امروز دی بهدین ایزد از ماه خورداد سال 3758 زرتشتی، چهاشنبه 21 خوردادماه 1399 خورشیدی، 10 ژوئن 2020 میلادی
تاریخنگاران دوران معاصر بر پایهی نوشتههای مورخان عهد باستان و با محاسبات تقویمی، ژوئن سال 625 پیش از میلاد (دو هزار و 640 سال پیش) را روزی دانستهاند كه هوخشتره (كیاكزار = سیاخارس = سیاخریس) شهر همدان را پایتخت ایران كرد.
همدان كه مورخان یونانی آن را «اكباتانا» نوشتهاند پیشتر در تابستانها جایگاه «همایی و نشست» بزرگان بود و شاید نام آن ـ هَمِدان ـ به همین شوند گزینش شده است. هوخشتره رهبر وقت ایرانیان، از طایفهی ماد بود ـ طایفهی آرین تبار ساکن غرب ری ازجمله کردستان و آذربایجان ـ كه پارسیان (برابر تلفظ آشوریها و بنا به تلفظ آنان: پارسوا) و پارتیان نیز از او پیروی میكردند. [طایفه ایرانی پارت = پَلهو = پَهلو در آن زمان در خراسان بزرگتر، گرگان و تپورستان ـ تبرستان، مازندران ـ سكونت داشتند (مناطق شرق و جنوب دریای مازندران و همه این سرزمین، ساتراپی Hyrcania خوانده میشدند. تاجیکیان از پیشینیان پارتها بهشمارآورده شدهاند.]. «پارسیان» تیرهای دیگر از قبیله آرین تبار مهاجر به جنوب ساکن مرکز، جنوب و جنوب شرقی ایران از محور ری تا غرب رود سند و ازجمله بلوچها، افغانهای امروز و کشمیریها بودند. «افغانستان» نامی است که در قرن نوزدهم دولت لندن بر ایران خاوری گذارده است. هوَخشتره بود كه با پادشاه بابل متحد شد و امپراتوری ستمگر آشور را برای همیشه نابود كرد.
در سال 612 پیش از میلاد، پس از تصرف و ویرانی شهر نینوا [پایتخت آشور و در کنار موصل امروز]، و در زمان هوخشتره بود كه نخستین تقسیم سرزمینها میان قدرتهای وقت انجام شد كه این نوآوری باقی مانده است. در آن سال، آشور و متصرفات آن میان ایران، بابل و مصر تقسیم شدند. شاه وقت (هوخشتره) گروهی از ایرانیانِ ماد را به منطقهای از سرزمین آشور كه سهم ایران شده بود (شمال عراق امروز، شمال شرقی سوریه امروز و جنوب ترکیه امروز) فرستاد تا ساكن آنجا شوند و مانع قدرتیابی آشوریها و زندهگرداندن قدرت آنان، و كُردهای عراق، تركیه و سوریه پیشینیان همان مادهای فرستاده شده و کوچیده از ایران هستند که فرهنگ ایرانی خود را همچنان پاس داشتند. کُردهای ایزدی هنوز پیرو آموزشهای زرتشت هستند.
همدان كه اینک از پایتخت شدنش 26 قرن و اندی میگذرد در زمان هخامنشیان نیز یكی از دو پایتخت اداری ایران بود (زمستان: شوش و تابستان: همدان ـ منطقه تخت جمشید، شاهنشین ایران بود، پایتخت پادشاهی). همدان در عین حال صحنه یكی از تاریخسازترین نبردهای استقلال ایران بود كه آن هم 12 ژوئن روی داد. 12 ژوئن سال 813 میلادی 30 هزار داوطلب ایرانی كه از خراسان بزرگتر به حركت آمده بودند تا مأمون ـ از جانب مادر، ایرانی ـ را خلیفه عباسیان و ایران را از بدنه امپراتوری اسلامی جدا كنند در نبرد همدان بر سپاه انبوه عباسیان پیروز شدند. این داوطلبان كه توسط شبكه های زیرزمینی ایراندوستان خراسان بزرگتر آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربی شهر ری) سپاه خلیفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و به همدان فراری داده بودند. انگیزه راستین این داوطلبان كسب استقلال میهن خود بود. امین (خلیفه وقت) پس از اطلاع از شكست ری، دو سپاه 20 هزار نفری دیگر را روانه همدان كرده بود تا نیروهای شكست خوردهاش را بازتوان بخشد. در دو نبرد ری و همدان دو سردار نامی عرب ـ «علی بن عیسی بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند. استقلالطلبان ایرانی 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پیروزی همدان)، بغداد را نیز تصرف و امین خلیفه وقت را كه در حال فرار از راه دجله و با قایق بود دستگیر كردند و سر او را برای مأمون به خراسان فرستادند و به این ترتیب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خلیفه شد و خلافت او تا نهم آگوست سال 833 میلادی به درازا انجامید. در دوران خلافت مأمون، اداره امور امپراتوری اسلامی به دست ایرانیان افتاد و این فرصت فراهم آمد تا بپاخیزیها برای تأمین استقلال کامل و حاكمیت ملّی دنبال شود. ایرانیان تنها مسلمانان وقت بودند که زبان مادری خود و آیینهای ملی ـ نوروز، مهرگان، یلدا، سده و … را پاس داشتند. ابوعلی سینا دانشمند بزرگ ایران در همدان مدفون هستند.
بیستوسومین روز در گاهشماری دینی زرتشتی دیبدین نامیده شده است. دی به چم آفریننده و آفریدگار است, و چون در ماه سه دی وجود دارد برای مشخص شدن, نام روز بعد را به آن می افزایند تا از هم مجزا گردد,”دیبآذر،دی بمهر،دی بدین”. دی در ادبیات اوستا به چم اهورامزدا می باشد که به شوند سپندینگی این نام بارها در ماه بازگویی شده است. در اوستا نام همکاران را اورمزد اواگاه, سه دی ویسپه شام نامیده اند.
این روز که همچون، دیبآذر و دیبمهر به معنای دادار یا آفریدگار است یکی دیگر از تعطیلیهای هر ماه بهشمار میآمده است.
نماد این روز در دین زرتشتی گل « شنبلید» است .روز نیایش همگانی است و در ایران باستان استراحت کاری بوده است.