امروز فرخ روز انارام ایزد از ماه آذر سال 3758 زرتشتی، دوشنبه 24 آذرماه 1399 خورشیدی، 14 دسامبر 2020 میلادی
نیروهای هلاکوخان، هولاگو ایلخان مغولی ایران، دسامبر 1256 میلادی (24 آذر 635 خورشیدی، 654 مهی) وارد دژ پرآوازهی الموت شدند و آن را که از پایگاههای مهم اسماعیلیه بود به چنگ آوردند.
رکنالدین خورشاه رییس دژ پس از یک ایستادگی کوتاه در برابر یورش مغولان گردن نهاد. اسماعیلیه در آن زمان در جایجای ایران بهویژه در خراسان دارای 23 دژ (قلعه) بودند.
هلاکوخان ایلخانی، پسر تولی، نوه چنگیز و برادر قوبیلای قاآن (خان بزرگ و فرمانروای چین) که از کشتن خواجه نظامالملک و تنی چند از زورمندان وقت به دست گروه ضربت اسماعیلیه آگاه شده بود کمر به براندازی آنان بست.
قلعه الموت در ارتفاع سه هزار متری از سطح دریا ـ در کوههای البرز و سرزمین رودبار (جنوب دیلمان) ساخته شده و ویرانهی آن بهجا مانده است. یک امیر دیلمی آن را در نیمهی دوم سدهی نهم میلادی ساخته و برآن، نام آشیانه عقاب گذارده بود. حسن صباح (زادهی ۴۴۵ هجری / ۱۰۵۰ میلادی- درگذشتهی ۵۱۸ هجری / ۱۱۲۴ میلادی) با سامان دادن به جریان فکری اسماعیلیهی نزاری، و نبرد با دستگاه ستمگر خلافت، فرمانروایی اسماعیلیان الموت را بنیان نهاد که تا دو سده با نیرومندی به فرمانروایی پرداخت و با یورش مغولان (هلاکوخان) فروپاشید. پیشوای نامدار اسماعیلیان ایران، بزرگشدهی ری که در مصر به اسماعیلیه گرویده بود در سال 483 مهی (:قمری) دهه هشتم سده یازدهم میلادی، پس از بازگشت به میهن و هنگامی که خود را در هراس ملکشاه ـ شاه وقت دید در جستوجوی جایی بلند و دسترس ناپذیر بود تا دژی استوار بسازد و با پیروانش فرمانروایی هراسآور را بنیان گذارد. او سرانجام بر فراز کوهی از رشته کوههای البرز، در گسترهی رودبار قزوین، جای دلخواهش را یافت. صباح دژ کوچک الموت را از فرمانروای آنجا، مهدی علوی، خرید و بیدرنگ ساختوسازهایش را آغاز کرد. زمان چندانی به درازا نکشید که اسماعیلیان دژی استوار و دور از دسترس برآوردند که بیگمان شاهکاری از معماری و نشانهی آشکاری از هوشمندی در طراحی و بهکارگیری دانش نظامی است. دژ الموت مهمترین قلعهی اسماعیلیان، جایی برای فرمانروایی و زندگی حسن صباح و وفادارترین پیروانش بود. آنها در آشیانهی بلندشان، بر قلمرویی پهناور فرمان میراندند و دولتها را به وحشت میافکندند. حسن صباح، سرانجام پس از 35 سال زندگی در قلعه الموت، به سال 518 مهی درگذشت و او را در همانجا، به خاک سپردند. تا آنکه، هولاکوخان مغول و لشکریان بیشمارَش، الموت را به چنگ آوردند و آرامگاه حسن صباح را به آتش کشیدند. خرابهی این دژ که در شمال طالقان جا دارد. آن را به سبب بلندایی که دارد اله موت گفتندی به چم (:معنی) عقاب آشیان، چه اله عقاب و آموت به چَم آشیان در فرهنگنامه دهخدا آمده است. دوری آن تا قزوین نزدیک به 30 کیلومتر است.
کسانی که با اندیشه، گفتار و کردار نیک زندگی میکنند و با دروغ و ناپاکی مبارزه میورزند، سرانجام به سرای نور و سرور خواهند شتافت.
انارام ز پیران شنیدم چنان
که می خورد باید به رطلِ گران
در گاهشمار زرتشتی سال به ١٢ ماه ٣٠ روز بخش میشود که هر روز به نامی آراسته است. امروز سیاُمین روز از ماه آذر در گاهشمار زرتشتی است و «انارام» نام دارد.
سیامین روزماه انیران یا انارام، به معنی فروغ بیپایان جهان مینوی است. در اوستا: «اَنَغرِرَاوچَ» است. انارام به چم «روشنایی بیپایان» است. برابر با آموزشهای اشوزرتشت؛ کسانی که با اندیشه، گفتار و کردار نیک زندگی میکنند و با دروغ و ناپاکی مبارزه میورزند، سرانجام به سرای نور و سرور خواهند شتافت که سرشار از خرسندی و شادمانی برای آنهاست. این سرا، همان خانه واپسین و جایگاه روشنایی و فروغ بیپایان است. زرتشتیان در این روز به سفر میروند و اهورامزدا را به شوند دادههای نیکش ستایش میکنند.
گل «مرو اردشیران» نماد انارام در دین زرتشتی است.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
انارام ز پیران شنیدم چنان / که می خورد باید به رطلِ گران
بیار ای نگار آن می مشکبوی / کزو نافه مشک یابی دهان
دل اندر کم و بیش گیتی مبند / همی دار جان را همی شادمان
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
موی و ناخن پیرای و زن به زنی کن که فرزند نامور زاید.
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
در این روز جامه بیفزای بر / بدوز و بپوش و بیارای بر
(اَنیران) بود نیک، زن خواستن / همان ناخن و موی پیراستن