امرداد پستی را هفتهای یکبار با عنوان «بنویس و به اشتراک بگذار» برای خوانندگان به نمایش میگذارد که در آن احساس خود را دربارهی عکسی که منتشر شده بنویسند.از میان جملههای نوشته شده یک جمله برگزیده میشود که در پست بعدی اعلام میشود.
در «بنویس و به اشتراک بگذار»(20) که عکسی از درخت سرو بود جملهی«زیبای بلندبالا! چه رازها از کهن دیارم در برگ برگت نهان است.» برگزیده شد.
احساس خود را دربارهی این فرتور(:عکس) را در یک یا چند جمله کوتاه بنویسید. بهترین جمله برگزیده و به اشتراک گذاشته میشود.
1362
9 پاسخ
[In reply to Hajikaram]
پای کوه که رسیدم، آن بالا، خیلی بالاتر از زمین و کمی مانده به آسمان، چشم دوخته بود به کویر دوردست. نزدیکش که رفتم آنقدر هم کوچک نبود. زمین، مقابلش نشسته بود و کوه از لابلای سنگهایش، آب را چکه چکه به او می رساند. چک چک بود و خنکای وزش باد در پنجره هایش و کوهی که دیگر قلبش عادت کرده بود به خنکای چک چک در میان کویر.
باقیست و استوارتر از گذشته. هرچند فرسایش یافته، اما همچنان پشت و پناه و مأوای بیپناهان و بینوایان است.
این همان زیبایی آفرینش و آفریدگار آفرینش است.
محافظت کن ای کوه پایدار گوشه ای ازتاریخ نیاکانمانم می باشد که در دل خود جا داده ای
جایی آرام و امن برای گریز از آزار بدمنشان,
زیبای سنگی
گرچه از دور سخت و صخره به نظر می اید ، چون نیک بنگرید .طعم شهد عشق وپیوند با راستی راخواهی چشید .
من در تو ام یا تودر من ای بیگرانه ی سخت
ای شکوه سُکرآور هستی
پیاله پیاله در من ریز
ترنم زندگی را
تا چشمه سارانت را
تا خزره های سبز دستا نت را
تا حریر آبی هوایت را
تا بلندای غرورت را
تا سکوت فریادت را
تا کودکی معصوم سنگ ریزهایت را
و تا همه ی تو را
اندکی شوم پر.
پیر سبزه پیرسبزچک چک
خدایت محافظت کند از شر بدیها