آیین بزرگداشت سالروز بنیانگذاری «کانون ایران بزرگ » در فرهنگسرای پورسینا برگزار شد. این کانون در هفدهم امردادماه 1374 خورشیدی، در کهنشهر «ری» و دامنهی کوه آناهیتا بنیادگذاری شد و تا کنون با برگزاری برنامههای فرهنگی به فعالیت خود ادامه داده است.
رامین هخامنشی دبیر کانون ایران بزرگ در آغاز برنامه با گرامیداشت یاد پوران فرخزاد از همهی کسانی که 22 سال پویش این کانون را همراهی کردند سپاسداری کرد. حسین وحیدی و فرشید ابراهیمی از سخنرانان این برنامه بودند.
مرزهای قراردادی، یارای گسستن پیوندهای فرهنگی را ندارند
فرشید ابراهیمی پژوهشگر تاریخ ایران باستان با اشاره به سپندینگی نام «کانون ایران بزرگ» که به ایران بزرگ فرهنگی و گسترش فرهنگ ایرانی اشاره دارد گفت: در اوستا از متنهای کهن ایرانی بندی داریم که میگوید: «فر آریایی و فر ایرانی را میستاییم.» این فر که شاید نمادی از فرهنگ ایرانی باشد گسترش زیادی در درازای تاریخ داشته است. فرهنگی که به مرزهای ایران محدود نبود و در سراسر جهان درنوردیده شد. از سویی ساختار مرزهای سیاسی و زورآزمایی قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، مردمان و اقوام گوناگون ایرانی را که هزارهها در یک سرزمین با وجود همگونی و گوناگونی فرهنگی و تیرهای به همزیستی میپرداختند در پشت نامهای تازهای پنهان کرد. مرزهای سیاسی مردمان ایران را از هم دور کرد. یادآوری چگونگی جدایی، تجزیه، تاریخ تجزیه ایران و اینکه چگونه ایران بزرگ به ایرانی کوچک دیگرگون شد در مرزهای قراردادی پنهان شد. مرزهای قراردادی که در درازای تاریخ مردمان ایرانی را از هم جدا کرد به ظاهر یک گسست فرهنگی را پدید آورد که این گسست با شتاب هر چه تمامتر کمرنگ و بار دیگر با پیوندهای دیرینه پررنگ شد. به راستی مرزهای قراردادی امروز هم یارای جداسازی همدلی فارسی زبانها از اویغورستان چین گرفته تا سمرقند و قندهار و یا همانندی آیینها و همگونی اهالی کابل از کردستان عراق را ندارد.
وی ادامه داد: مرزهایی که با اسلحه بین این دو گستره ایجاد شد «چگونه میتواند در فصل خزان از جنبش باد خنک خوارزم به خراسان جلوگیری کند، یا چگونه میتوان به بوی جوی مولیان دستور داد که مشام مشتاقان بادغیس هرات را نوازش نکند. هنگامی که انگور تاکستان بلخ در خمخانهی قونیه به جوش و خروش میآید و شوریدهی همدانی را به یاد بامداد نیشابور و شامگاه بغداد میاندازد، کدام نیرو را یارای آن است که راه بر سفر دلفریب این خیال مستانه ببندد.»* ایران بزرگ فرهنگی مفهموم و معنایی است که با اسلحه و مرزهای قراردادی از هم نگسست. همچنانکه تاجیکستان، قزاقستان، افغانستان، کردستان عراق، مرزهای ایران خاوری تا خاور دور و چین و ژاپن همچنان آیینها، جشنها و فرهنگهای ایرانی را در خود پنهان دارند. بهباور من بیش از هر چیز نیاز است تا بار دیگر ایران فرهنگی را در یاد و حافظهمان بنگاریم . ایران بزرگ که در نوشتههای ایرانی با نام ایرانشهر از آن یاد شده است گسترهی جغرافیایی و حوزهی تمدنی فلات ایران و جلگههای مجاور آن را تشکیل میدهد که دربردارندهی بخش بزرگی از قفقاز، افغانستان و آسیای مرکزی است که در زبانهای فرنگی از آن با نام پرشیای بزرگ یا پارس بزرگ یاد میکنند. البته پیداست که بهرهگیری از واژهی پرشیا نادرست است زیرا پرشیا اشاره به پارس و تیرهی فارس دارد که یکی از تیرههای ایرانی و محدود به بخش باختری ایران است. باید گفت دانشمندان اروپایی هم بر این گستردگی و دیرینگی مهر تاکید زدهاند. برای نمونه ریچارد فولتز میگوید: «گمان میرود گسترهی فرهنگی مردمان ایران از خاورمیانه تا قفقاز، خوارزم، ماورالنهر، بلخ و پامیر را در بر گرفته است و مردمان آن مادها، پارسها، پارتها و سغدیان بودند که پیش از اسلام از آیینهای باستانی ایرانی پیروی میکردند». فولتز میافزاید: «اگرچه ایرانیان نیایشگاهها، نمادها، و استورهها مذهبی همانندی داشتند اما به راستی خدایان بیشماری بهویژه ایزدانی مانند مهر(میترا) و آناهیتا را میپرستیدند.» همچنین پاتریک کلاسون از انستیتوی خاورنزدیک در واشنگتن دربارهی مفهوم ایران فرهنگی یا گستردگی این تمدن سخن میگوید و بر اینباور است که ایرانیان نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران میدانند. این کنشگر فرهنگی در دنباله گفت: این گوناگونی فرهنگها و دینها هم حتا در درازای تاریخ شوند گسستگی مرزهای فرهنگی ایران نشد. همچنانکه سیاست مداران ما هم برهمین باور هستند که اگر مرزها، سرزمینهای ایرانی را از هم جدا کند این فرهنگ را نمیشود تکه تکه کرد و همچنان استوار خواهد ماند. این پیوستگی فرهنگی در جشن نوروز که آیین مشترک 30 کشور جهان است و از آنها با عنوان کشورهای حوزهی نوروز یاد میشود بهخوبی نمود پیدا میکند.
بخشهای زیادی از سرزمین ایران در دوران نوین تاریخی از دست رفت
ابراهیمی در بخشی از سخنانش به پیشینهی کهن ایران بزرگ فرهنگی پرداخت و گفت: آموزهی ایران بزرگ فرهنگی از زوایای گوناگون ریشه در تاریخ چند هزار سالهی آن دارد و به دوران نخستین امپراتوری ایرانی که از سوی پارسها بنیان گذاشته شد بازمیگردد. در دوران نوین، ایران بخشهایی از سرزمین خود را از دست داد. از جمله واگذاری بخشهای غربی در ترکیه و عراق امروز به امپراتوری عثمانی (۱۵۳۳ میلادی)، واگذاری بخشهای شرقی در افغانستان امروز به بریتانیا در پیماننامهی پاریس در ۱۸۵۷ میلادی و ۱۹۰۵ میلادی و واگذاری سرزمینهای قفقاز به روسیه در سدهی هجدهم و نوزدهم میلادی، پیماننامهی ترکمانچای در سال ۱۸۲۸ و پس از نبرد روسیه و ایران، استانهای قفقازی ایران را برای همیشه به روسیه واگذار کرد و مرزهای جدید در طول رودخانه ارس شکل گرفت. برپایهی پیماننامهی گلستان در سال ۱۸۱۳، مناطق ارمنستان، جمهوری آذربایجان و شرق گرجستان که پیشتر بخشی از ایران بودند، به روسیه واگذار شد. در پی این تجزیه تاریخی، کشورها و ملتهای جدیدی تحت نفوذ روسیه و انگلستان شکل گرفتند که اگرچه از راه زبان یا فرهنگ با ایران پیوستگی داشتند اما هازمان ویژهی خود را شکل دادند. در سال ۱۹۳۵ در زمان سلطنت رضا شاه، نام ایران رسماً در مجامع بینالمللی بهعنوان نام بخش بهجا مانده از سرزمین ایران بهکار برده شد. با پیشروی مدام امپراتوری روسیه به سرزمینهای جنوبی پس از دو جنگی که به ایران تحمیل شد و پیماننامههای گلستان و ترکمانچای و همینطور مرگ نابهنگام عباس میرزا در سال ۱۸۲۳ و قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، صدر اعظم ایران، بسیاری از خانات آسیای مرکزی امید خود را به پشتیبانی ایران در برابر ارتش تزاری از دست دادند. ارتش روسیه سواحل آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در سال ۱۸۶۴، بخارا را در سال ۱۸۶۷، سمرقند را در سال ۱۸۶۸ و نواحی خیوه و آمودریا را در سال ۱۸۷۳ تصرف کرد.
ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران میدانند.
این پژوهشگر ایران باستان در پایان به سخنان پاتریک کلاسون از انستیتو سیاستهای خاور نزدیک در واشینگتن دربارهی ایران فرهنگی اشاره کرد: «بسیاری از ایرانیان منطقه نفوذ فرهنگی خود را فراتر از مرزهای کنونی ایران میدانند. ایران زمانی بسیار بزرگتر از مرزهای کنونی بود. در سدهی ۱۶ و ۱۷ میلادی نیروهای پرتغالی جزایر و بندرگاههای آن را تصرف کردند. در سدهی 19 امپراتوری روسیه آنچه را که هماینک ارمنستان و جمهوری آذربایجان خوانده میشود و بخشهایی از گرجستان را از تهران گرفت. کتابهای دانش آموزان دبستانی ایرانی دربارهی پیشینهی ایرانیان نه تنها از شهرهایی مانند باکو میگویند بلکه دربارهی مناطقی فراتر در شمال همچون دربند در جنوب روسیه، آموزش میدهند. شاه [ایران] بیشتر آنچه را که در غرب افغانستان بر آن ادعای مالکیت داشت در جنگهای ایران و انگلستان ۱۸۵۶–۱۸۵۷ میلادی از دست داد. در سال ۱۹۷۰ سازمان ملل متحد برای جداسازی بحرین که ایران ادعای تملک بر آن را داشت، رایزنی کرد. سدهها پیش نفوذ ایرانیان از سوی غرب به عراق کنونی و قراتر از آن میرسید. هنگامیکه جهان غرب ایران را به مداخله در مناطقی فراتر از مرزهای خود متهم میکند، حکومت ایران بیشتر باور دارد که اعمال نفوذش صرفا در سرزمینهایی است که زمانی به او متعلق بودند. به همین نهج ایران از دست همان قدرتها شکایت دارد که اسباب شکستهایش تا امروز شدند.»
«ایران امروز تنها گوشهای از آن چیزی است که زمانی بود. از نظر وسعت، عراق، افغانستان، غرب پاکستان، بیشتر آسیای مرکزی و قفقاز تحت تسلط ایرانیان بود. بسیاری از ایرانیان امروز این نواحی را بخشهای ایران بزرگ به شمار میآورند.»
«از روزگار هخامنشیان، ایران به وسیلهی عوامل جغرافیایی تحت حفاظت بود. اما کوههای بلند و خالی بودن گستره فلات ایران دیگر در برابر ارتش روسیه یا نیروی دریایی انگلستان کافی نبود و ایران سقوط کرد. در آغاز سدهی 19 میلادی، آذربایجان، ارمنستان و افغانستان ایرانی بودند اما در پایان آن سده همهی این سرزمینها در اثر دخالت نظامی اروپاییان از دست رفتند.»
اندوه جدایی در دوسوی مرزهای قراردادی ایران و تاجیکستان وجود دارد
حسین وحیدی نویسنده و پؤوهشگر تاریخ ایران باستان دیگر سخنران نشست با اشاره به پیشینهی پر نازش ایران گفت:دربارهی ایران نخستین سخنی که باید گفت این است که ما دو ایران داریم یکی ایرانی با مرزهای امروزی و دیگر ایران پیش از 200 سال گذشته و تازش روسیه تزاری که با بستن پیمانهای تبهکارانه به جدایی بخشهای بزرگی از ایران بزرگ همچون قفقاز، تاجیکستان، ترکمنستان و… انجامید. در سفری که به تاجیکستان داشتم با نخستین گامی که در تاجیکستان نهادم، شادی اینکه پای به ایران گذاشتهام مرا فراگرفت. فرهنگ ایرانی، زبان پارسی و هر چه را که دربارهی ایران میتوان تصور کرد در این سرزمین دیده میشود. از سویی به اندوه جدایی دچار شدم و این اندوه جدایی از ایران را تاجیکها هم با خود دارند. یکی از سرایندگان بزرگ تاجیک سرودهای دارد که میگوید:« حال من به برهای میماند که بر گردن گرگی افتاده باشم. زمانی آزاد میشوم که به سرزمینهای ازلی و دیرینهی خود بازگردم.» در تاجیکستان انسان عشق راستین به ایران را میبیند، بهگونهای که چند سال پیش رییسجمهور تاجیکستان به ایران آمده بود و من شنیدم که پیشنهاد پیوستن به ایران را داده بود. آرمان ما دربارهی پاره کردن پیمان نامههایی مانند ترکمنچای و گلستان و پیوستن این سرزمینهای جدا شده از ایران و پدید آمدن ایران بزرگ است. دیگر سخن دربارهی فرهنگ ایران است که یکی از گرانبارترین پدیدههای فرهنگی با 3700 سال پیشینه در سراسر جهان است. این فرهنگ با پیدایش چهرهی جاودانی به نام «زرتشت» نمایان شد. و کتاب او گاتها از جاودانهترین سرودههای و پدیدههای جهان است که امروز در دسترس ما قرار دارد. در نخستین بند گاتها آمده است: «اینک ای مزدای پاک، مینوی نیکیافزای در آغاز با دستهای برافراشته و خواهان شادمانی به تو نماز میآورم باشد که با همهی کردارهای پاک و راست که با خرد و اندیشهی نیک انجام گیرد روان آفرینش را خشنود سازد.»
دکتر وحیدی در پایان گفت: امیدوارم فرهنگ راستین ایران همواره فروزان و شعلهور باشد و روزی سرزمینهای جداشده از ایران بزرگ دوباره به سرزمین کهن بپیوندند.
شاهنامهخوانی فاطمه شکورلو از دیگر بخشهای این برنامه بود.
آیین بزرگداشت سالروز کانون ایران بزرگ چهارشنبه 25 امردادماه 1396 با باشندگی شماری از دوستداران فرهنگ کهن ایرانزمین در فرهنگسرای پورسینا برگزار شد.
* برگرفته از « زروان یا سنجش زمان در ایران باستان»، فریدون جنیدی
دکتر حسین وحیدی، نویسنده و پژوهشگر حوزهی ایران باستان
فرشید ابراهیمی، کنشگر فرهنگی و پژوهشگر
فرتور از یاسمن سلامتی است
یک پاسخ
ایران بزرگ شکل گرفته