستاران نخبه و درجه یک کشور بهره میبرد، کتابها به صورت نهایی ترجمه شده و با انتشارات مختلف برای توزیع آنها قرارداد بسته میشد. البته ویراستاری کتابها از فرانکلین شروع نشد و دانشگاه تهران این کار را آغاز کرده بود. ولی با آمدن نجف و سرعتی که به کار داد، این داستان وارد فاز تازهای شد».
کیاییان در ادامه گفت: «در حقیقت فرانکلین با امکاناتی که داشت و مدیریتی که آقای دریابندری در آنجا اعمال کرد، مثل موتور محرکه کوچکی بود که موتور صنعت نشر کشور را به حرکت درآورد. با امکانات خود تعداد زیادی کتاب وارد کرده بودند و در اختیار ناشران مختلف قرار میدادند که این کار را انجام دهند. آقای نجف دریابندری در آنجا کارهای تازهای انجام داد که بسیار ارزشمند است».
روشنفکری بود که به هیچ قطعیتی باور نداشت
بهرام دبیری، نقاش، نیز در این آیین گفت: «در دوره ارتباط شگفتانگیز و شورانگیزی که در دوستی و ملاقات با نجف داشتم به چند نکته توجه میکنم. چیزی که در مورد نجف برای من بسیار اهمیت دارد این است که او را روشنفکر بدانم. لغت شریفی که در سرزمین و زبان من درست تعریف نشد و دچار توطئهها شد. درک روشن واژه روشنفکر کسی است که به هیچ قطعیتی باور ندارد. اهل دوباره فکر کردن و دوباره و دوباره فکر کردن است. روشنفکر کسی است که به جهان و مردم اعتنا دارد. نجف یک نشانی از روشن فکر ایرانی بود. آنچه که درباره او خیلی مهم است، رابطهای بوده که با نقاشی داشت. من شانس آشنایی با نویسندههای مختلفی داشتم ولی معدود آدمهایی هستند که بتوانند آن رابطه را با نقاشی و درک و جهان نقاشی داشته باشند. نجف بیش از همه با نقاشها معاشرت داشت و خودش نیز نقاش بود».
وی افزود: «نجف آدم خوش سلیقهای بود که در لباس پوشیدن، طراحی قسمتهای مختلف و حتی معماری خانهاش آن را نشان میداد. قصه دیگری که باید درباره او بگویم، درکی است که نجف از مرگ داشت. در سخنرانیهای آخر خود اشاره شگرفی به مرگ کرد و گفت که یک دفتری است که هر روز برگی از آن کنده میشود و معنای آن این است که شیرازه بندی این دفتر خوب نیست. این یک نگاه خیام وار به مرگ است. آدم شگفتی بود و عالیترین کار نجف کتاب آشپزی است که آن را تمام کرد. این کتاب یک آبروی فرهنگی برای این سرزمین است. تحقیقی که کرد و سفرههای چین، ایران و روم را معرفی کرد که یک تحقیق جانانه به شمار میآید. کتابی که برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی یک آبروست و من بسیار از آن چیز آموختم. به شخصه متاسفم که نجف دیگر در این جهان نیست و من دیگر آن شکوه را تجربه نخواهم کرد».
در بخش دیگری از این آیین بزرگداشت مجازی پیام تصویری محمدعلی موحد و محمود دولتآبادی نیز پخش شد.
نجف، سرزندگی را گم نکرد
محمدعلی موحد، استاد ادبیات و فرهنگ ایران، در پیام تصویری درباره نجف دریابندری گفت: «69 سال از آن ایام میگذرد، او را از کارگزینی برای کار در اداره خبرهای روز آبادان معرفی کرده بودند. گفتم خودش هم بیاید تا ببینمش. آمد، چیزی که از ملاقات اول در خاطرم نقش بست، جوانی لاغر اندام و سرزنده و کمی خجالتی و با اعتماد به نفس بود. از آن پس نجف در زندگی فراز و فرودهایی داشت، اما یک چیز را هرگز گم نکرد و آن سرزندگی بود که با بلوغ بیشتر توام با شوخ طبعی شد و یک نوع سبک روحی که محضرش را دلپذیرتر و جذابتر میساخت و نوشتههایش را رونق و جلا میبخشید. هرچه بر دامنه اطلاعات و معلوماتش میافزود در طنز پرمایه و دلنشینش منعکس میشد. او پیر شد اما نوشتههایش مادامی که قلم به فرمانش بود و مینوشت هرگز بوی پیری نداد. هرچه نوشت شوقناک بود و بوی زندگی میداد. هرجا که بود، ذوق و شادی هم بود».
محمود دولتآبادی، نویسندهی نامدار، نیز در پیام تصویری خود دربارهی نجف دریابندری گفت: «وجود نجف دریابندری برای جامعه ما در بیش از نیم قرن اخیر بسیار لازم و حتی ضروری بود. نجف ما را با بخش مهمی از ادبیات و اندیشه غرب آشنا کرد و به سهم خود شخصا قدرشناس زحمات او هستم. زحماتی که با صمیمیت و خوشرویی انجام گرفت. نجف صمیمی کار کرد و عزیز و با عزت زندگی کرد. در پایانه عمر البته او دچار وضعیت آزارندهای برای خود و شاید اطرافیان شد. دوستداران نجف دریابندری میبایست قدردان زحمات سهراب دریابندری و همسر نازنین او باشند که تا پایان عمر نجف با مدارا و مهربانی با زندگی او همراه بودند. شخصا از زحمات این زوج جوان قدرشناسی میکنم و امیدوارم که زندگی برقرار باشد».