امروز شهریور امشاسپند از ماه تیر سال 3758 زرتشتی، یکشنبه یکم تیرماه 1399 خورشیدی، 21 ژوئن 2020 میلادی
شهر کرمان در نخستین روز تابستان سال 654 میلادی (22 ژوئن و برابر یکم تیرماه) به تصرف تازیان درآمد.
«مجاشع بن مسعود سلمی» فرماندهی تازش تازیان به کرمان را بر عهده داشت. نویسندهی تاریخ «منتظم ناصری» رخداد این رویداد را سال 651 میلادی برابر با سال 31 هجری نوشته است. هنگام تصرف کرمان، هنوز یزدگرد سوم ـ شاه ساسانی ـ زنده و در شهر مرو (خراسان بزرگتر) بود که وی نیز در همین سال ترور شد.
«مجاشع» پس از تصرف کرمان و دعوت شهروندان به اسلام، به دلایل امنیتی اجازه نداد که سپاهیانش در شهر مستقر شوند؛ زیرا شنیده بود که کرمانیان به آیین زرتشت تعصب میورزند و بهسختی ملیگرا و میهن دوست هستند. بنابراین، لشکریان او در یک روستای کوچک در چهار فرسنگی جنوب شهر کرمان (که پس از آن به قنات غسّان نامور شده است) چادر زدند و جاگیر شدند. سپس نواحی دیگر کرمان تا «سِند» به چنگ مسلمانان تازی درآمد، ولی شهر کرمان همچنان مرکز حکومت منطقه بود.
با وجود سقوط شهر کرمان، تا سالها، بسیاری از مناطق کوهستانی ایالت کرمان تسلیم نشده بودند از جمله منطقه «راین Rayen» که دژی مستحکم داشت، و در دامنه کوه هزار جا گرفته است.
در آن زمان فرماندهی سپاه چیره برای سکونت تازیان کوچیده که همیشه در پی لشکر در حرکت بودند «قریة العرب» را در ایالت کرمان ساخت که کرمانیان آن را «ده تازیان» مینامیدند و هنوز هم بعضی از مردم به همین نام میخوانند.
در همین سال (654 میلادی) سرزمینهای شرقی دیگر ایران از جمله سیستان بزرگتر، قندهار و کابل به دست تازیان افتاد که شهر زرنگ (زرنج) به عنوان حکومت نشین آنها گزینش شده بود.
درباره احساسات شدید ملیگرایی کرمانیان نوشتهاند که مردم این استان که پیش از این و تا واپسین روزهای پادشاهی پهلوی دوم وسیعتر و شامل قسمتی از سواحل دریای عُمّان بود، با این که قرن ها حکمران سلجوقی و قراختائی (Turkic) داشتند، حتی یک واژه از زبان این دو قوم را یاد نگرفتند.
هزار و 140 سال پس از افتادن کرمان به دست تازیان، در همین ماه (17 ژوئن 1794) شهر کرمان که بیش از یک ماه در محاصره نیروهای آغامحمدخان قاجار بود سقوط کرد و خان [ایل مغول تبار] قاجار دستور بیرون آوردن بیست هزار جفت چشم از مردان، کشتار چهار هزار نفر دیگر، فروش اسیران به بردگی و تخریب کرمان را صادر کرد. چنین رویداد ناگوار بشری نهایت وحشیگری بهشمار آورده شده است.
این تنت را ز نیکویی زیور
شهره روزی است روز شهریور
در گاهشمار زرتشتی روز چهارم هر ماه شهریور نامیده میشود و برابر آیین، هرگاه نام روز و نام ماه برابر میشد آن روز را جشن برپا میکردند و به شادمانی و ستایش آفریده های نیک اهورا مزدا میپرداختند.
خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفهی اصلی او پاسداری از فلزات است.
خشَترا در اوستا نام سومین فروزه اهورامزدا از گروه امشاسپندان است. خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفهی اصلی او پاسداری از فلزات است. در اوستا نماد توانمندی و فر و شکوه پادشاهی اهورامزدا است. نگهبانی توپالها (فلزات) بر روی زمین به او سپرده شده است.
شهریور (امشاسپند)، خَشَتَرَه وَیریَه نام یکی از امشاسپندان زرتشتی است. در اوستا «خشَثرَ وَیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و در فارسی «شَهریوَر» یا «شَهریَر» است. بخش نخست این واژه به چم (:معنای) شهریاری و شهر است (مراد از شهر، همانا کشور است، چنانکه سرزمین ایران را، ایران شهر مینامیدند) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، فروزه (:صفت) و به چم مورد پسند است. بر این اساس، خشترهویریه، به معنای آرمانشهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینُوی آرمانی است. در اساطیر زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمانروایی اهورا مزدا و نگاهبان فلزها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است.
در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از قانون اشا ( هنجار هستی ) بر می خیزد و همه جهان را در بر می گیرد. در این روز نیکوست به خواستگاری رفتن و زن خواستن.
در بندهش که از نامه های کهن ایرانی است از دیوی بنام سئورو یاد شده که دیو آشوب و تباهی است و از دشمنان و هماوردان خشَتریور می باشد، از سوی دیگر ایزدانی مانند ایزد خور، ایزد مهر و ایزد آسمان از یاران و همکاران او هستند.
مسعود سعد سلمان میسراید:
«ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزی ست روز شهریور».
چکامه از «مسعود سعد سلمان»
شهریور است و گیتی از عدل شهریار
شاد است، خیز و مایه شادی به من بیآر
باده شناس، مایه شادی و خرمی
بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
این تنت را ز نیکویی زیور
شهره روزی است روز شهریور
تا به اقبال شهریار جهان
بگذرانیم جان به لهو و بطر
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
خوش باش
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (شهریور) اندر شوی شادخوار/ کنی در (سپندارمز) کشت و کار