بزرگترین و پایدارترین مردمان ایرانی بیرون پشتهی ایران، همانا سکاها بودهاند. این مردمان کوچرو و دلیر، اگرچه همنژاد و همزبان ایرانیان بودند، ولی بسیاری از ویژگیهای فرهنگی ایرانیان، چون دین مزدیسنی و یکجانشینی را نپذیرفتند. از این گذشته در بیشتر تاریخ دیرپای خود، از روزگاران پیشاتاریخی گرفته تا سدههای نخستین اسلامی، هرجا که زورشان میرسید بلای جان همسایههای ایرانی و انیرانی خود میشدهاند.
اینان سرزمینهای پهناوری از دل اروپا گرفته تا نزدیکی سیبری را زیر سم اسپان خود داشتند. در آینده برخی از آنان به سرزمینهای خاوری ایران کوچیدند و پارهای از آنان تا هندوستان را نیز درنوردیدند. آنانی که به خاور ایران رسیدند نام خویش را به سیستان دادند و همین نام هم تا امروز بر دوپارهی جداافتاده سیستانِ ایران و افغانستان برجای مانده است. در این جستار به نخستین گزارشها از وجود سکاها برپایه بنمایههای خاوری و یونانی پرداخته خواهد شد.
نخستین یادها از سکایان در تاریخ، به تازش آنان به خاور نزدیک باستان بازمیگردد. اسرحدون، پادشاه آشور، در سنگنبشتهای که از خود برجای گذاشته است از لشکرکشی سکایان به مرزهای خاوری سرزمینش سخن میراند. فرمانده این سکایان، ایشپَکایه نام داشته است و پس از همپیمانی با دولت ماننا به آشور میتازد و چنین مینماید که شکست هم میخورد. این لشکرکشی میان سالهای ۶۸۰ تا ۶۷۷ پیش از میلاد روی داده است. این سکایان به گمان بسیار با گذشتن از کوههای قفقاز راه خود را به سرزمینهای باختری آسیا گشوده بودند و از همان دههی ۶۸۰ پیش از میلاد هم تاختوتاز به سرزمینهای آباد جنوب قفقاز را پیش گرفته بودند. سپس مانناها (یا مادها) آنان را برای همپیمانی با هم و نبرد با آشور انگیزانده باشند. به هر روی چند سال پس از آن در ۶۷۲ پیش از میلاد، پادشاه سکاها، پَرتَتَوه از دختر اسرحدون خواستگاری کرد و بدینسان آشوریان و سکاها همپیمان شدند. هرودوت نام این پادشاه را پروتوثوئِس(Προτοθύης) خوانده است. در نوشتههای آشوری این نام به گونهی بَرتَتوئه آمده است. ریشهی این نام را برگرفته از ایرانی باستان پرثو-تَوَه(pṛθu-tavah*) به چم (:معنای) دارندهی توان فراوان یا پرثو-تووَنت(*pṛθu-tuvant) به چم بسیار نیرومند دانستهاند.
آنچه در بالا آمده است بخشی از نوشتاری است با عنوان «سرآغازی بر تاریخ سکاها» که به خامهی اردلان کوزهگر در تازهترین شمارهی امرداد چاپ شده است.
متن کامل این نوشتار را در رویهی ششم (تاریخ و باستانشناسی) شمارهی 434 هفتهنامهی امرداد بخوانید.
خوانندگان میتوانند برای دسترسی به هفتهنامهی امرداد افزونبر نمایندگیها و روزنامهفروشیها از راههای زیر نیز بهره ببرند.
* ویراستاریه: «سرآغازی بر تاریخ سکاها» نوشتهی اردلان کوزهگر است که به نادرستی (:اشتباه) به نام علی علیباباییدرمنی منتشر شده است. امرداد برای این لغزش از نویسندهی نوشتار و خوانندگان پوزش میخواهد.
یک پاسخ
اون وقت این ایرانیهای یکجانشین شما دقیقا چی میخوردن ….نه که ایران سرزمین کشت زارهای وسیع گندم بوده (کشور بیابانی) جمعیت یکجانشین زیادی هم داشته ….آخه یه کم فکر کردن و استدلال کردن که آدم را نمی کشه….سکاها در اصل همون عشایر ایرانی هستن که هر وقت شرایطش جور میشد یه کمی شیطونی و یاغی گری می کردن ….سلسله های مهم در ایران هم همه به ایل های بزرگ و غالب برمیگرده نه انتخابات دوره ای در اون شهرنشینی های خیالی شما….اونقدر نمادهای ایرانی در آثار سکایی وجود داره که جدا دونستنشون قطعا عمدی و توطئه استعماری است….ایران سرزمین مرتع و دامپروری است نه کشاورزی …..البته این درجای نقطه ضعف است و در جای مزیت …..در روزگار کنونی بهتره این مشکل را حل کنیم(تامین آب زیاد برای کل فلات ایران)