امروز فرخ روز شهریور امشاسپند از ماه آذر سال 3758 زرتشتی، 28 آبانماه 1399 خورشیدی، 18 نوامبر 2020 میلادی
در چنین روزی، از ماه آبان 1230 خورشیدی اميركبير صدراعظم ناصرالدين شاه در پی بدگويی دشمنان داخلی و خارجيی از سمت خود برکنار شد.
اميركبير دولتمردی كاردان، باهوش، میهندوست و کارآمد بود. در زمان صدارت خود کارهای شايسته و درخور نکوداشت به ايران و ايرانيان نمود. وی منافع ملت را برهمه چيز پیشگام میداشت و هيچگاه در برابر بیگانگان سر فرود نمیآورد. شایستهترین کار فرهنگی وی را میتوان بنیادگذاری دارالفنون تهران نام برد. شوربختانه و اندوهبار این که دارالفنون 13 روز پس از قتل اميركبير گشایش یافت و به بهرهبرداری رسید.
«ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب و بدی که اتفاق افتد، میدانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و اطمینان داریم و به جز شما به هیچ شخص دیگری چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.»
این شخص اول شدن شاید برای ایران و دستگاه فرمانروایی قاجار رخداد پرشگونی بود اما برای امیرکبیر آغاز ناهمواریها و ناپایداریها بوده است، چرا که رشک بسیاری از درباریان را برانگیخته کرد و کارشکنیها از همان ابتدا آغاز شد با این حال امیرکبیر کارنامهای سرشار از خدمات نیک به حکومت و سرزمین از خود به یادگار گذاشت.
حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدینشاه همواره با ناسازگاری و ناهمسویی شماری از نزدیکان شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، اعتمادالدوله و میرزا آقاخان نوری روبهرو بود؛ چنانکه تلاشهای این گروه سرانجام به صدور حکم عزل امیرکبیر از جایگاه خود شد. برخی از درباریان که او را ناهمسو با منافع خود میدیدند، تهمت زدند که امیرکبیر داعیه سلطنت دارد.
بیستوهشتم آبانماه ۱۲۳۰ خورشیدی (دو ماه پیش از روز قتل امیرکبیر) ناصرالدین شاه با فرستادن این دستخط، او را از صدارت عزل کرد: «چون صدارت عظما و وزارت کبرا زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است شما را از آن کار معاف کردیم، باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید.»
ناصرالدین شاه، پس از برکناری امیرکبیر در تنگنای عاطفی قرار گرفت. او در روز ۲۴ آبانماه نامهای به امیرکبیر نوشت و در آن تأکید کرد که خودش تنها قصد دارد برای مدتی عهدهدار امور کشوری شود و هرگز در امور لشکری قصد دخالت ندارد و نیز حتا یک شاهی بیش آنچه امیرکبیر فرمان داده به کارمزد ماهانهی کسی نخواهد افزود.
پس از آن، امیرکبیر دستگیر و به کاشان رانده (:تبعید) شد و سرانجام در روز ۲۰ دیماه ۱۲۳۰ خورشیدی در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگهای دست و پاهایش را گشودند و پس از مدتی خونریزی علیخان فراش به میرغضب اشارهای کرد. میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش بهسرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تندرو به تهران بازگشتند.
خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفهی اصلی او پاسداری از فلزات است.
خشَترا در اوستا نام سومین فروزه اهورامزدا از گروه امشاسپندان است. خشَتَره وییریه یا شهریور به چم «شهریاری و نیرومندی اهورایی»، نام سومین امشاسپند است. این امشاسپند نشان از پیروزی دارد، زیرا وظیفهی اصلی او پاسداری از فلزات است. در اوستا نماد توانمندی و فر و شکوه پادشاهی اهورامزدا است. نگهبانی توپالها (فلزات) بر روی زمین به او سپرده شده است.
شهریور (امشاسپند)، خَشَتَرَه وَیریَه نام یکی از امشاسپندان زرتشتی است. در اوستا «خشَثرَ وَیریَه» و در پهلوی «شَهرِوَر» و در فارسی «شَهریوَر» یا «شَهریَر» است. بخش نخست این واژه به چم (:معنای) شهریاری و شهر است (مراد از شهر، همانا کشور است، چنانکه سرزمین ایران را، ایران شهر مینامیدند) بخش دوم این واژه، یعنی «ویریه»، فروزه (:صفت) و به چم مورد پسند است. بر این اساس، خشترهویریه، به معنای آرمانشهر یا شهریاری آرمانی یا توانایی مینُوی آرمانی است. در اساطیر زرتشتی و ایرانی این امشاسپند نماد شهریاری و فّر و فرمانروایی اهورا مزدا و نگاهبان فلزها و پاسدار فَر و پیروزی شهریاران دادگر و یاور بینوایان و دستگیر مستمندان است.
در جهان مادی پاسبان فلزات است. شهریاری اهورایی از قانون اشا ( هنجار هستی ) بر می خیزد و همه جهان را در بر می گیرد. در این روز نیکوست به خواستگاری رفتن و زن خواستن.
در بندهش که از نامه های کهن ایرانی است از دیوی بنام سئورو یاد شده که دیو آشوب و تباهی است و از دشمنان و هماوردان خشَتریور می باشد، از سوی دیگر ایزدانی مانند ایزد خور، ایزد مهر و ایزد آسمان از یاران و همکاران او هستند.
در گاهشمار مزدایی روز چهارم هر ماه شهریور نامیده میشود و برابر آیین، هرگاه نام روز و نام ماه برابر میشد آن روز را جشن برپا میکردند و به شادمانی و ستایش آفریده های نیک اهورا مزدا میپرداختند و آن روز را شهریورگان می نامیدند.
مسعود سعد سلمان میسراید:
«ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزی ست روز شهریور».
چکامه از «مسعود سعد سلمان»
شهریور است و گیتی از عدل شهریار
شاد است، خیز و مایه شادی به من بیآر
باده شناس، مایه شادی و خرمی
بی باده هیچ جان نشد از مایه شاد خوار
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
این تنت را ز نیکویی زیور
شهره روزی است روز شهریور
تا به اقبال شهریار جهان
بگذرانیم جان به لهو و بطر
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
خوش باش
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (شهریور) اندر شوی شادخوار/ کنی در (سپندارمز) کشت و کار